زیباکلام
گیل خبر/ علی انجم روز با آرای دکترصادق زیباکلام از هفته نامه وزین «آبان» آشنا شدم. از آن پس کمتر نقد و نظری از وی منتشر شده است که با علاقه و مشتاقانه نخوانده باشم، نقد و نظراتی که خود از موضع شاگرد –استادی بعضا بدان نقد هم داشته ام. ارتباط زیباکلام با «آیت الله»فقید در مقطعی که زیر ضرب و نقدهای منصفانه،غیر منصفانه و حتا ظالمانه برخی از اصلاح طلبان قرار داشت(که بنده هم، البته با بضاعت اندک و در نظر گرفتن سن و تجربه ام جز همین دسته از هم اندیشان اصلاح طلب بودم که در نشریات مختلف، از جمله روزنامه «جهان اسلام» نقد تندی علیه ایشان نگاشتم) به موقع و موثر بود وی به آن فقید «هوشمند» و با «بصیرت» نزدیک شد که بی تردید طی سالیان تقریبا طولانی، بر آرای ایشان تاثیرگذاشت و صد البته تاثیر هم پذیرفت. سادگی، به زبان مردم سخن گفتن و بمعنای واقعی معتدل بودن از ویژگی های ممتاز صادق زیباکلام است. همین خصوصیات سبب می شود تا از وی انتظاراتی داشته باشیم که از بسیارانی دیگر نداریم. وقتی شخصیتی در جامعه بلحاظ سیاسی،اجتماعی و فرهنگی مرجعیت می یابد و دیدگاه هایش بعضا در بین هم اندیشانش حتا بخشی از جامعه فصل و الخطاب تلقی شده و در برخی مواقع، مواضع وی نقطه پایانی بر اختلاف سلیقه های درون جناحی می گذارد، انتظار می رود در نقل قول ها، سبک و سنگین کردن شنیده ها و در نهایت صدور حکم قطعی درباره ی اشخاص دقت و وسواسِ بسیار بخرج دهد. انجم روز اخیرا دکتر زیباکلام در لابه لای اظهاراتش درباره ی ترمیم کابینه و مجموعه دولت دکتر روحانی اظهاراتی بیان کرد که بخشی از آن مبنی بر تکاندن دولت و خروج مدیرانی که به شعارها و برنامه های اعلام شده ی دکتر روحانی چه در 92 و چه اکنون باور نداشته و ندارند و می بایست گرایش آرای چشمگیر روحانی در ترکیب دولت، از صدر تا ذیل، نمود و بروز یابد کاملا منطقی و مورد قبول است. نگارنده این نوشتار، در پنجم آبان سال گذشته در مقاله ایی تحت عنوان«ائتلاف بلاشرط بی وجه و بلافایده» در همین رسانه به همین ناموزونی ساختار مدیریتی در دولت«تدبیر و امید» پرداختم و بصراحت هم اندیشان اصلاح طلبم را مورد خطاب قرار دادم که می بایست کاندیدایی موازی به کارزار انتخابات ریاست جمهوری گسیل دارند تا صدای گفتمان اصلاح طلبی باشد کاندیدایی که در نظرسنجی ها در رده بالای جدول قرار گرفته و آرا و دیدگاه های اصلاح طلبانه اش در روح و روان جامعه چنان جایگاهی بیابد که در صورت پیروزی دکتر روحانی، با آرایی افزونتر از دوره قبل، بتوانیم بطور شفاف خواسته های مان بالاخص در خصوص ساختار مدیریتی دولت را از ایشان مطالبه کنیم. در چنین شرایطی می توان به دکتر روحانی بطور مستدل این واقعیت را انتقال داد که بالاخره اصلاح طلبان، اعتبار و نفوذ کلام شان را رایگان بدست نیاورده اند و تا وقتی خودشان راسا در دولت، از بالاترین سطوح تا پایین ترین رده ها حضور نداشته باشند بالطبع قادر نیستند به آنچه وعده داده اند عمل کنند. از سویی مردم هم با هیچ جریانی عهد اخوت نبسته اند و در صورت عدم حضور پررنگ اصلاح طلبان در رده های مدیریتی و عدم تحققِ بخشی از شعارها و برنامه های اصلاح طلبانه، اعتباری که به روحانی تقدیم کرده اند کمرنگ شده، بمرور پایمال می شود. کمااینکه در نیمه اول دهه هشتاد شاهد چنین تراژدی خسارتباری برای مُلک و ملت بوده ایم. حتا در همان نوشتار «طیف اعتدال» را از نقد بی نصیب نگذاشتم و تاکید کردم که در عصر اصلاحات بسیاری از اعتدالیون فعلی در آن زمان بعضی از احزاب شاخص اصلاح طلب را گاه،غیرمنصفانه نواخته و به انحصارطلبی متهم می کردند، در حالیکه اکنون خود بسیار بسته تر عمل کرده و کارنامه ی نامقبول تری دارند...(نوشتار فوق موجود است و خوانندگان گرامی می توانند با مراجعه به آرشیو، مقاله فوق را ملاحظه کنند) بنابراین آنچه که اکنون آقای زیباکلام می گویند واقعیت نامکشوفی برای ما نبوده و نیست بلکه واقعیت تلخی ست که اگر بگونه دیگری رقم می خورد می توانست کارنامه دولت یازدهم را پربارتر کرده و رای گرفتن از طیف «خاکستری» جامعه را برای همین اصلاح طلبان بمراتب سهل تر کند. آنچه که در سخنان اخیر«جناب دکتر» جلب توجه کرده و بنوعی حتی در ذوق می زند اظهارات ایشان درباره ی دکتر محمدباقر نوبخت، یگانه گیلانی حاضر در سطوح عالی نه فقط دولت بلکه حکومت است. ایشان بی هیچ مستندی، عملکرد دکتر نوبخت را بشدت زیر سووال می برد بی آنکه مصادیق انتقاداتش را ذکر کند و عجیب تر آنکه، چنان تند رفته که از مقدمه به متن رسیده از آنجا نتیجه گرفته «بخاطر نارضایتی اصلاح طلبان» که در رشت و گیلان شاهدش بوده و بنا بر ادعای ایشان از عملکرد دکترنوبخت ناراضی بوده و هستند بنابراین خواستار کنارگذاشتن ایشان از دولت دوازدهم می شود! دکتر زیباکلام استاد بزرگوار! همانگونه که بنده بعنوان یک اصلاح طلب، که بنا بر شواهد و گواهی هر آنکس که بنده را می شناسد تمام یا بخشِ قابل ملاحظه ایی از مراتب اصلاح طلبی را از سر گذرانده ام بطوریکه هر کسی بی ادله ایی متقن نمی تواند اصلاح طلب بودنم را با علامت سووال مواجه کند و صد البته گیلانی و رشتی بودنم را، بطور مستند یک مقاله ام در نقد شخص رییس جمهور را بعنوان شاهد مثال آوردم، مقاله ای که از سوی برخی دوستان اصلاح طلب با لحن تند تلقی شد اما از جانب دولت نه با بنده برخوردی صورت گرفت نه فشاری گریبانگیرم شد، برعکس چندی بعد از طرف جناب دکترنوبخت دعوت کردند تا در نشستی خدمت شان باشم که به دلیل عدم حضور در رشت از این فرصت مغتنم محروم شدم. بنابراین اصلاح طلبان مگر از دکترنوبخت واهمه دارند که هم بنابه فرمایش شما خون به دل شده باشند هم نتوانند در رسانه ها، که اینروزها مجازی و سنتی اش به وفور در دسترس است مطرح اش کنند؟ بنده از رییس دولت می توانم انتقاد کنم و چینش مدیران را به چالش بکشم حتا خواستار حضور کاندیدایی از جنس اصلاح طلبان کنار روحانی در انتخابات شوم(جالب اینکه با حضور دکترجهانگیری عملا چنین هم شد و چقدر هم تصمیم «رهبر اصلاحات» صحیح بود) اما اصلاح طلبانی که شما از ایشان بی هیچگونه اشاره شفافی یاد می کنید، با بقول شما انبوهی نقد تلبار شده در دل هایشان از طرح علنی نقطه نظرات شان واهمه دارند؟! اگر یکی – دو چهره سیاسی، زمانی که «بسیار به رشت» تشریف می آوردید در تحلیل اوضاع استان گیلان بطور خصوصی نقدهایی هم درباره ی دکتر نوبخت و دیگر ارکان دولت مطرح کردند باید بعنوان نظر و رای مجموعه جریان اصلاح طلبی و اصلاح طلبان استان گیلان تلقی شده، دستاویزی شود برای اینکه «دکتر» را فاقد شایستگی برای ادامه حضور در دولت معرفی کنید؟! واقعا صدور چنین آرایی آنهم بی هیچ مستنداتی از جنابعالی بسیار بعید و دور از انتظار است. آنکه نقد و نظری دارد این گوی اینهم میدان، با مشی اصلاح طلبانه که بر پایه انصاف،منطق و صرف و صلاح استان و کشور استوار است شجاعانه قدم در میدان گذاشته نقد و نظرش را مطرح کند بویژه که در اکنون، نقد که چه عرض کنم، حتا لگدکوب کردن هست و نیست دولت روحانی بی عقوبت ترین عمل سیاسی محسوب شده حتا بعید نیست «بسته های تشویقی» هم به مهاجمین تقدیم کنند! اما در پس پرده سخنی گفتن و در عموم موضعی متضاد اتخاذ کردن توسط برخی از اشخاص(که حتا آدرسی هم درباره شان ندادید) دیگر نمی تواند سنخیتی با اصول بنیادین اصلاح طلبی داشته باشد. بنده ادعا نمی کنم هر نظر غیرمنصفانه و انتقاد ناموجهی که مطرح شود جناب دکتر نوبخت با خرسندی آنرا پدیرفته، بسیار لذت می برند خیر! طبیعی ست قضاوت های ناعادلانه دل هر انسانی را بدرد می آورد. چه بسا بعضی گفته ها و نوشته ها چنان قدرناشناسانه و غیرمنصفانه باشند که در خلوت دیدگان را هم تَر کنند اما تردید ندارم داغ و درفشی در کار نخواهد بود. زیرا اساسا دولت مظلوم روحانی نه تنها فاقد چنین ابزاریست بلکه به برخورد قهری، نه تنها با منتقدین منصف، حتا با مخالفان بی انصاف، باور ندارد نمونه اش تهمت شنیع اخیر به دکتر ظریف که ایشان فقط توبه و عذرخواهی مفتری را خواستار شد. بجاست اصلاح طلبان استان بخصوص عزیزانی که طی سالیان اخیر میزبان دکترزیباکلام بوده اند موضع شفاف و صریح شان را با ایشان مجددا در میان گذاشته، بلکه این استاد فرهیخته از سوتفاهم بدر آیند زیرا اگر چنین خطاهایی مکرر شوند بمرور از میزان اعتبار و سندیت آرای ایشان که در مصلحانه و معقول بودن شان تردیدی نیست کاسته خواهد شد، با شناختی که از جناب دکتر نوبخت دارم، بی تردید ایشان هم، چنین ظلم خود کرده ای را در حق دکترزیباکلام روا نمی دانند. و اما در چند سطر پایانی این نوشتار لازم است به نکاتی اشاره و این مقال را خاتمه دهم. در اینجا ابتدا روی سخن ام با عزیزان اصلاح طلب زادگاهم است دوستانی که با بسیاری از آنان عمری را بواقع کنار هم زندگی کردیم. دوستان و هم اندیشان عزیزم؛ سران جبهه فراخ اصلاحات وقتی در سال 92 دریافتند امکان معرفی کاندیدای شناخته شده و برخوردار از شانس پیروزی که بتواند از فیلتر نظارتی هم عبور کند وجود ندارد، ابتدا اشتیاقی به حضور فعالانه در انتخابات نداشتند اما با حضور دکتر عارف صاحب کاندیدایی شناسنامه دار بلحاظ گرایش اصلاحی شدند پس از چندی با تدابیررهبر اصلاحات،مرحوم آیت الله هاشمی،آقایان ناطق و حسن خمینی تصمیم گرفته شد دکترعارف کنار روحانی در میدان بماند و آرا و نظرات اصلاح طلبانه را، با استفاده از فرصت مغتنم انتخاباتی با ملت ایران در میان بگذارد و در روزهای منتهی به انتخابات، به نفع دکتر روحانی از حضور در انتخابات انصراف دهد. اتفاق مبارکی که واقع شد و ثمره اش پیروزی روحانی در همان مرحله اول بود و از سویی به ائتلاف استراتژیک اصلاح طلبان،اعتدالیون و اصولگرایان معتدل استحکام بخشید که ثمرات و برکاتش تا انتخابات بیست و نهم اردیبهشت ماه جاری بوده است. روحانی چهار سال قبل، دقیقا برعکس این دوره، در قد و قامت یک اعتدالی ظاهر شده و کوشید شعارهایی در راستای ریشه های فکری و پیشینه سیاسی خودش مطرح کند پس از پیروزی، مجلسی پیش روی وی قرار داشت که دست ایشان را برای انتخاب وزرای دلخواه، که اغلب شان هم وابسته به جبهه اصلاحات بودند به کلی بست. اما نقص بزرگتر به جریان خودمان باز می گشت، ما(اصلاح طلبان) که از یک تونل تنگ و تاریک هشت ساله به درآمده بودیم، همین که می توانستیم گردهم آمده، در نسیم وزیده از پنجره ی نیمه گشوده نفسی تازه کنیم یکدنیا برای مان می ارزید بطوریکه بسیاری جوگیر شده بجای طرح مطالبات اصلاحی، چشمان را بسته، دهان ها را گشوده، فضا را از «روحانی مچکریم» چنان پر کردند که «دو کلمه حرف حساب» عاقلان جبهه اصلاحات کمتر شنیده می شد! حتا برخی بزرگان مان از یاد بردند عرصه ی سیاست میدان بده و بستان است و مدام انذار می دادند که کار اصلاح طلبان «سهم خواهی نیست» انگار احزاب بنگاه های خیریه اند خب اگر سهمی از قدرت در اختیار اصلاح طلبان نباشد با چه ابزاری می توانند شعارها و آرمان های شان را محقق کنند؟! آری امثال آقای زیباکلام همانطوریکه اعوجاجات مدیریتی را می بینند و درست هم دیده اند ریشه هایش را هم درست و دقیق ملاحظه کنند. اگر بخشی از جامعه به اعتبار اصلاح طلبان و شعارها و وعده های شان به میدان آمده، به روحانی رای دادند، بالطبع انتظارات بحقی هم دارند. باید این واقعیت را بپذیریم بعنوان یک جریان معتبر و رای آور سیاسی کوتاهی کردیم بی عملی مان، توسط موتلفین اعتدالی و حتا شخص روحانی احیانا بحساب رضایت مان گذاشته شد زیرا ماهها و حتا یکسال پس از روی کار آمدن روحانی صداهای مطالبه محور در میان فریادهای احساسی بی جهتِ«روحانی مچکریم» گم شد در حالیکه هر چه زمان می گذشت ما نسبت به تغییر و جابجایی های مدیریتی ناراضی تر می شدیم. فاجعه آنجا بود که ما خود بعنوان یک جبهه فراخ سیاسی به نقش موثر خویش در پیروزی دکتر روحانی باور نداشتیم و زمانی که می بایست کرسی های مدیریتی را طلب می کردیم تا به وعده هایمان به مردمِ امید بسته به اصلاحات جامعه عمل بپوشانیم، زبان مان بند آمده، به لکنت افتادیم! در این میان حضور یک «همولایتی» در مقام عالی مدیریتی در سطح کشور، ما اصلاح طلبان گیلانی را به بی عملی افزونتری سوق داد. دکتر محمدباقرنوبخت که چهار دوره نماینده اول مرکز استان بود در جایگاهی قرار گرفت که هیچکس را متعجب نکرد چه بسا اگر بر کرسی معاون اولی هم تکیه می زد یا در دولت بعدی بر این جایگاه تکیه بزند بازهم طبیعی و بدیهی بنظر می رسید و می رسد. اما اشکال ماجرا در این نکته نهفته بود که اصلاح طلبان گیلانی از مدیر ارشد اعتدالی متوقع بودند از کنار نام گزینه های رنگارنگ همگراف یا بعضا وانمود کنندگان به همگرایی، عبور کرده از صدر تا ذیل مدیریت های استان را دو دستی به اصلاح طلبان پیشکش کند. ضمنن از یاد بردیم برای مصدر امور مدیریتی، بویژه در اختیار گرفتن مدیریت های ارشد توسط اصلاح طلبان، حتا اگر دکتر نوبخت هم می خواست، فاکتورها، معذورات و محدودیت های دیگری هم بوده و هست حتا در دوره اصلاحات هم چنین بود موانعی که برای تحقق اصلاح ساختار مدیریتی مانع تراشی کرده و می کند. ما هرگز نخواستیم بعنوان یک جریان سیاسی حق خود را بستانیم و از کمک های متحدین مان هم بهره مند شویم بلکه همه منتظر بودند یگانه گیلانی حاضر در سطوح عالی دولت تماس گرفته و احکام مدیریتی را تقدیم مان کند! اما در دولت دوازدهم، فضا و قضا با چهار سال قبل به کلی متفاوت است بشرطی که فعالان اصلاح طلب درست و هوشمندانه گام بردارند رضا هم در پی خواهد داشت. اول بدین دلیل که روحانی در این دوره، بیشتر در قامت یک رجل رفرمیست ظاهر شده و طبیعتا برای پیشبرد برنامه ها و شعارهای اصلاحی به کادر و مدیران اصلاح طلب و باورمند به برنامه های اعلام شده ی خویش نیازمند است. دوم اینکه مجلسی با دولت همراه و همکار است که با مجلس نهم تفاوت های ماهوی دارد و سومین مورد که از دو فاکتور دیگر، اهمیت افزونتری دارد پذیرش این واقعیت است که در انتخابات اسفند 94 و همچنین انتخابات اخیر نقش اصلاح طلبان به همان اندازه که تاثیرگذار بوده توسط موتلفین و بویژه شخص رییس جمهوری برسمیت شناخته شده است. اکنون جریان اصلاحات چه در سطح ملی و چه در استانها، از جمله گیلان (بعنوان استان چهارم بلحاظ نسبت آرا به روحانی)، باید خود برای ستاندن حق تشکیلاتی خویش، بی هیچ لکنتی به میدان بیایند. مگر یکماه قبل وقتی مردم، بویژه بخشی را که اصرار به عدم مشارکت داشتند به حضور پای صندوق های رای دعوت می کردیم لکنت داشتیم که اکنون نتوانیم با همان لحن و با منطق و استدلال دولت را به سمت تکاندن بدنه مدیریتی سوق دهیم؟ در این میان نقش دکتر نوبخت کسی که عشق و علاقه اش را طی چهار دوره نمایندگی مردم رشت، به زادگاهش اثبات کرده، می تواند کلیدی باشد. بشرطی که بجای غرزدن در گوش فلان و بهمان شخصیت برجسته سیاسی کشور در هنگام سفر به استان، بکوشیم جایگاه ایشان(بعنوان تنها گیلانی حاضر در سطوح عالی دولت) بیش از پیش تحکیم شود. به راستی اگر بهر دلیلی «دکتر» فردا اعلام کند که خسته شده و از پذیرش هرگونه مسوولیتی حتا در حد مشاورت معذور است همین منتقدینی که دکترزیباکلام به ایشان بطور مبهم اشاره کرده است در همین حد به رییس سازمان برنامه بعدی،عضوشورای عالی امنیت ملی،سخنگوی دولت که بعنوان معاون راهبردی خدمت می کند(اینها چندین شغل نیستند، معاون راهبردی که رییس سازمان برنامه نیز هست بطور سیستماتیک به عضویت شورای عالی امنیت ملی و همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام در خواهد آمد) دسترسی خواهند داشت؟ اگر امروز بسیاری از سیاسیون استان براساس جایگاه و اولویت های معمول، هرگاه تصمیم به ملاقات با معاون رییس جمهوری می گیرند از بیست و چهار ساعت تا بیست و چهار روز، بالاخره موفق به ملاقات با وی شده، قادرند مسایل مد نظر خویش را با مقامی ارشد در فضایی راحت بدون تشریفات و... مطرح کنند همین حداقل، کم غنیمتی ست؟ دکتر نوبخت سرمایه استان ماست که سال ها مردم اندوخته اند اکنون که سود و بهره اش می تواند نصیب رشت، گیلان و ایران شود با فضاسازی های بی ثمر و مضر، سرمایه ایی گرانقدر را سوخت نکنیم. بنابراین در دولت دوازدهم که ان شاالله درهای تازه ایی به روی اصلاح طلبان گشوده می شود استفاده از پتانسیل های ملی مان همچون نوبخت،حضرتی و عزیزانی که بلحاظ سیاسی از موقعیت مطلوبی در سطح ملی برخوردارند غنیمتی مغتنم است. پس با دست خودمان سقف بالای سر را، برروی خویش آوار نکنیم. بی تردید جناب دکتر نوبخت در این فضای جدید فقط طیف موسوم به اعتدال را مد نظر قرار نمی دهند و به تاسی از رییس محترم جمهوری برای بستن هر روزنه ایی که خدای ناخواسته سبب «عقبگرد» شود، می کوشند از پتانسیل اصلاح طلبان گیلانی چه در استان و حتا در سطح ملی بطور مطلوب استفاده شود. بویژه از توان جوانان خوش فکر اصلاح طلب که بسیاری شان در عصر فرصت سوزی ها به میانسالی رسیدند اما در نهایت «مشاور» مدیران بعضا سالخورده ایی شدند که می بایست برعکس، اینان بر کرسی های مدیریتی تکیه زده و سالخوردگان عرصه ی مدیریت در نقش مشاوران به ایفای نقش وانتقال تجارب شان می پرداختند. بیاییم بجای شکوه های بیهوده ایده های مان را با هم اندیشی صیقل داده، در بسته های شکیل به بزرگانی همچون دکترنوبخت ارایه دهیم و مصرا اصلاح سیستم مدیریتی که پیش نیاز اصلاح امورجامعه است را مطالبه کنیم.   گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.