گیل خبر/ بابک مهدیزاده* روزنامه نگاری در گیلان ، مدت هاست با دو معضل روبرو است. اول اهل رپرتاژ و دوم اهل معامله. طیف اول تکلیفشان مشخص است. اصلا روزنامه نگار نیستند. نه از تنظیم خبر چیزی می دانند و نه از قواعد گزارش نویسی و مصاحبه.اصولا رپرتاژ بگیری اتفاقا شغل خیلی خوب و قابل احترامی و مهمی است اما مشکل از آنجا شروع می شود که این دسته نامشان را بگذارند خبرنگار. مثلا کارشان این باشد که از صبح تا شام بگردند در کوچه و بازار و از کارخانه دار تا بقال را خفت کنند که بیا و مصاحبه بکن چون شما موفقید و چه و چه. بعد که مصاحبه چاپ شد 20 نسخه از جریده شان را می گذارند جلوی طرف ، یعنی اینکه حالا پولش را بده. طرف هم می ماند مات و مبهوت که این دیگر چه راه درآمدزایی است. اگر ساده باشد سرکیسه می شود و اگر خودش اهل بخیه باشد آقا یا خانم به اصطلاح خبرنگار را پرت می کند بیرون. این نوع مصاحبه ها تنها به اهالی بازار ختم نمی شود. رپرتاژبگیران با انواع ترفندها سراغ صاحبان بزرگ سرمایه و مدیران هم می روند. اما این وسط ، آنکه صدمه می بیند خبرنگار واقعی است و اعتمادی که سلب می شود از شغل خبرنگاری. البته این موارد بیشتر در شهرهای کوچک و علی اللخصوص در گیلان دیده می شود و برای روزنامه نگاران پایتخت پدیده ای غریب است. زیرا در روزنامه نگاری ملی ، رپرتاژبگیری ، شغلی آبرومند و از قضا بسیار لازم و واجب برای رسانه هاست و کلا هر دو طیف می دانند که نباید پا در کفش همدیگر کنند. روزنامه نگاران بی پول می دانند که نباید هوای رپرتاژبگیری به سرشان بزند و رپرتاژبگیران پولدار هم می دانند که نباید خود را روزنامه نگار معرفی کنند. 2-دسته دوم اما اهل معامله اند. روزنامه نگار هستند با این تفاوت که به جای اینکه چشم جامعه باشند صدای مدیران اند. مخصوصا در شهرهای کوچک تر و بازهم علی اللخصوص گیلان. وجود این دسته ، ضربه ای هولناک تر بر پیکر نحیف روزنامه نگاری مستقل در گیلان است. زیرا آن ها می توانند در چشم برهم زدنی ، هرآنچه که روزنامه نگاران پنبه کردند ، تبدیل به رشته کنند. مخصوصا که تعدادشان و رسانه هایشان بیشتر از روزنامه نگاران واقعی و حرفه ای باشد. اهل معامله در لباس روزنامه نگاری ، انتقاد هم می کند. اما انتقادهایش هم هدفمند است و پشت پرده ، خبرهای دیگری است. از قضا در جوامع کمتر توسعه یافته ، مدیران ، از دولتی گرفته تا خصوصی ، عاشق این جماعت هستند. چون در بدترین شرایط ، کارگشا هستند و زبان توجیه گر آن ها. اهل معامله به ظاهر با رونامه نگاران هم صنف اند و رفیق ، اما در بزنگاه های حساس ، شانه خالی کن و مهاجم در جناح رقیب. حضور این دسته در مراسم رسمی که برای خبرنگاران برگزار می شود پررنگ است و مایه مباهات مدیرانی که چندان نقد را برنمی تابند. اهالی معامله ، آفت جدی روزنامه نگاری حرفه ای هستند. 3- گیلان بزرگ ترین و تاثیرگذارترین رسانه ها را در ایام قدیم داشته و معروف ترین روزنامه نگاران ملی –چه دیروز و چه امروز- از همین خطه سرسبز بودند و هستند. اما سال هاست که حال و روز روزنامه نگاری در گیلان خوب نیست. ربطی هم به سیاست ندارد. بیشتر به اقتصاد ضعیف استان برمی گردد که روزنامه نگاران واقعی را به تهران می کشاند و جا را برای ناروزنامه نگاران در گیلان باز می کند. حقیقت آن است که روزنامه نگار حرفه ای ، کاری جز نوشتن و بیان واقعیات بلد نیست و نمی تواند به ازای مصاحبه هایش از مصاحبه شونده پول بگیرد یا مطلب سفارشی قبول کند. حال، اما از تعداد این ها کم شده است در گیلان و جز چند رسانه و چند روزنامه نگار انگشت شمار فعال ، چراغی دیده نمی شود. این ها را نوشتم تا بلکه کسی بخواند و ذهنیتش نسبت به روزنامه نگاران گیلانی تغییر یابد و فرقی بین اهالی خبر با اهالی رپرتاژ و اهالی معامله قایل شود.

*سردبیر

گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.