برای علی نکوبین؛ راستی نگفتی چشمت چی شد
گیل خبر/ عماد واسع اسمش را گذاشته ام علی گوشه نشین ، همیشه کم حرف بود بی صدا ، یکباری که بی پولی، اتفاق همیشگی در سپیدرود رشت کارد به استخوانش زده بود با صدایی آرام به سرپرست تیم گفته بود ، به خدا منم گرفتارم ، و دیگر کسی از او چیزی نشنید . علی نکوبین پسر خوب بندر ، برهم زن معادلات نوشته نشده قانون هایی که آدمی دردش می گیرد از شنیدنش ، می فهمی ما با رشتی ها هرگز خوب نمی شویم یا ما با انزلیچی ها چرا باید سازش داشته باشیم ، اما علی نیکوبین ، خوب بود آرام ، جایش در سفرها در صندلی اواسط اتوبوس های لحظه اخری جور شده کاروان بی ادعای قرمزهای رشت بود ، کسی که همیشه بود و حتی جزء خوب ها بود اما دیده نشد ، چون نه صدایی بود که فریاد بزند و نه دستی بود که ملتمس باشد از لمس کسی برای دیده شدن . . photo_2016-01-17_14-41-42 هنوز شنیدن نام سیاه جامگان با آن هم زرق و برق حضورش در لیگ دسته دو از یاد رفتنی نیست ، پاداش های به موقع ، تیمار کردن تیم و سودایی که مشخص بود قافله ایی را می خواهد به سر منزل مقصود برساند . اما در علی زبان به دهان ما و سیاه جامگان ربط های پیوسته وجود دارد ، بلند شدن از روی زمین در هوای سرد ورزشگاه بی جان سردار جنگل در مقابل هوادارانی که سال پر پر شدن امید دیگری را به چشم می دیدند ، نکوبین بلند شد و آرنج بی وقت چشمش را گرفت ، شاید می خواست بگوید خوبها در این وادی جای نخواهند داشت  و یا شاید پیامی را با درد به صد بارگی تکرار کرد ، می خواهیم تو را از یاد ببریم ، دلیلش دست طبیعت است از پس تاریخی که هیچ وقت در لحظه در مرکبش جوهر نای پس دادن روی سفیدی کاغذ نداشت . علی نکوبین، تو آدم خوبی نیستی ،چرا که چشمی به در نیندوخته ای  ، غرق در خاطراتت نیستی در آن حتی علاقه ایی نداری غوطه ور شوی ، رفته ای پی زندگیت ، پی یک افسوس از سئوالی که از او هر بار بلکه هزاران بار خواهند پرسید ، راستی نگفتی چشمت چی شد ، و او هر بار باید با روی خوش ، صدایی نرم ، و بی حوصلگی درونی از یادآوری یک اتفاق تعریف کند از عشقی که برایش تیرگی داشت ، از عشقی که به مانند قانونش آخر نداشت ، از صدای مادر که نفرین عاشقانه می کرد برای خواندن درس و کتاب تا  فرارهای از مدرسه برای زدن چندتا توپ ، تا امید ملوان و یک دنیا آرزو ، و تا همین چندی که خوب رفت فراموش شد ، زندگی همیشه برای عشق یک بغض را داشت ، اما علی پسر محجوب آرام ، به دنبال زندگیش رفت ، با همان سردردهای ریز بی وقفه اش و ترحم هایی که می داند از روی سناریوی ظاهریست . زندگی کن حتی بی نشونه فردا که شد از ما چی میمونه زندگی کن دنیا گاهی غرق دوراهیه کی میدونه رسم دنیا چیه زندگی کن پشت هر عشق بغض یه سفر بس که عمر آدم زود میگذره زندگی کن
  • علی نکوبین بازیکن سابق سپیدرود سه سال پیش در جریان بازی با سیاه جامگان مشهد در اثر برخورد آرنج بازیکن حریف بینائی خود را از دست داد. 
   

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code