به گزارش گیل خبر،دومین سالگرد پیروزی دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، دستمایه گفت و گویی شد با مهندس عبدالرضا ابراهیمی، دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه گیلان و عضو مؤسس شورای مشورتی اصلاح طلبان استان گیلان. ابراهیمی که سابقه دبیری آخرین شورای منطقه گیلان جبهه مشارکت ایران اسلامی را در کارنامه سیاسی خود دارد، اخیرا از سوی مجمع عمومی شورای مشورتی اصلاح طلبان شهرستان رشت، به عضویت در شورای مرکزی این تشکل نوپای اصلاح طلبان انتخاب شده و دبیر فصلی شورای جوانان حامی تدبیر و امید گیلان نیز به شمار می آید، در این گفت وگو به پرسش های ما در خصوص مسایل روز کشور و استان پاسخ داده که در ادامه می خوانید:  دوسال از پیروزی دکتر حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم گذشته است. ارزیابی شما از رخداد ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ چیست؟ به باور من، پیروزی در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲، ماحصل کاری نبود که از چند ماه قبل از انتخابات شروع شده و در روز ۲۴ خرداد به نتیجه رسیده باشد؛ بلکه این پروسه از فردای پیروزی کاندیدای جناح رقیب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ آغاز شد؛ انتخاباتی که در آن، جریان های سیاسی اصلاح طلب، به دلیل افتراق نظر و تعدد کاندیدا، عرصه رقابت را به رقیب اصولگرای خود واگذار کردند. رقیبی که با عملکرد حذفی و گزینشی خود، نظام جمهوری اسلامی را از بخش عظیمی از ظرفیت ها و سرمایه های مادی و معنوی که در طول دهه ها و سال های پس از انقلاب اندوخته بود، محروم کرد. با این وجود، بسیاری از فعالین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، دلسوزان و صاحب نظران، با همه بدرفتاری هایی که در آن سال ها علیه شان انجام می گرفت، سعی می کردند تا هشدارهای خود را در مواقع لازم ارایه کنند. اما متأسفانه گوش دولت بدهکار این حرف ها، نصایح و انتقادات دلسوزان نبود و نتیجتا کشور را تا لبه ی پرتگاه برد. ماحصل انتخابات سال ۹۲، برگرداندن کشور از آن شرایط نا امن، به سمت آرامش و امنیت بود. گذشت زمان، طیف وسیع تری از جریانات سیاسی کشور را به این نتیجه رساند که راه درست اداره کشور، راهیست که خرد جمعی در آن حاکم باشد. لذا در طول آن سال ها بر سبد رأی اصلاح طلبان و حامیان خردگرایی و حرکت به سمت جامعه ی باز و مردم سالار افزوده شد و از سال ۸۴ تا ۹۲، فرآیند به شکلی پیش رفت که شاهد همگرایی هرچه بیشتر فعالان سیاسی و بزرگان این جریان بودیم و اختلاف نظرهای سال ۸۴ به فراموشی سپرده شد و جای خود را به همگرایی و همدلی در سال ۹۲ داد. مجموعه حامیان آقای روحانی، در سال ۹۲، دو برد داشتند؛ برد اول در نتیجه انتخابات و برخورداری و بهره مندی کاندیدای مورد نظرشان از آرای اکثریت مطلق شرکت کنندگان و رأی دهندگان بود و برد دیگر، برد معنوی و اخلاقی بود که به واسطه کار بزرگ و اخلاقی آقای دکتر عارف در شناخت دقیق موقعیت خطیر کشور و کناره گیری از انتخابات به منظور بازتر کردن فضا صورت گرفت. آقای عارف با این کار خود موفق شدند تا ذهن عموم مردم را به این سمت هدایت کنند که این انتخابات از چه درجه اهمیتی برای کشور برخوردار است و لازم است تا عموم مردم به یک وحدت نظر برسند. مطلب دیگر این که به اعتقاد بنده، دولت نهم و دهم در بسیاری از زمینه ها جامعه ی ایران را به عقب برد و مشکلات عدیده ای را برای کشور ایجاد کرد که هنوز هم درگیر آن مشکلات و حواشی آن هستیم. به باور من، دولت نهم و دهم، خواسته یا ناخواسته به دنبال ابن بود تا شکاف بین طبقه ضعیف جامعه را با طبقه متوسط و متوسط به بالای جامعه نهادینه کند. چون شعارهای آن دولت، پوپولیستی و عوام فریبانه بوده و این شعارها غالبا در قشر خاصی مورد توجه قرار می گیرد، دولت پیشین درصدد آن بوده تا با ایجاد این شکاف و نهادینه کردن و رسمیت دادن به آن، از این امر به عنوان یک سرمایه عظیم اجتماعی به سود خود بهره برداری کند. کافیست تا به وضعیت آرای مردم در انتخابات ۹۲ و اختلاف آرا در شهرها و روستاها بنگریم تا دریابیم که همان گونه که همدلی و همگرایی در لایه های اصلی فعالین سیاسی به نحو احسن ظهور و بروز داشته، توانسته تأثیر خود را در این زمینه بر لایه ها و اقشار فرودست جامعه نیز برجای بگذارد و این شکاف را تا حد زیادی پر کند. لذا می توان به وضوح دید که آرای آقای روحانی در شهرها و روستاها و حاشیه ها، تقریبا آرای یکدست و نزدیک به همی بوده؛ یعنی مردم طبقات متوسط به پایین با طبقات متوسط به بالای جامعه دغدغه ی مشترکی پیدا کردند و این امر را باید به فال نیک گرفت. تمام تلاش دولت باید بر این باشد تا این اتفاق خوبی که رخ داده و مانع از گسترش این شکاف اجتماعی شده- شکافی که می توانست به لحاظ اخلاقی بسیار خطرناک باشد- و به باور من دستاورد بزرگی برای کشور است، حفظ شود و بر دامنه این همگرایی در لایه های مختلف اجتماعی افزوده شود. به عبارت دیگر، رویداد ۲۴ خرداد ۹۲ را می توان به منزله ی نه بزرگ حاشیه نشینان به احمدی نژادیسم قلمداد کرد؛ جریانی که با بی تدبیری کامل، در قالب شعارها و برنامه های عوام فریبانه خود، می رفت تا کشور را به نابودی مطلق بکشاند.  ارزیابی شما از عملکرد دولت تدبیر و امید، ظرف دو سال، یا به بیان دقیق تر، بیست و دو ماهی که گذشت، چیست؟ درخصوص عملکرد و دستاوردهای دولت نیز موضوع اظهر من الشمس است. همین که کشور به یک ثباتی رسیده و شرایط به نحوی نیست که مردم صبح برخیزند و دغدغه خوراک خود را داشته باشند و دغدغه اینکه قیمت اجناس ظرف یک ساعت و دو ساعت آینده چه سرنوشتی خواهد یافت؛ همین که تولیدکنندگان می دانند که کشور و اقتصاد آن به یک ثباتی رسیده و می توانند حداقل یک نگاه دو سه ماهه به قضایا داشته باشند و از آن حالت بیم و امید و ترس لحظه ای که سرمایه شان در حال کاهش به یک دوم و یک سوم بود خارج شده اند؛ فضایی که در آن بسیاری به سوداگری پرداختند و به آلاف و الوفی رسیدند. در واقع آرامش، بزرگترین دستاورد دولت تدبیر و امید بوده است. در سیاست خارجی و فضای بین المللی نیز دولت توانسته با ایجاد یک ارتباط خوب و مستمر، سطح ارتباطات دیپلماتیک کشور را افزایش دهد و در فضایی که اجماعی جهانی علیه ایران در بحث هسته ای شکل گرفته بود، این اجماع به صورت کلی شکسته شد و گام های مثبتی در مسیر اعتمادسازی و لغو تحریم ها برداشته شد. در این ایام باقی مانده ضروریست تا همه جریان ها از تیم مذاکره کنندگان هسته ای ایران حمایت کنند و اعتماد لازم را نسبت به آنها داشته باشند تا به حول و قوه الهی بتوانیم در موعد مقرر، به نتیجه مطلوبی برسیم و شاهد آن باشیم که کشور با یک جهش بزرگ اقتصادی مواجه شود. از مخالفان مذاکرات نیز درخواست می کنم که به نتایج و تبعات شکست احتمالی مذاکرات توجه داشته باشند و اینکه خدای ناکرده چه تبعات جبران ناپذیری دامن کشور و مردم را خواهد گرفت. در زمینه اقتصادی، کشور از یک رشد منفی شش درصدی به رشد مثبت دو درصد رسیده، فضای رانت و رانت خواری تا حد زیادی برچیده شده؛ از رانت اقتصادی گرفته تا رانت های علمی و… . به نظر می رسد که دولت توانسته تا لایه های فساد سیستماتیکی که ایجاد شده بود را از هم پاره کند و با اجازه دادن به مطبوعات، احزاب، نهادهای مدنی و ان جی او ها برای رصد فعالیت های دولت، تا حد زیادی از دامنه فسادها بکاهد که این امر به تنهایی، دستاورد بزرگی قلمداد می شود.  به همدلی و همگرایی در لایه های اصلی فعالان سیاسی و بزرگان اصلاح طلب اشاره کردید. این دغدغه وجود دارد که هنوز همگرایی و همدلی لازم در لایه های میانی و زیرین فعالان اصلاح طلب پدید نیامده باشد و این امر در سالی که به انتخابات مجلس ختم خواهد شد، نگرانی هایی را در بخش هایی از جامعه و اصلاح طلبان به وجود آورده است. خصوصا در استان گیلان که علی الظاهر جریان های موازی متعددی از اصلاح طلبان شکل گرفته و جریان رقیب نیز این امر را دال بر تفرق اصلاح طلبان استان می داند. نظرتان در این خصوص چیست؟ ببینید، این دغدغه، دغدغه درست و به جایی است. طبیعی است که اگر دوستان ما در بالا به همگرایی و همدلی رسیدند، زمان و انرژی خاصی برای رسیدن به این مقصود طی شده و تردیدی نیست که ما در برخی از لایه ها و سطوح دچار مشکلاتی هستیم. ولی واقعیت قضیه این است که در همه جریان های سیاسی اصلاح طلب، تلاش مضاعفی شروع شده تا به هم افزایی و همدلی بین گروه ها و جریان ها سرعت بدهند و مجموعه های سیاسی استان ها را به این سمت هدایت کنند تا با پشت کردن به وقایع و رویکردهای سال ۸۴ و با تأسی از رویکرد عملگرایانه و وحدت آفرین سال ۹۲، به سوی انتخابات مجلس یازدهم گام بردارند. در مجموعه های اصلاح طلبی گیلان هم، از شورای مشورتی گرفته تا شورای راهبردی(مجمع مشورتی توسعه) و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، خوشبختانه چیزی در حدود ۷۰ تا ۷۵ درصد از افراد مشترک هستند و اگرچه در پنل های مختلفی فعال شده اند، اما به واسطه اشتراکات فراوان، به خوبی با اندیشه ها و رویکردهای هم آشنا هستند و می توانند نقشی وحدت آفرین ایفا کنند. ضمن اینکه تشکیل شورای مشورتی اصلاح طلبان استان که با ساختاری دموکراتیک و انتخابی شکل گرفته، به نحوی که کارها بر اساس خرد جمعی پیش می رود و می تواند نقشی پررنگ در فعال کردن سازمان رأی اصلاح طلبان داشته باشد، از اقدامات بزرگ و مؤثری است که تا حد زیادی از دغدغه دلسوزان مبنی بر تفرق و واگرایی و انشقاق اصلاح طلبان می کاهد. همچنین در حال حاضر با شخصیت ها و چهره هایی که احتمالا نامزد انتخابات مجلس خواهند شد، رایزنی هایی در حال انجام است تا این مباحث به آنها منتقل شود که در صورت عبور هرکدام از آنان از سد شورای نگهبان، نهایتا می بایست به نظر اجماعی اصلاح طلبان تن بدهند تا آن پشتوانه عظیم مردمی اصلاح طلبان بتواند در حمایت از کاندیداهای اجماعی اصلاح طلبان وارد عمل شده و از تفرق و شکست آرا جلوگیر ی شود. در مجموع به حرکت فعالان سیاسی اصلاح طلب به سمت اجماع و همگرایی، بسیار خوشبین و امیدوارم. اما در این میان دغدغه دیگری هم وجود دارد. اگر دولت می خواهد که موفق شود و ما هم موفقیت دولت را می خواهیم و آنرا به منزله موفقیت ایران می دانیم، این است که در بحث انتخابات دقت و عنایت ویژه ای داشته باشند. زیرا یک بخش از کار انتخابات به احزاب، گروه ها و فعالان سیاسی و اجتماعی مربوط است که همگی مشغول به کارشان هستند. بخش دیگر امر انتخابات بازمی گردد به دولت و مدیران دولت و کسانی که قانونا وظیفه برگزاری انتخابات را برعهده دارند و اگر احیانا نگرانی هایی در بخش صلاحیت ها به وقوع بپیوندد ، می بایست حمایت هایی هم از سوی مجریان انتخابات صورت بگیرد تا رد صلاحیت ها مستند و مستدل به استعلامات از مراجع چهارگانه قانونی باشد. این دغدغه وجود دارد و از دولت انتظار می رود تا بیش از گذشته به این امر توجه و اهتمام لازم را داشته باشد و بتواند از حقوق قانونی مردم پاسداری کند. اما به باور من، متأسفانه اکثر مدیران اجرایی دولت از جنس دولت نیستند؛ ممکن است که با دولت همراه شده باشند و ما این را کتمان نمی کنیم، اما همراه شدن با دولت، با از جنس دولت بودن، دو بحث متفاوت است. یعنی هنگامی که تضاد منافع پیش می آید، اگر از جنس دولت باشی، بر روی آرمان و عقیده ات بیشتر پافشاری می کنی و متأسفانه این ها مشکلاتی است که در بزنگاه هایی مانند انتخابات، سرنوشت سیاسی یک جریان و یک ملت را رقم می زند و لاجرم از اهمیت بالایی برخوردار است. همانطور که عرض کردم، اکثر مدیران دولت، متأسفانه از جنس دولت نیستند و اینها کسانی اند که طعم تلخ حذف و به انزوا رفتن را نکشیدند. این ها غالبا کسانی هستند که در یک سطحی از مدیریت ماندگار شدند و آن هزیته های لازم را نپرداختند تا عمق فاجعه را به نوعی درک بکنند و به نظر می رسد که این مطلب را که جریان های سیاسی چه کار بزرگی را در این هشت سال انجام داده اند که توانسته اند تنفسی بکنند و فضا را باز نگهدارند و در سال ۹۲ بتوانند در کوتاه ترین زمان ممکن، آن عقبه اجتماعی جامعه ایران را به حرکت درآورند، باور ندارند و امروز با تکیه بر مناصب دولتی و با توجه به اختیاراتی که به هر حال مناصب دولتی در اختیارشان قرار می دهد، تصور می کنند که قادر هستند تا بسیاری از کارها را به پیش ببرند. به باور من، این امر می تواند پاشنه آشیل حامیان دولت تدبیر و امید در انتخابات باشد.  به بحث مشاوران جوان بپردازیم. سال گذشته، همزمان با مراسم بزرگداشت روز جوان در استانداری گیلان، شاهد صدور دستور استاندار مبنی بر به کارگیری دوباره مشاوران جوان در ادارات دولتی استان بویم. با گذشت یک سال از آغاز اجرای این طرح، شاهد افزایش انتقادات از نحوه اجرایی شدن آن بوده ایم. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟ در خصوص مشاوران جوان، من قبلا هم عرض کردم که همه جوانان ایران به یک اندازه حق دارند که از فرصت ها و امکانات برابر برخوردار باشند. ولی واقعیت این است که به هر حال، طیفی از جوانان بوده اند که در طول هشت سال گذشته، به واسطه دفاع از آرمان هایی که امروز این دولت مفتخر به پیگیری آنهاست، دچار هزینه ها و مشکلات متعددی شدند و در واقع آسیب دیدند. طبیعی است که در این فرآیند، دولت می بایست حمایت جدی از فعالین و حامیان سیاسی خود به عمل بیاورد. به نظر من، با اجرای درست این طرح، دولت می توانست تا اندازه ای از بار روانی این مسأله بکاهد و مجموعه حامیان دولت را به این نکته امیدوار کند که دولت، یا حداقل مسئولین استان، دغدغه جوانان را دارند و صدور بخشنامه و دستورالعمل آقای استاندار می توانست شروع یک نقطه امید باشد. در حقیقت، فلسفه وجودی مشاورین جوان این بوده که دولت در آینده بتواند از ظرفیت عظیم جوانان در بدنه اجرایی و مدیریتی کشور استفاده کند. ولی غیر از تعداد معدودی از دستگاه های اجرایی نظیر میراث فرهنگی و گردشگری و فزمانداری رشت، سایرین از انجام این کار سر باز زده اند. به نظر می رسد که این مدیران، مجموعه اداری خود را حیاط خلوت خود می دانند و مشاورین جوان را به نوعی مزاحم کار خود قلمداد می کنند. نهایتا آنچه که من ظرف یک سال گذشته، از نزدیک شاهد بودم، متأسفانه اکثر مدیران فعلی استان برای مجموعه استانداری، به اصطلاح عامیانه، پپسی باز نمی کنند و به این نامه ها و دستورات وقعی نمی گذارند و متأسفانه این بخشنامه، صرفا تبدیل شده به فرصتی در اختیار بعضی از مدیران تا از الان به دنبال لابی کردن با برخی از جریاناتی باشند که فکر می کنند می توانند در آینده، در حفظ، نگهداری و یا ارتقای شغلی این مدیران مثمر ثمر باشند. احساس می کنم که در پی دستور جدید آقای استاندار هم اتفاق خاصی نخواهد افتاد، مگر آنکه ایشان کمیته ای را متشکل از خود جوانان، پیگیر این مسأله کنند و ادارات را موظف به پاسخگویی کنند تا در یک بازه مشخصی این طرح به نتیجه برسد. مع الأسف با این فرایندی که وجود دارد، چشم انداز روشنی برای به نتیجه رسیدن طرح مشاورین جوان دیده نمی شود.   اعتدال شرق