به گزارش گیل خبر ، روزنامه رسالت در سرمقاله خود نوشت؛ با تشکر از جناب آقای علی مطهری در خصوص نقدی که به سرمقاله رسالت داشتند، نکات زیر را از باب خیرخواهی به ایشان می آوریم. 1- در هیچ جای مقاله نیامده است: "اصرار بر ریزش های انقلاب داریم" ،"منتقد" هیچ گاه ریزش انقلاب نیست بلکه کمک کننده و حامی انقلاب است. معلوم نیست این پاسخ ناظر به کدام قسمت سرمقاله رسالت است. 2- این حکم که فقط کسانی که بر ضدانقلاب اسلامی قیام مسلحانه کرده اند ریزش انقلاب محسوب می شوند مبتنی بر چه حکم قرآن و سیره ائمه معصومین و سیره امام خمینی (ره) است؟معلوم نیست در ذهن مبارک ایشان چه معنی از ریزشهای انقلاب وجود دارد. آقای مطهری می فرمایند: "گروه مهدی هاشمی از ابتدا در دایره انقلاب نبودند که بعدا بخواهند ریزش پیدا کنند." ممکن است ایشان بگویند اگر این جماعت از اول در دایره انقلاب نبودند اطراف آقای منتظری چه می کردند که امام مجبور شدند با دلی پرخون و قلبی شکسته حاصل عمر خود را کنار بگذارند؟ بی تردید هر طور پاسخ بفرمایند با این گفته ایشان جمع نمی شود که فرمودند: "رویه ای که منتقدان (بخوانید مخالفان نظام) از سیستم حکومتی حذف شدند چه در زمان امام و چه پس از آن اشتباه بوده است." 3- آقای مطهری در مورد اصالت نامه امام در مورد نهضت آزادی تردید کرده است! یک بار این تردید از سوی نهضت آزادی مطرح شد دفتر نشر آثار حضرت امام (ره) پاسخ آن را داد و در صحیفه امام(ره) هم این نامه به آدرس مشخص آمده است. معلوم نیست تردید ایشان برای چیست؟ آقای مطهری می گوید: "این نامه حداکثر می رساند که پست های کلیدی نباید به این گروه سپرده شود والا خارج از دایره انقلاب نیستند." اگر آقای مطهری قبول دارد منافقین جزء ریزش های انقلاب هستند باید بپذیرد کسانی که به تعبیر امام (ره) ضرر آنها (نهضت آزادی) حتی از منافقین بیشتر و بالاتر است هم جزء ریزش های انقلاب هستند مگر اینکه بگوید شهادت امام (ره) در مورد نهضت آزادی را قبول ندارم. 4- در بند 2 جوابیه آقای مطهری مطالبی ذکر شده که در سرمقاله رسالت نیست. ملاک داوری در مورد آقای منتظری اگر نامه 6/1/68 باشد، یک چیز است. اگر نامه 8/1/68 باشد، چیز دیگری است. هر دو در صحیفه امام (ره) آمده است. عملکرد آقای منتظری بعد از وفات امام نشان داد که نامه 6/1/68 بیشتر می تواند ملاک باشد چون وی به توصیه های امام (ره) عمل نکرد. 5-آقای مطهری در جوابیه خود آورده است: "سرمقاله نویس رسالت فکر می کند اگر کسی انتقادی به نظام داشت باید به نحوی حذف شود به این معنی که یا ساکت بماند یا به حصر خانگی دچار مرگ زودرس تدریجی شود." این بیان می تواند مصداق نشر اکاذیب، ایراد تهمت و تشویش اذهان و اهانت به نویسنده باشد چون در هیچ جای سرمقاله چنین بیانی وجود ندارد. 6- در پاسخ به بند 3 جوابیه آقای مطهری باید گفت؛ اعتراضات سال 88 به انتخابات نبوده است. هیچ یک از شعارهای مخالفان (بخوانید از قول آقای مطهری منتقدان نظام) ناظر به نتیجه انتخابات و یا ناظر به نامزد پیروز نبوده است. آقای مطهری شعور مردم را نادیده می گیرد و شعارهای 13 آبان، 16 آذر، روز قدس و از همه مهم تر روز عاشورای مخالفان نظام را در داوری خود سانسور می کند تا بر نظر خود که مخالفان همان منتقدان هستند، باقی بماند! شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" در روز عاشورای 88 ناظر بر نتایج انتخابات بود یا ناظر به طرح یک دیدگاه انتقادی! کدام یک؟ آیا شعار یادشده به علاوه خشونت های آن علیه عزاداران حسینی ناظر بر اقدام براندازی از طریق ایجاد رعب و آشوب و اغتشاش در ام القرای جهان اسلام نبود؟ این تحرکات ضد انقلابی و ضد اسلامی از هر فقیهی و قاضی بی طرفی سئوال کنید، مصداق براندازی و "محاربه" است!! نه انتقاد به نتایج انتخابات! آقای مطهری مشابهت فتنه 88 با فتنه جمل را برنمی تابد و در این فتنه دنبال شمشیر و سپر اهل جمل می گردد. باید به این درک سیاسی و فهم تاریخی ایشان تبریک گفت! 7- آقای مطهری در جوابیه خود آورده است: "سرمقاله نویس قبل از آنکه دفاعیات متهمان مورد نظر را بشنود .... در حالی که صلاحیت قضائی ندارد حکم قضائی صادر می کند." به نظر می رسد دفاعیات متهمان مورد نظر را می شود در بیانیه های دعوت به آشوب و اغتشاش سران فتنه به خوبی شنید. جرم حضرات، جرم مشهود است و در به خطر انداختن اقتدار و امنیت ملی پای در وادی محاربه گذاشته اند. این حکم نویسنده مقاله نیست. داوری ملت ایران در قیام تاریخی 9 دی است. خوب است آقای مطهری قطعنامه 9 دی سال 88 را که از سوی ملت ایران علیه فتنه گران صادر شده است یک بار دیگر بازخوانی کنند. 8- آقای مطهری در پایان جوابیه سخن از انصاف و پرهیز از تعصب و کوردلی به میان آورده است که مانع از دیدن حقیقت است. این حرف خوبی است و این نصیحت را می پذیریم. اما سئوال این است که این انصاف است که مخالفان نظام و محاربان را منتقد بنامیم و نظر امام (ره) در مورد باند مهدی هاشمی و منتظری و نهضت آزادی را تخطئه کنیم و بگوییم امام یک نظر، من هم یک نظر! آیا این نوعی خودشیفتگی در قضاوت و نادیده گرفتن قضاوت دیگران نیست.آیا این عین انصاف وپرهیز از تعصب وکوردلی است!؟ دوستی و علاقه مندی آقای مطهری به سران فتنه نباید چشم او را به حقایق تاریخی و جرایم و جنایت ها و خیانت های آنان ببندد. آقای مطهری بالاخره نگفتند پاسخ خون های به ناحق ریخته 22 شهید فتنه را چه کسی باید بدهد. توصیه می کنیم آقای مطهری یک بار دیگر سرمقاله رسالت را بخواند. جوابیه ایشان ناظر به اصل مطالب سرمقاله رسالت نیست. به آقای مطهری توصیه می کنیم به هنگام غضب و عصبانیت سخن نگویند و دست به قلم نبرند. درباره مکتوب آقای مطهری گفتنی هاست که به بعد موکول می کنیم.