همه فرار کردند جز یک نفر؛
۱۳۹۹/۰۱/۲۶ ۱۱:۰۷ چاپ
خاطرات ترور

گیل خبر/ امروز ۲۶ فروردین سالروز ترور نافرجام شهید آیت الله احسانبخش امام جمعه رشت و نماینده ولی فقیه در گیلان است.
در کتاب یار صادق که به مروری از خاطرات آیت الله شهید احسانبخش روایت شده، آمده است: “ترور نافرجام حجت الاسلام احسانبخش در مسجد کاسه فروشان رشت. منافقین که اعلام جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی داده بودند در صدد بودند تا خودی نشان دهند. آنها در این روز امام جمعه رشت مرحوم احسانبخش را ترور کردند. او دچار مجروحیت شدیدی شد. (۱۳۶۱ ش) (یار صادق، ص۷۱.)”

آیت‌الله صادق احسانبخش زاده ۱۳۰۹ – درگذشته ۱۴ خرداد ۱۳۸۰ نماینده ولی فقیه در گیلان و امام جمعه رشت بود و از پاییز ۱۳۵۹ تا ۱۳۸۰ در این مقام خدمت می کرد.

واقعه ترور 

روزپنجشنبه ۲۶فروردین سال 1361 بودکه نمازظهروعصربه امامت حاج آقااحسانبخش اقامه شد،مردم زیادی آمده بودند، نمازتمام شده بود وجمعیت درحال رفتن به بیرون بودند،خیلی هارفته بودند، وعده ای ازارادتمندان آقای احسانبخش دراطرافش بودند.

حاج آقا قصدحرکت کرده بود که یکی ازمؤمنین(اسماعیل حدائقی)قرآنی راآورد به ایشان داد که حاج آقا احسانبخش برایش استخاره کند،حاج آقاقرآن راگرفت واستخاره کرد وقرآن را آقای حدائقی ازدستان حاج آقا گرفت،وایشان بطرف کفشداری حرکت کرد، راننده ومحافظین مسلح درجلوی کفشداری منتظرش بودند،چندقدم که برداشت،شخصی که اورکت پوشیده بوددرحال حرکت ،سئوالی ازچگونگی “نیت”کرد،حاج آقا هم دستهارا تابناگوش برد که عملاً توضیح بدهد،درهمین حال ،درآن شلوغی شخصی باسرعت به حاج آقانزدیک شد وحاج آقارا درآغوش گرفت،حاج آقا ازنظرجسمانی آدم قوی بود،تلاش کرد که اورا ازخودجداکند،مردم حاضرهم نیزبه کمکش آمدند که دستان فشرده آن منافق راازبدن حاج آقااحسانبخش جداکنند،باتلاش فراوان آن منافق جداشد ولی او نارنجک را به زمین پرتاب کرد،شایدازدستش دراین درگیری برزمین افتاد، صدای انفجارنارنجک وترکشهایش وحشتی بپاکرد،همه به بیرون دویدند،عده ای ازدرب مدرسه مهدیه وعده ای ازکفشداری وحتی چندنفرازدرب حمام فرارکردند.

حاج آقااحسانبخش وآن منافق به فاصله کمی برزمین افتادند،حاج آقا روبه بالا وآن منافق دمرو،

تنهاکسی که درمسجدمانده بود،مرد۴۲ساله ای بنام “غلامعلی پریمن “بود که آن هم دلیل ماندنش ( نپوشیدن”شلوار”بود،چون عادت داشته هنگام نمازشلوارش رادرمی آورده وبا پیژامه نمازمی خوانده

 

حاج آقاپریمن می گوید،هیچکس درمسجدنبود،نارنجک که منفجرشد،چند(۱۰)نفرحاضردراطراف آقای احسانبخش مجروح شدند وبقیه هم وحشت زده فرارکردند،وی می گوید من آمدم که آقای احسانبخش را بلندکنم،سنگین بود،نتوانستم درهمین موقع “شهرام همتی”زودترازهمه رسید وجنازه آن منافق را به رگباربست! درصورتی که او به هلاکت رسیده بود وبعدبرنیروهای سپاهی افزوده شد وحاج آقااحسانبخش را به بیمارستان پورسینابردند تااقدامات اولیه انجام دهند وبعدهم باهواپیما به تهران ،بیمارستان حاج سیدمصطفی خمینی بردند،

آقای “پریمن”می گوید :حاج آقااحسانبخش هنگام ورودازدرب مدرسه مهدویه به داخل مسجدمی آمد ولی هنگام خروج ازکفشداری می رفت

وی می گویدبعلت مسائل امنیتی هرکس که به این مسجددرآن زمان می آمدتفتیش می کردند ولی درهنگام خروج بعلت ازدحام بعضاً بی احتیاطی می شد،یعنی کسی میتوانست ازکفشداری “لابلای جمعیت”به داخل بیایدودرآن روزبه احتمال زیاداین منافق یک همدست داشته،که آن همدست آمدسئوالی درباره “نیت کرد تاکمی حاج آقارا معطل کند ودرهمین لحظه این منافق کثیف باسرعت خودرا به حاج آقارساند واورا دربغل گرفت تا باعملیات انتحاری ازبین ببرد

آقای پریمن می گویدمحافظ آقای احسانبخش “شهرام همتی” مرده را به رگباربست،چون آن منافق هلاک شده بود ،حتی رنگ ورویش سیاه شده بود

آقای محمدحسین محمدی که خودرا یک “مداح”پیشکسوت معرفی می کند می گوید:من۲۵سالم بود وقتی انفجاررخ داد همه مادویدیم بطرف بیرون،وی می گوید”جان شیرین است” وماهمه ترسیدیم فرارکردیم.

آقای “پریمن می گویدبعداً معلوم شد که این منافق(علی پورابراهیمی)پسر(حسن حلب ساز)بودکه در”چمارسرا”مغازه حلب سازی داشته ،منافق بچه “نقره دشت”بوده،آقای پریمن می گوید خداخواست که منافق دمرو برزمین افتاده بود،چون اگرتیرهای«شهرام»به کمربند(تی ان تی) منافق می خورد فاجعه رخ می داد

البته دردرکتاب (خاطرات صادق) ازقول شهرام همتی آورده شده که آن روزحرکات مشکوک درقسمت زنانه محسوس بوده واینکه یک جوان کچل آمدسئوالی پرسید درست واما اینکه «استخاره خواستن» منافق منافق ویا همدست منافق قابل تأمل است چون استخاره را قبل از ورودجوان کچل انجام شده بود وصاحب استخاره آقای “حدائقی”بوده “اصل موضوع اینجاست که درفاصله کوتاه بین سئوال جوان سرتراشیده ،منافق درغفلت تیم حفاظت خودش را به آیت الله احسانبخش می رساند واورا درآغوش می گیرد ،که ظاهراً محافظان آرام آرام جلوتربطرف کفشداری می روند که آماده شوندبرای حرکت که این اتفاق می افتد،

لازم به توضیح است که درشلوغی “ازدحام”هنگام خارج شدن نمازگزاران،این ۲نفر”منافق وهمدستش درفاصله کمی بدون تفتیش واردمی شوند،اولی بدون سلاح (برای معطل کردن آقای احسانبخش)وزمینه سازی همدست(علی پورابراهیمی) که ،عامل جنایت بوده خودرا به حاج آقا می رساند.

ازغفلت تیم حفاظت این بوده که همین منافق علیرغم داشتن چهارقبضه نانجک ودوازده لول دینامیت توانسته بود براحتی ورودکند،درحالی که نمازگزاران برای ورودبه این مسجد(زمانیکه حاج آقااحسانبخش حضورپیدامیکرد) معمولاًموردتفتیش قرارمی گرفتند.

حاج علی پریمن که درنزدیکی های مسجدکاسه فروشان دفترنمایندگی “بیمه آسیا”دارد ،ازرابطه حسنه اش باحاج آقااحسانبخش می گوید ومی گوید من به ملاقات آقای احسانبخش به بیمارستان سیدمصطفی خمینی رفته بودم،آقای احسانبخش دستم رامحکم دردستانش گرفته بود ومی گفت:آقای پریمن مراتنهانزارید” واخلاق حسنه اش می گفت که درزندگینامه مرحوم آیت الله احسانبخش خواهم آورد.

حجت الاسلام غلامرضامعتمد که یکی ازنیروهای پرچنب وجوش دهه ۵۷بوده وموردوثوق آیت الله احسانبخش بودخاطرات خیلی جالبی ازمظلومیتهای مرحوم احسانبخش گفت که درمطلب نحوه انتخاب آیت الله احسانبخش به امامت جمعه وزندگینامه اش ،استفاده خواهم کرد.

مرحوم حجت الاسلام محمدرضاشفیعی می گوید:ما حاج اقااحسانبخش را سریعاً به بیمارستان پورسینای رشت بردیم ،خیلی حال واوضاع حاج آقاوخیم بود تاحدی که یکی ازپزشکان معالج خبرازایست قلبی حاج آقاراداد وماهم میخواستیم به بیت امام گزارش ناگوار”تمام کردن”رابدهیم که باخوف ورجا برای آخرین بار”شوک”داده شد که الحمدلله قلب بکارافتاد.

آقای شفیعی می گوید:من با حاج سیداحمدآقاتماس گرفتم وموضوع ترورراگفتم ،احمدآقاگفت من چندباربه احسانبخش گفته بودم که آن مسجدناامن است ،به مسجدکاسه فروشان نرو وبعدگفت یک هواپیمای آموزشی درآسمان رشت درپروازاست،من حالا میگم که درفرودگاه فرودبیاید،نیروهای آموزشی را پیاده کند،آماده اعزام به تهران باشد وبعدگفت دراینجاهم من باچندبیمارستان هماهنگی میکنم اوراسریعاً برسانید.

شفیعی می گوید،چون حمل آقای احسانبخش با آن همه جراحت مشکل بود مایک فروندهلی کوپترخواستیم ،هلی کوپتر رسید ولی ما دیدیم وضعیت حاج آقااحسانبخش طوری است که امکان جابجایی باهلی کوپترمقدورنیست،مضافاً ازدحام جمعیت درداخل وبیرون بیمارستان آنقدرزیاداست که غیرقابل کنترل است،لذاما یک آمبولانس خواستیم وهلی کوپتررا طوری راهی کردیم که مردم خیال کنند حامل حاج آقااحسانبخش است،سیل جمعیت بعدازبلندشدن بالگردحرکت کردندبطرف فرودگاه وماتوانستیم حاج آقاراباآمبولانس به فرودگاه برسانیم

مدت بستری شدن آیت الله احسانبخش دربیمارستان-تهران- چندماه بود؟

مدیریت سایت-پیراسته فر:آقای شفیعی مدت بستری شدن دربیمارستان پورسینارا۳تاچهارساعت می داند ومدت بستری شدن دربیمارستان تهران را۵ماه اعلام می کند ولی درکتاب “خاطرات صادق”۸ماه نوشته شده ومن(نگانده)این موضوع راروز بعدازمصاحبه (تلفنی) باآقای شفیعی درمیان گذاشتم آقای شفیعی مصربودبرتاریخ های گفته شده اش،وبرای اثباتش مدت بستری شده ۵ماهه اش می گوید من مدیرکاروان حج بودم ودر۲۷شهریورآن سال۱۳۶۱بلیط پرواز(جده)راداشتم که حاج آقاباهواپیما به رشت اعزام شد ومن هم ازتهران به جده پرواز کردم.

درادامه، علت این اختلاف «زمان» وبعضی ازاختلافات گزارشات راپرسیدم ؟شفیعی گفت به حاج آقااحسانبخش گزارشهای خلاف (اطلاعات غلط)داده اند.

واما عجیب این است که ایشان(حجت الاسلام شفیعی)درآذر۱۳۹۷ مصاحبه ای بانشریه(یاران شاهد)می کند ودرآنجامدت بستری را«۶ماه گفتند-من ۶ماه درکنارآیت الله احسانبخش دربیمارستان ماند ودراین مدت به رشت نرفتم،حجت الاسلام عطایی را امام جماعت مسجدم-امام رضای گلسار- تعیین کردم.

آقای شفیعی می گوید:حاج آقارابرای مراقبتهای ویژه به بیمارستان شهیدرجایی بردیم وبعداورا برای درمان به بیمارستان حاج سیدمصطفی خمینی منتقل کردیم.

 

،آیت الله احسانبخش درصفحه۶۱۷کتابش«خاطرات صادق»می نویسد:۱

درطول مدت ۸ماهه بستری شدن دربیمارستان سیدمصطفی خمینی مراجع تفلید،آیات عظام ،شخصیتهای کشوری ولشکری به عیادت حاج آقااحسانبخش آمدند ویاباصدوراطلاعیه ضمن محکوم کردن این عمل جنایتکارانه برای سلامتی حاج آقا دعا کرده بودند

ازجمله ازعیادت کنندگان رهبرمعظم انقلاب«آیت الله خامنه ای»بود که آن زمان درمقام ریاست جمهوری بود.

فرودگاه رشت-مراجعت  به رشت “بعدازبهبودی 

جمعیت مشتاق که برای دیدن امام جمعه خود(بعداز۵ماه)درشهرداری جمع شده بودند”شهرام همتی“سمت چپ

این تصویرمربوط به وروداولین روزآیت الله احسانبخش درمیدان شهرداری رشت است پس ازمرخصی ازبیمارستان است که به مردم اعلام کرد”من آمده ام” که ارادتمندان به امام خمینی شادشوند ودشمنان بدانند انقلاب اسلامی همچنان زنده است

آنچه ازکتاب خاطرات صادق می شودفهمید این است که اولین امامت جمعه بعدازترور وبهبودنسبی درنهم اردیبهشت سال۱۳۶۲می باشد که خودشان می نویسند:

دراین روزبااینکه پای چپم براثرانفجارکاملاً بی حرکت شده بودبه نمازجمعه (مهدیه)رفتم وبازحمت ومشقت نمازجمعه رااقامه کردم

***

 

 

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code