بابک مهدیزاده
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ ۱۰:۱۲ چاپ
به یاد استاد عاشور پور ، صد حیف و صد افسوس
گیل خبر / بابک مهدیزاده* *روزنامه نگار-فعال اجتماعی موسیقی که از ضبط صوت ماشین پخش می شود مرا به گذشته های دور و نزدیک می برد ، به دنیای خیال و وهم ؛ به سال هایی که چه آسان گذشت و سخت ؛ همانند صدا و عمر خواننده اش. جینگی جان اگرچه آهنگی شاد است اما دردی را به یادم می آورد: درد تنهایی و غربت ، بغض فروخورده ناشی از ندامت ، پشیمانی روزهای از دست رفته و کارهای نکرده ، اشک ناشی از بدعهدی روزگار و بی وفایی آدم هایش. اشک است که می ریزد و بغضی است که بعد از سال ها می شکند. سوال هایی که پی در پی می آیند و جوابی که سال های دور هم می دانستی اما باور کردنش سخت است. احمد عاشور پور که جینگی جان را می خواند ، صدایش برایم یادآور خاطره های خوب و بد است. یاد دوران نوجوانی و ضبط های قدیمی خانه و نوارهای کاست عتیقه خانوادگی : شمس و عاشورپور و فرامرز دعایی ، پوررضا و ناصرمسعودی و جفرودی. نواهایی که اگرچه قدمتش فزونی از عمرم داشت اما همراه و یاور روزهای بچگی و نوجوانی ام بود. من با این ها بزرگ شده بودم ؛ بی درک آنچه که بر اینان رفته بود. احمد عاشور پور که جینگی جان را می خواند ، صدایش مرا به روزهای نه چندان دورم می کشاند. تازه جوانی عاشق موسیقی محلی. همزمانی روزهای عاشقی با اولین کنسرت استاد در رشت پس از سال ها بی خبری. جیب های خالی و دلی که می تپید برای خرید یک بلیط. تهیه برگه عبور با هزار بدبختی و پا گذاشتن به سالنی که نه در شان استاد بود و نه برای موسیقی. همه آنجا بودند ، از هر گروه سنی و از هر جنسیتی. همه به عشق یک نفر آمده بودند که آمده بود آن ها را به سال های دور دور دور ببرد ، تا خاطره ها را زنده کند ، تا خاطره دیگری بسازد ، تا خود بار دیگر خاطره شود. احمد عاشورپور که جینگی جان را می خواند ، یاد سال های جوانی ام می افتم. سردبیر نشریه ای محلی. عاشق کار و شیفته نویسندگی. همراه و همکار چند جوان دیگر. تلفن زنگ می زند. از آن سوی خط خبر می دهند حال استاد خوب نیست. در مبارزه دیگری است ، این بار با زندگی. بر این شدیم تا ویژه نامه ای منتشر کنیم تا مبادا کار از کار بگذرد. تا به استاد بگوییم ما همیشه به یادش خواهیم بود. اما مشکل مالی داشتیم برای انتشار ویژه نامه. پس تماس با چندین موسسه فرهنگی و چند تنی هنرمند و هنردوست. اما بی فایده. یاد آن روزی افتادیم که چند نفری سعی کردند سه تن از اساتید آواز گیلانی را باهم آشتی بدهند تا به سبک و سیاق جاهای دیگر دنیا که غول های موسیقی شان باهم دیگر کنسرت می گذارند این ها هم با هم به روی صحنه بروند. اما نشد که نشد. یعنی هیچکدامشان قبول نکردند که بشود. آتش اختلاف. زهر نفاق. پس ما هم نتوانستیم. پروژه در حد حرف ماند. یک ویژه نامه تبدیل شد به یک صفحه داخل هفته نامه. عقده ای که در دل ماند تا سال های سال. تا وقتی که… صدای احمد عاشورپور از ضبط صوت ماشین پخش شد و جینگی جان بغض این همه سال را شکست… بغض یادی که یاد نشد و تلاشی که قدردانی نشد. احمد عاشورپور که جینگی را می خواند فهمیدم که بازهم چه دیر یاد کسی می کنیم ، بازهم چه مرده پرستیم ، بازهم برای مرده هایمان فقط می نویسیم… چه حیف … چه دریغ… ای کاش ، ای کاش ، ای کاش … گیلان تیتر گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code