علی عالی
۱۳۹۳/۰۸/۱۱ ۰۷:۰۰ چاپ
گیل خبر / اول از همه موضع خودمان را روشن کنیم. این روزها بحث بر سر «حق پخش تلویزیونی» و جنگ «علی کفاشیان» و «عزت الله ضرغامی» است. در این میان مدیران، مربیان، بازیکنان، رسانه ها و البته مردم ایران هم درگیر هستند. بحث بر سر مقصر است. اینکه چرا بازی ها پخش نمی شود؟ اینکه چرا «حق فوتبال» داده نمی شود؟ حالا گرد و خاک رسانه یی فرو نشسته و با آرامش بیشتری می توان درباره این اتفاق نوشت. موضوع ساده است. سوال: آیا حق پخش تلویزیونی فوتبال، حق فوتبال ایران است؟ از نگاه نگارنده، این پول حق فوتبال ایران نیست! برای فوتبالی که سیستم ندارد، ساختار درستی ندارد، نظارتی بر آن نیست، ورودی و خروجی اش مشخص نیست، سندسازی در هر بخشی مشهود است و مدیرانش «علت» اصلی عقب افتادگی و البته ایجاد این روند هستند، چرا باید این پول به بدنه برسد؟! همه دنیا این پول را صرف زیرساخت ها، تیم های پایه، توسعه باشگاه و سخت افزارها می کنند، اما در ایران حتی یک مدیر اقتصادی موفق هم وقتی وارد فوتبال می شود، پول را صرف خرید بازیکن می کند! اشتباه نکنید، از تلویزیون دفاع نمی کنیم، قطعا تلویزیون حق کمتری نسبت به فوتبال دارد. آنها با استفاده از «حفره های قانونی» سعی می کنند، فوتبال را برای رسیدن به این حق، ناکام و چند صد میلیاردی بیشتر به حساب صداوسیما واریز کنند اما واقعا نباید آنها را مقصر دانست. متاسفانه قانون، هیچ جایگاهی برای حق پخش تلویزیونی ندیده است. قانون ورزش هم ندیده است. حتی در بودجه هم دیده نشده است. پس بحث بر سر دو موضوع مهم است. اول اینکه این پول در ساختار فوتبال ایران به هدر می رود. البته که این موضوع بهانه یی برای ندادن حق پخش نمی شود و دوم اینکه هنوز این حق به رسمیت شناخته نشده است، چون فدراسیون فوتبال هیچ تلاشی برای تثبیت آن انجام نداد. تیم حقوقی قدرتمندی که بتواند در قانون، بندی برای پخش رادیو و تلویزیونی پیش بینی کند و حق «کپی رایت» را به رسمیت بشناسد. این کار موجب می شود دیگر خبری از درگیری و جنجال و دوربین راه ندادن و زدن زیر میز مذاکره نداشته باشیم و مسیر قانونی احقاق حق پخش تلویزیونی مشخص باشد. موضوع همین قدر ساده است و ماجرا همانقدر پیچیده نشان داده می شود. اما بیایید نگاهی به مقصران این پرونده عجیب با همه جریاناتش داشته باشیم: 1- عادل فردوسی پور: او را باید نماینده صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در موضوع حق پخش دانست. او همانی است که در بزنگاه های مهم مثل همین موضوع، سراغ عوامل حادثه می رود و مسائل را کالبدشکافی می کند. این البته وظیفه اوست. اینکه در هر شرایطی مسائل پیدا و پنهان را رونمایی کند تا به مردم ایران «آگاهی» بدهد. حالا او در «بزنگاه تاریخی» البته یک شکست خورده است. هرچند مقاله های زیادی در نکوهش این رفتار یا دفاع از عادل فردوسی پور نوشته شده است ولی قطعا در این لیست، جایی برای او باید در نظر گرفت. اگر حق را به او بدهیم، پس حق را به همه «مقصران همیشگی برنامه 90» هم بدهید. چراکه آنها هم از «بالایی» دستور می گیرند که عادل فردوسی پور می گیرد. همه آنها تحت تاثیر مسائلی هستند که «مجبورند». حتی نقد به جریانی هست که اعتقاد دارد «خیلی سخت است در این شرایط عادل فردوسی پور باشید» چراکه واقعا سخت است جای «رییس جمهور» بودن، «وزیر» بودن، «مدیرعامل» بودن و حتی مربی و بازیکن بودن. اینگونه اگر باید، نباید شاهد اتفاق تازه یی باشیم و راهی برای رشد نخواهد بود. دیگر از «حسن روحانی» انتظار نداشته باشید که برای «حق هسته یی» یا «رشد اقتصادی» رفتاری متفاوت با گذشته داشته باشد تا گشایشی حاصل کند، یا از وزیر علوم انتظار نداشته باشید که لیست بورسیه های قانونی را منتشر و پیگیری کند تا مقابل فساد سازمان یافته بایستد یا از وزیر ورزش نخواهید که مقابل بی قانونی های مدیران بایستد چون همه اینها به جایی متعهد هستند و در مجموعه یی فعالیت دارند که منافع همه را باید تامین کنند. صندلی عادل فردوسی پور، صندلی دفاع از حقیقت است و این انتظار از او به جاست، هرچند او با هنرمندی خاصی توانست «مهدی تاج» را روی صندلی بنشاند تا بیشتر از فوتبال، از تلویزیون دفاع کند! برنامه 90، در بزنگاه تاریخی، برنامه یی ضعیف شده را به نمایش گذاشت تا عادل فردوسی پور در این موضوع، یک مقصر بزرگ باشد. او باید می توانست خودش را نشان دهد، ولی نتوانست. هرچند ما به دنبال قهرمان نیستیم، هرچند هم نمی خواهیم عادل، قهرمان بازی دربیاورد و البته که از یاد نمی بریم مدیران صداوسیما چه رفتاری را با فرزاد حسنی داشتند که جایگزینش حتی در برنامه بعدی نامی از او نبرد! اتفاقا اعتقاد داریم عادل فردوسی پور زحمت بیشتری نسبت به بسیاری از مدیران فوتبال کشیده است و نقش تاثیرگذاری در تابیدن نور به تاریکخانه های فوتبال ایران داشته است اما نمی توان چشم بر حقایق بست. او در یکی از مهم ترین نقاط توسعه فوتبال، عادل نبود. 2- علی کفاشیان: این روزها حال و روز خوبی ندارد. آخرین جلسه هیات رییسه ثابت کرد دیگر او علی کفاشیانی نیست که می شناختیم هرچند رسانه های همراه، تصویر دیگری از این جلسه ارایه کردند. او خلع سلاح است، آن هم هیات رییسه یی که قدرتمندتر از همه این سال ها نشان داده اند. کار برای رییس فدراسیون فوتبال سخت شده است. این موضوع در آینده یی نزدیک، بیشتر خودش را نشان می دهد و مردان نزدیک او، آرام آرام صندلی هایشان را به افراد تازه یی تحویل می دهند و البته مجمع عمومی فوق العاده سختی را در پیش دارد. او حالا «پشتوانه یی» ندارد. نه مردم ایران –که حتی همسرش هم در برنامه تلویزیونی اعلام می کند از فوتبال استعفا بدهد- و نه دولت ایران –وزیر ورزش ماه هاست که علی کفاشیان را به دفترش راه نمی دهد- و نه حاکمیت- علی کفاشیان برای نخستین بار چند ساعتی برای پرونده یی نزدیک به دوستش، بازخواست شد- نسبت به رییس فدراسیون فوتبال بی تفاوت شده اند و گویی به سقوط فوتبال اعتقاد پیدا کرده اند. رییس «بی پشتوانه» ناگهان زیر میز مذاکره می زند، آن هم در شرایطی که حتی اعضای هیات رییسه اش هم مقابلش ایستاده اند و عملکردش را زیر سوال برده اند. گویی کره شمالی زیر میز مذاکرات هسته یی بزند! اما نکته همین جاست. اصلا علی کفاشیان مسوول مذاکره نیست که این گونه «ژست» می گیرد بلکه مناف هاشمی، مسوول مذاکره معرفی شده است. اما یک موضوع را باید قبول کنیم، همه باید از فوتبال دفاع کنیم هرچند اختلافاتی با مدیران فوتبال داشته باشیم. عجیب تر نوع موضع گیری از آقای رییس است، جایی که اعلام می کند با «دوبی اسپورت» و «الجزیره» مذاکره می کنیم و همه اینها درحالی است که نام لیگ فوتبال ایران، «خلیج فارس» است و امکان ندارد آنها بخواهند لیگی را تبلیغ کنند که سال هاست برای کمرنگ کردن این نام، از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. حالا تاکتیک فرار از مذاکره تبدیل به ضدتاکتیک شده است. فوتبال مثل سینما نیاز به « دیده شدن» و « نمایش» دارد، وقتی نتوانید این محصول را ارائه کنید، نگاه اقتصادی به فوتبال کمرنگ می شود و هر روز که می گذرد، این فوتبال است که ضرر می کند گویی این ایده همانند موریانه به جان فوتبال افتاده است. شاید بهتر این بود که نقشه های جایگزین نیز پیش بینی می شد اما رییس فدراسیون فوتبال چشمانش را بست و تصمیم گرفت. شاید اگر پول صدا و سیما به فوتبال تزریق نمی شد، از راه های دیگر می توانستیم برای فوتبال درآمدزایی کنیم اما حالا دست همه بسته شده است. تاکتیک از این بهتر! 3- همه ما: اما فراتر از تلویزیون و فدراسیون فوتبال، «ما» مقصر هستیم. تک تک ما. چه آنها که در رسانه حضور داریم، چه مدیران، مربیان و بازیکنانی که فوتبال را به نمایش می گذارند و چه آنها که در خانه و اداره نشسته اند و فوتبال را تعقیب می کنند. همه ما مقصریم چون ورزشگاه های خالی، نشان می دهد فوتبال ایران هیچ پشتوانه یی ندارد. حتی وقتی تصویری پخش نمی شود، کمتر ایرانی ای حاضر است به ورزشگاه برود. حتی ما هم عامل این عقب افتادگی هستیم. ما خیلی وقت است که سرگرمی هایمان را تغییر داده ایم و نسل های تازه تر، به جای اینکه «فوتبال ببینند»، سعی می کنند در خیابان وقت بگذرانند، دور هم جمع شوند و مصرف کننده باشند یا حتی برای «خندیدن»، به صورت رهگذاران آب بپاشند! موضوع حق پخش تلویزیونی، قطعا مثل پرونده هسته یی نیست اما مطمئنا همانند مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ما است. فوتبال برشی از همین وضعیت هاست. وضعیتی که «یک نفر» مقصر نیست و همه ما در آن نقش داریم. تا نخواهیم «هدفی مشترک» داشته باشیم، وضع همین است. حرکت در سطح و بی توجه به عمق. چقدر دلمان برای تعریف از یک فعالیت برنامه ریزی شده، سازماندهی شده و به نتیجه رسیده تنگ شده است... علی عالی - اعتماد