بابک مهدیزاده
۱۳۹۶/۰۲/۲۳ ۱۳:۵۴ چاپ
انتخابات و «دگماتیسم همیشه مخالف»
گیل خبر/ بابک مهدیزاده دیگر نیازی به فرهنگ لغات سیاسی داریوش آشوری هم نیست.دهکده مجازی کار را برای همه آسان کرده است. کافی است روی صفحه کیبورد کامپیوتر یا حتی روی مرورگر اینترنتی موبایلتان بنویسید «دگماتیسم». سریعا ویکی پیدیا این تعریف را برای شما ارایه می کند: « دُگماتیسم عبارت است از روش اندیشه گری غیرانتقادی، غیرتاریخی و متافیزیکی، که بر بنیاد باورهای جزمی روایت شده، یعنی نظرات، برهان ها و باورها استوار است، باورهای ثابت را بمثابه حقایق همیشه همان و همه جا درست، می انگارد بی این که آن ها را در روندهای تاریخیِ شناخته شده مورد آزمون و آزمایش قرار دهد، بی این که بر بنیاد دانش های تازه و آموزه های عملی نوین به بازبینی درونمایه حقیقت آن ها و ارزش معرفتی آن ها بپردازد.» 094f9fe870a084f1a2128fa922e67fcd بنا به این تعریف «دگماتیسم» فقط به بعضی گروه های ملی گرا یا مذهبی یا چپ و راست اطلاق نمی شود بلکه به هر انسانی که این شرایط اخلاقی و اعتقادی را داشته ، می توان گفت: «دگم». پس می توان هم در آمریکا طرفدار تز «آمریکایی خالص» بود و به ترامپ رای داد و هم در فرانسه طرفدار اندیشه «فرانسه برتر» بود و به «مارین لوپن» رای داد. ازقضا این دگماتیسم سفید دقیقا در واکنش به دگماتیسم مذهبی خاورمیانه (القاعده و داعش) رشد و نمو می یابد. بماند که دگماتیسم مذهبی خاورمیانه هم به خاطر دگماتیسم غربی که غرب را آقا و سرو دنیا می داند به وجود آمد. بنابراین دگماتیسم خود، ضد خود را می آفریند. اما بعضا در همان قواره دگماتیسم ولی با رنگ و لعابی دیگر. این همان قانون سوم فیزیکی نیوتن معروف به «عمل و عکس العمل » است که می گوید: «هر گاه جسمی به جسم دیگر نیرو وارد کند، جسم دوم نیرویی با همان اندازه و در جهت مخالف به جسم اول وارد می کند.» سیاست ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. استبداد مفرط قاجار ، ضد خود که مشروطه خواهی باشد را آفرید. آزادیخواهی افراطی دوران مشروطه خواهی منجر به دیکتاتوری شد و دیکتاتوری شوینیستی (ملی گرایی افراطی) منجر به انقلاب مذهبی شد. حال در سیاست امروز ایران هم در دو سوی نیروهای دخیل در انتخابات دو گرایش وجود دارد. یکی دگماتیسم اقتدارگرا است که هیچ اندیشه سیاسی جز اندیشه خود را قبول ندارد و کاملا در اعتقاداتش متعصب است و قصد تقسیم قدرت با اندیشه دیگری را ندارد. در طرف دیگر« دگماتیسم همیشه مخالف» است. یعنی با همه چیز مخالف است. آنقدر مخالف است که بعضی اوقات نمی فهمی که با چه چیز موافق است. اما جمعیت بزرگی هم وجود دارد که باید در بزنگاه های حساس بهترین تصمیم را بگیرند. یک طرفشان «دگماتیسم اقتدارگرا» قرار دارد که بعضی اوقات در لباس پوپولیسم شعارهای زیبا و فریبنده می دهد و حتی می تواند پا را فراتر بگذارد و حرف هایی بزند که خوشایند «دگماتیسم همیشه مخالف» ،که طرف دیگر ماجرا است، باشد. انتخابات امسال ازقضا صحنه رویارویی این دو نوع دگماتیسم است. یکی که نمی خواهد قدرت را با کسی شریک شود و دیگری که کسی را در قدرت قبول ندارد و نمی خواهد شریک قدرت شود. «دگماتیست همیشه مخالف» همانند تمامی دگم های دنیا حرفش دو تا نمی شود. باورهایش با تحولات تاریخی دستخوش تغییر نمی شود. فرقی نمی کند انتخابات سال ۷۶ باشد یا ۸۴ یا ۸۸ یا ۹۲ و ۹۶٫ چون اصولا دولت های خاتمی و احمدی نژاد و روحانی و وضعیت فرهنگی و اقتصادی جامعه در این دولت ها برایش فرقی ندارد. اگر دنبال آزادی است همین فردا باید آزادی تمام و کمال را در اختیار داشته باشد وگرنه انتخابات و فضای بهتر سیاسی و اصلاحات گام به گام و نجات اقتصاد و رسیدن به ثبات برایش فقط حرف است. «دگماتیست همیشه مخالف» می خواهد خیلی سریع به جایگاهی برسد که اروپا پس از قرن ها تلاش رسیده است. از نظر او نیروهای کاتالیزور که به اصلاحات تدریجی اعتقاد دارند از جنس اقتدارگرایان هستند. البته که اصلاح طلبان هم اشتباهاتی دارند. از نظر «دگماتیست همیشه مخالف» همه غیر از خودش ، سر ته یک کرباس هستند. هفته ها و ماه ها و سال ها هم برایش وقت بگذاری و از تفاوت ها در دولت های مختلف بگویی زیر بار نمی رود. در مواجه با این سوال که «آیا بهتر نیست جلوی تخریب بیشتر را گرفت؟» می گوید «بگذار به جان هم اینقدر بیافتند که خودشان ، خودشان را نابود کنند».این نوع دگماتیسم به قاعده زمین سوخته دل بسته است. قاعده ای در جنگ که وقتی نمی شود در مقابل هجوم دشمن مقابله کرد پس بهتر است تمام داشته ها را نابود کرد تا چیزی دست دشمن نیافتد. درست شبیه رفتار «داعش» که هرگاه از شهری می خواهد عقب نشینی کند تمام دستاوردهای تاریخی و فرهنگی و اقتصادی اش را نابود می کند تا مورد استفاده دشمنانش هم قرار نگیرد. «دگماتیست های همیشه مخالف» همچون سایر «دگم» های دیگر وقتی نتوانند به استدلال های طرف مقابلشان پاسخ دهند آن ها را محکوم به «پز روشنفکری» می کنند انگار که روشنفکر بودن بزرگ ترین جرم دنیا باشد. آن ها رای نمی دهند چون در باورشان است که مهر نباید به شناسنامه یک مخالف یا منتقد بخورد. خوردن مهر ناسزایی است بالاتر از دست و پا زدن در فقر و بدبختی. یعنی حاضر نیستند برای حتی کمی بهتر شدن وضعیت مملکتشان از اعتقاد جزم گونه شان که رای ندادن باشد بگذرند. همانگونه که اقتدارگرایان حاضر نیستند برای بهتر کردن اوضاع کمی هم قدرتشان را با دیگران تقسیم کنند. دگم ها وقتی در برابر طوفانی از برهان و دلیل هم بایستند باز می گویند عقلمان به قواعد سیاسی نمی رسد اما دلیلی هم برای قانع شدن پیدا نکردیم. حالا بزرگ ترین دانشمندان دنیا را هم که بیاوری نمی توانی آن ها را قانع کنی. چون اصلا نمی خواهند که قانع شوند. از نظر آن ها اگر تمام هنرمندان جمع شوند و بگویند لطفا رای بدهید می گویند که هنرمندان فهم سیاسی ندارند. اگر اندیشمندان و روشنفکران بگویند که لطفا رای بدهید می گویند که این ها فهم اجتماعی ندارند و مردم را نمی شناسند. درهرصورت دگماتیسم یعنی هر اندیشه ای متفاوت از تو فکر کند نادرست است و به بیراهه می رود و تنها آرمانشهر خیالی جزم اندیشان درست است. حال مشکل این انتخابات برای اصلاح طلبان این است که چقدر بر تعداد «دگماتیست های همیشه مخالف» افزوده شود. چون هرچقدر تعداد این طیف زیادتر شود پیروزی پوپولیسم سیاسی و افراطی گری هم آسان تر می شود. این وسط یک چیز اما تغییر می کند. فردای پیروزی پوپولیسم ، «دگم های همیشه مخالف» بازهم درحال غرغر کردن یواش در خانه هایشان هستند و زندگی شان بر همان مدار همیشگی اش می چرخد ولی بخش بزرگی از مردم شاید بازهم افزایش هفته ای یک بار قیمت ها و سخت تر شدن زندگی را تجربه کنند. رای دادن یک مساله حیثیتی ، آن طور که دگم های همیشه مخالف می گویند نیست. رای دادن تنها ترین و بی هزینه ترین راه حل برای کمی و فقط کمی بهتر شدن زندگی است. آقایان و خانم های دگم! ما چیز زیادی از زندگی نمی خواهیم. چون توان زیادتر داشتن را نداریم. ما فقط می خواهیم آسوده تر زندگی کنیم. همین. گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.