دادخواه
گیل خبر/ علی دادخواه همه ما این جمله را شنیده ایم : «ملتی که تاریخ خود را نمی داند ،محکوم به تکرار آنست.» این جمله را بعضی منتسب به ادولف هیتلر کرده اند و گاهی به نیچه و گاهی کوروش کبیر !!!!! ولی جمله دیگری هم هست :« انان که سرگذشت خود را بخاطر نسپارند،محکوم به تکرار آن هستند.» mashrooteh-b واین جمله از جورج «سانتایانا» نقل شده است, فیلسوف ،شاعرو رمان نویس اسپانیایی که در ۲۶ دسامبر ۱۹۵۲ در رم در گذشت. البته او جمله تاثیرگذار دیگری نیز دارد که به اشتباه به افلاطون نسبت داده می شود وان :« تنها مردگان پایان جنگ را دیده اند». ‼️داشتم با خودم فکر می کردم حالا چه فایده ای دارد ما اینقدر یاد بدهکاری های فرهنگی و تاریخی و سیاسی مون بیافتیم ، و یک حالت اضطراب و افسردگی دایمی را مانند بیماران PTSD یا به اصطلاح عام « موجی » تحمل کنیم ،اصلا همین که هی بگوییم تاریخ بخوانید تاریخ اگاهی داشته باشید،خوداگاهی اجتماعی،سیاسی و طبقاتی داشته باشید این تذکر اخلاقی و اگاهی دهنده کافیست؟ ❓و ایا حالا که همه مردم کشور ما بنوعی شیراز و پارسه را یا کاشان وحمام فین را،یا گیلان و قلعه رودخان و خانه میرزا کوچک خان را یا تبریز و قزوین و اصفهان و بناهای تاریخی و ملی انرا را دیده اند، خوب چه لزومی دارد ما نگران عدم اگاهی تاریخی انها باشیم ؟!!!! چه کسی را می شناسید که از قراردادننگین ترکمنچای یا گلستان چیزی نداند ،حالا شاید قرارداد رژی را بیاد نیاورد و یا دلیل قحطی ۱۲۹۶ خورشیدی را ،ولی انقدر حکومت از حکومت ۱۵۰ ساله قجر متنفر هستند که به زندیه و بعد از ان به پهلوی اول عشق می ورزند . اصولا به نظر من حکومتها والبته روشنفکران بیشتر تاریخ را تخریب کرده اند  و سعی نموده اند آنرا تحریف یا حتی تکذیب کنند.و گرنه دکتر حشمت و حشمت رود از حافظه گیلانی ها دور نمی شود یا ارسن میناسیان بیشتر و محبوبتر از فلان فرماندار یا استاندار فومنات و رشت است .اصولا توده های مردم تاریخ را طور دیگری را می فهمند، شور و شیرین ،تلخ و غمناک والبته عبرت انگیز .ولی انها از تاریخ نمی ترسند ،فرار نمی کنند،انطور که دوستی در یادداشتی نوشت که مردم چون از حقارت هایی که در تاریخ به ایران وانها شده است متنفرند، از تاریخ می گریزند. بروید ترانه های فولکلور مردم و یا سنت های بومی شان را جستجو کنید تاریخ درآن موج می زند.شاید این توده های بقول من وشما نااگاه ندانند چرا فلان ترانه ناصر مسعودی یا مرحوم فریدون پوررضا بر دلشان می نشیند و انرا پشت در پشت می خوانند یا فلان اشعار شیون فومنی را ،ولی مانند زمین سوخته ای که از پدران به ارث برده اند ، همه اینها را به میراث می برند. اتفاقا گاهی قهرمانان انها نیز با آنانی که ما زور می زنیم که معرفی شان کنیم فرق می کند، مثلا در بین مردم بومی دکتر حشمت کمی محبوبتر از میرزاکوچک خان است و البته قدیمی های طرفداررضاخان میرزاکوچک خان بزرگ را غارتگر می دانند. خوب اینها تحت تاثیر تبلیغات حکومت وقت بودند که میرزا کوچک خان و جنگلی ها را دزد و غارتگر معرفی کرده بودند. ولی نسل های جدید عاقلانه به تاریخ نگاه می کنند، میرزا را مانند محمدتقی خان پسیان قهرمان ملی می دانند( هر دوی این بزرگوار هم نسل وهمدوره بوده اند وبه فاصله کمی از هم یعنی ۲ ماه و ۱۰ روز در سال ۱۳۰۰ خورشیدی، شهید شده اند) ،ولی خدماتی هم برای رضاخان را قایلند و یا اشتباه استراتژیک میرزاکوچک خان را در به خطر انداختن وحدت ملی در عهد مشروطه گوشزد می کنند وکار او و محمد تقی خان را تجزیه طلبی می دانند، هر چند متعرفند این بزرگان وطن پرستانی دلیر بوده اند. ولی قوام السلطنه که از دانه درشت های معدود آسمان سیاسی کشور است وهم وزن او قایم مقام فراهانی ها ،امیر کبیرها، محمد علی فروغی ها،مصدق ها و امثال هاشمی رفسنجانی ها بوده اند، را که عامل سرنگونی قیام محمدتقی خان پسیان و البته کشته شدن او بوده است را وطن پرستی نالایق نمی دانند ودرک می کنند که او مجبور بوده برای ایجاد وحدت ملی به حکومت خودمختار کلنل در خراسان پایان دهد . ❓ما باید اولا بدانیم که مردم ایران وقایع تاریخی و خاطره اشخاص تاثیرگذار انرا چگونه حفظ ،انتقال و یاداوری می کنند؟ ❓و دوما ، دراین مرحله به مرحله انتقال تاریخی از طبقه ای به طبقه دیگر و از نسلی به نسل دیگر چه گزاره ای مهم است خود واقعه یا نتیجه ان ؟ و این نتیجه با کدام گزاره های دیگر از جمله ملیت ، فرهنگ و دین مردم در ارتباط است؟ و نباید از این نکته غافل شد که همانطور که دولت ها در جعل و تصرف داخلی مصرند، توده های مردم نیز تاریخ خود را بصورت شفاهی می سازند،و جعل می کنند و قهرمانانی را می تراشند که در یک نقطه عطف تاریخی حاصل همه ارزوها ، ایده ها ،حسرت ها و نوستالژی های انان باشد،مانند ویلیام والاس اسکاتلندی رهبر انقلابی علیه ادوارد یکم در جنگ اول استقلال طلبی اسکاتلند( که روستا زاده ای بود که اشراف اسکاتلند در ابتدا برای مقابله با ادوارد او را حمایت کردند،ولی بعد به او پشت کردند ومردم اسکاتلند از مرگ وحشتناکش و شجاعت هایش افسانه ها ساختند.)یا ولاد تپش یا ولاد سوم معروف به ولاد دراکولا شاهزاده منطقه والاچیای رومانی در قرن پانزدهم که علیه سلطان محمد فاتح سلطان عثمانی جنگید( و علی رغم خوی اژدهایش و ظلم هایی که علیه مردم رومانی نمود ،ولی چون مقابل سلطان مسلمان ایستاد او را بعنوان قهرمان ملی در رومانی ستایش می کنند )یا در کشور خودمان شیخ حسن جوری در قیام سربداران یا حتی رضاخان که در انقراض سلطنت قاجار و نابود کردن دارالحکومه های خودمختار محلی سهیم بوده اند. ✅توده های مردم عوام روی خون مظلوم بسیار حساسند ، مبادا که حکومتی خونی از کسان آنان بریزد ، دیر یا زود قهرمانی از آن چالش تاریخی بیرون می کشند که زیر جسد خون الود او ریشه های ان حکومت را بسوزانند ،قیام ۱۵ خرداد و کشته شدگان میدان ژاله نقش چنین اتش زنه ای را برای نابودی رژیم پهلوی داشتند .که در نقل تاریخی و غیر مستند ان وقایع هر کشته ای به دهها یا صدها نفر صادر گشته وتیری شد بر قلب حکومت. واین گزاره های مورد دلخواه مردم بسیار مهمتر از هر گزاره های دیگر است ،مثلا مقوله های عدالت شیعی یا آزادی بیان و مذهب ، یا مردمی بودن حکومت مردم است وانها بر اساس سبد آرمانها وافکار خود وقایع تاریخی می آفرینند و نقش افراد تاریخی بیشتر بودن در زمان مناسب ومکان مناسب است و یا شدت بخشیدن و الویت بندی ارمانها و ارزوهای عمومی. شما ببینید نزدیکی کمونیستهای طرفدار شوروی به نهضت جنگل ،مانند خالو قربان، و یا حضور حزب توده در مقطع تاریخی ملی شدن صنعت نفت هر دو به ضرر میرزاکوچک خان و مصدق تمام شد  و به از دست دادن حمایت مردمی و نخبه گان مذهبی از انها در لحظات حساس جلوگیری کرد. ✅با هم تاریخ بخوانیم: « اصولا آیت الله بروجردی روی مساله کمونیزم خیلی حساس بودند. در قضیه مرحوم مصدق هم دربار شاه توده نفتی ها را فرستاد _ حتی در وشنوه که ایت اله بروجردی تابستانها در انجا بودند_ علیه روحانیت شعار بدهند و تظاهرات کنند، تا جایی که ایت اله بروجردی تماس گرفت و گفت این چه وضعی است که راه انداخته اید ! دربار می خواست با دکتر مصدق مبارزه کند و با این کارها علیه مصدق جوسازی می کرد. دربار توده ایها را تحریک می کرد که علیه روحانیت و علیه دین شعار بدهند که وقتی اقای مصدق را می خواهند کنار بزنند کسی از او حمایت نکند، اوضاع جوری بد شده بود که وقتی در وشنوه ما داشتیم جامع الاحادیث را مقابله می کردیم و سی چهل نفر بودیم، خبر اوردند که مصدق سقوط کرد یکی از اقایان سجده شکر به جا اورد که الحمدلله دیگر از شرشان راحت شدیم خطر از اسلام برطرف شد! درباریها با این بازیها می خواستند زمینه فراهم کنند که برای سقوط دکتر مصدق روحانیت با انها همراهی کند.» (خاطرات مرحوم حضرت ایت اله منتظری ( ره) _ چاپ اول ،اردیبهشت ۱۳۸۵ _ ناشر: اندیشه ناب) ببینید این روایت متفاوتی از تاریخ است و مردم اندوره انها را شنیده و دیده اند و بطور شفاهی منتقل کرده اند،حالا یکی پیدا شده مثل مرحوم ایت اله خلخالی یا ایت اله منتظری انرا به شکل خاطره بیان کرده اند. یادم هست در فتنه ۸۸ ، پیرمردی داخل تاکسی برایم تعریف می کرد که فریب این راهپیمایی ها را نخورید ما واقعه هایی مثل این زیاد دیده ایم ،کودتای ۲۸ مرداد ..... حالا روایت رسمی باید خودش را به روایت شفاهی هماهنگ کند خوب مشکل است ، و محدودیت های خاص خود را دارد. توده های مردم آن چیزی را باور می کنند که به ارث برایشان رسیده است ، مردم به دین پدرانشان هستند و این حتی بر قضاوت هایشان اثر می گذارند. حالا یک پژوهشگر تاریخ یا تحلیل گر ان باید انقدر به واقعه نزدیک شود که با آن یکی شود ،یکی از عناصرش شود، تنها در این صورت است که می تواند قضاوت صحیح یا نزدیک به واقع خواهد کرد که آن هم باز ممکن نیست زیرا کانتکس ذهنی و اجتماعی محقق روی قضاوت او تاثیر خواهد گذاشت .«تاریخ نویسی اورژینال» انطور که هگل می گوید به سختی بدست می اید ، و بقول لویی التوسر «تاریخ را همواره فاتحان می نویسند.»یا سفارش می دهند که نوشته شود انهم بصورت یک رمان یا داستان مستند.واین نوع تاریخ نویسی را نه عوام باور دارند و نه درست می دانند هر چند در مقاطعی انرا صحیح بدانند. برای مردم نتایج رویدادهای تاریخی به اندازه خود روایت داستان اهمیت چندانی ندارد.از همین روست که انها کوروش رو بدون هیچ تحقیقی پیامبر می شمارند ویا حافظ را می گشایند بدون انکه آن را بخوبی بفهمند.   گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.