عماد واسع
۱۳۹۵/۰۵/۲۳ ۰۷:۰۱ چاپ
حاجی مایلی نمی داند کجا آمده!
گیل خبر/ عماد واسع  او مال همین شهر است، اما استخوانش را جای دیگر ترکانده، اما آمده د بحران، تا ببیند در طالع اش فرجی هست یا که خیر، جنگ را در کلام به شیوه خودش دوست دارد، از جواب نمی افتد، وقت می گذارد بسیار هزار، آنقدر که می مانی، شما آقای حاجی، سرمربی هستی یا مدیر رسانه ای، کار سختی ست، دوست داشتن آنهم از نوع عشق ورزیدن هوادار یک تیم قدیمی که همین آخرین فشنگها را در اسلحه گنجانده، او در دیدار اولش هر چقدر تیمش اگر هم خوب بود، این دروازه بان آلومینیومی ها بود که انصافا بی معرفتی ست، که از او غافل شویم که کمر تیم را از وسط دو شقه کرد. photo_2016-08-13_11-26-39 فکر می کند همه جا آسمانش همین رنگی ست، انزلی را قاعدتا باید در محیطش بشناسد، از پایان شبانه روز یک 31 شهریور، از پس فردای اولین روز مهر، انزلی می رود توی فاز دیگری، می شود تنها تر از تنها، وقتی حتی آفتاب باز هم نمی تواند، روزهای خوش را برای باز گرداندن تداعی کند. آن شهر، باز خوب می داند باید روی پاهای خودش بایستد، حاجی نمی داند کجا آمده، توی دهن شیر، میان بازماندگان زخمی از یک کش مکش های کشنده، که همیشه اینبار شمشیر را بر خون غلبه می داده، وقتی دست یک تیم توی دست مردمش به جایی بند نبوده، حاجی مایلی حتما بخوبی می داند، با یک گل، یک پیروزی، بهار نمی شود، باید هم پاییز انزلی را ببیند، هم زمستان غرق شده در بارانش را، حاجی اگر بخواهد روی یک پای خودش توی یک تیم بایستد، هیچ خوب نیست، چه می شود، اینجا دیگر کسی اهل سازش و گذشت نیست، مردمان مانده اند با تیمشان، وقتی اعتمادی برای عام مردم نمانده .