به گزارش گیل خبر، محمدجواد ترابی، همه چیز از یک تماس با دفتر روزنامه آغاز شد. پزشکی با توجه به این که خواننده گزارشهای ما در مورد وضعیت بهداشت و درمان در کشور بود و با علم به روحیه نقادانه هفتصبح با ما تماس گرفت و گفت علاقهمند است به عنوان یک سهامدار در یکی از بیمارستانهای خصوصی تهران، اطلاعاتی در اختیارمان بگذارد و مستنداتی ارائه دهد. پس از بررسی جنبههای مختلف سوژه با ایشان تماس گرفتیم و در دفتر کارمان پذیرای ایشان و پزشک متخصص دیگری که سرگذشت مشابهی داشتند، بودیم. گفتوگوی ما با بررسی مستندات شکل گرفت و از آنجا شروع شد که چرا یک پزشک در سیستم پزشکی کشور خواسته و ناخواسته به سمت درآمدزایی بیشتر کشیده میشود تا جایی که دیگر راه پس ندارد. ما یک کلید پیدا کردیم و آن هم خلاهای قانونی در قانون تجارت بود. در این گفتوگو نشان میدهیم که چگونه یک پزشک به سمت خرید سهام بیمارستان خصوصی کشیده میشود، چگونه متناسب با آن امتیاز میگیرد و تعهد میدهد و این تعهدات چگونه او را مرعوب تصمیمات آینده مدیران بیمارستان میکند. این دو پزشک پس از مصاحبه نخواستند نامشان فاش شود. چقدر طول میکشد تا یک فرد در پزشکی تحصیل خود را تمام کند و وارد عرصه کار شود؟ یک پزشک شش تا هفت سال در رشته پزشکی تحصیل میکند، بعد از آن یا باید برای طرح به شهرستان برود یا به سربازی میرود که این هم دو سال میشود. بعد از دو سال امتحان تخصص میدهند. با توجه به اینکه در حدود ۱۴ تا ۱۵ هزار پزشک عمومی در امتحان تخصص شرکت میکنند، ممکن است یکسری از این پزشکان عمومی یک سال تا سه سال امتحان بدهند تا بالاخره یک تخصص قبول شوند. بدین ترتیب یک فرد در ۳۰ سالگی تازه تخصص قبول میشود. بعد مدت سه تا پنج سال و نیم تخصص طول میکشد؛ جراحی مغز و اعصاب پنج سال و نیم و اطفال سه سال. بدین ترتیب یک پزشک وقتی تخصصش را میگیرد ۳۴، ۳۵ سالش شده. بعد از آن باید زمینه کار طرح تخصص را در یک شهرستان و استانی بگذراند. یک پزشک در بهترین حالت در سن ۳۶ تا ۳۷ سالگی در تهران یا شهر خودش میتواند بیاید و کار کند. تهران جذابتر است چون درآمد بیشتری میتوانند داشته باشند و جاذبههای کاری که در تهران است در شهرستانهای دیگر نیست. مردم هم پزشکی که در تهران است و پزشکی در شهرستان کار میکند را از هم جدا میکنند. سیستم جذب این نیروهای پزشکی در بیمارستانها چگونه است؟ بیمارستانها یا دولتی هستندیا خصوصی. کشورهای دیگر سیستم درمانیشان عمدتا دولتی است مانند انگلستان و آلمان. در همسایگی ما، کشور ترکیه هم، پزشک سهامدار بیمارستان نداریم. پزشکها در این کشورها کارمند بیمارستان هستند و حقوق دریافت میکنند. به طور مثال در کشور ترکیه شرکتی مشهور وجود دارد که با ۱۸ بیمارستان در سطح ترکیه، بیشترین بیمارستانهای خصوصی این کشور را به خود اختصاص داده است؛ پزشکان در این بیمارستانها مانند کارمند حقوق میگیرند، اما وقتی که عمل میکنند شاید یک مقدار بیشتر دریافتی داشته باشند. اما در ایران یک پزشک میتواند سهام بیمارستان را بخرد و از اینجاست که اشکالات شروع میشود. پزشکی که ۳۶ سال عمر کرده و تازه تهران آمده و میخواهد شروع به کار کند سرمایهای ندارد که بخواهد سهامی بخرد. او باید چه کند؟ شاید پدر پولداری داشته باشد. اما کسانی هم امثال ما هستند که در شهرستان چند سالی کار میکنند و بعد از چند سال کار به تهران برمیگردند و سهام یک بیمارستان میخرند. شما فرض کنید خانم من متخصص کودکان است. ما سال ۸۲ به تهران آمدیم و ۳۵ سال سن داشتیم. در آن زمان سهام بیمارستان «آ» را برایش خریدیم. بدین ترتیب همسرم سهام بیمارستان داشت ولی مطب نداشت! وام ۵۰ میلیونی گرفتیم و یک مقدار قرض کردیم و یک مطب هم برای ایشان خریدیم. سهامدار پزشک در بیمارستانها، چگونه سرمایهشان را در اختیار بیمارستانسازی قرار میدهند؟ روشهای مختلفی دارند که ابتدا موافقت اصولی از وزارت بهداشت میگیرند و بعد تبلیغات میکنند و حتی قبل از اینکه موافقت اصولی بگیرند تبلیغات را در روزنامهها شروع میکنند. با پول پزشکها زمین و پروژه را شروع به ساخت میکنند، بدون آنکه ریالی خودشان پول گذاشته باشند. بعد از این اما تمام روشهایشان قانونی است. فرضا پذیرهنویسی سهام در روزنامههای سراسر کشور میکنند. و در بیمارستانهای تحت کنترل آنها مشغول شویم یا باید پزشکان آزاد بخش خصوصی باشیم. توجه داشته باشید ۸۰ درصد پزشکانی که در تهران کار میکنند عضو هیات علمی نیستند. تخصص دارند و میخواهند مطب بزنند و کار کنند. بیمارستانهای دولتی تهران که جوابگوی این تعداد پزشک نیست. کمبود بیمارستان داریم. همین باعث میشود بخش خصوصی وارد شود. بخش خصوصی در کشورهای دیگر شرکتهایی هستند که بیمارستان میسازند اما اینجا بیمارستان خصوصی با پول پزشکها ساخته میشود. اگر نرمال باشد ۱۰۰ تا پزشک با هم جمع میشوند پولهایشان را روی هم میگذارند یک بیمارستان را میسازند و با هم کار میکنند. سود سهام هم در نهایت بین این ۱۰۰ نفر تقسیم خواهدشد. اما اتفاقی که الان میافتد چنین نیست. اساسنامههایی مینویسند که کاملا یک طرفه است. مانند قرارداد ترکمنچای است. الان ما یک سیستم سلامتی در ایران داریم که پزشک ناراضی است مریض هم ناراضی است. مدیریت بیمارستان راضی است. الان شما آمار بگیرید مدیریت بیمارستانهای خصوصی تهران سالی چقدر سود سهام به پزشکان سهامدار میدهد؟ اینجا حتی یک ریال هم به شما پول سهام نمیدهند، مانند بسیاری از بیمارستانهای خصوصی دیگر. پزشکان با این سطح از تخصص چرا زیر بار امضای این قراردادها میروند؟ پزشکان سواد تجاری و اقتصادی ندارند. این باعث میشود چون امضا کردن روی نسخه برایشان عادی شده قرارداد را هم نخوانده امضا میکنند. بعد درگیر میشوند. یک تعدادی هم که میدانند با وکیل هم میروند و متوجه میشوند که اساسنامه مشکلی ندارد و سهام ویژهای است میخرند. با آنها قرارداد بسته میشود و همان اول به آنها برگه سهام نمیدهند. به طور مثال ۵۰ درصد قیمت سهام را از آنها میگیرند تا ۵۰ درصد باقی را سه یا چهار ساله یا پنج ساله بدهند. بعد از آنکه این پنج سال تمام شد سهام به نام آنها خواهد شد. در نتیجه این ۲۰۰تا پزشک که سهام را خریدهاند ۵۰ درصد پولش را دادهاند و دقیقا با همان ۵۰ درصد پروژه ساخته میشود. بعد از پنجسال که تسویه حساب میشود میگویند شما دیگر سهامدار بیمارستان هستید و سهام به آنها داده میشود. برخی حتی دفترخانه میروند و برگه سهام به آنها داده میشود. یکسری تعهدهای عجیب و غریب میگیرند. متخصصی که چند سال (طبیعتا بعد از ساخت) در بیمارستان کار کرده است و مریض جمع کرده، اگر امضا نکند سهام به او نمیدهند. این فرد از ترس از دست دادن سرمایه و همینطور بیمارانش هر شرطی را قبول میکند. در این پنج سال که پزشکان سهامدار، سهامشان را دریافت نکردهاند، آییننامهها و شرایط همکاری و سرمایهگذاری دستخوش تغییر نمیشود؟ در این پنج سال، کاملا قانونی کلاهبرداری انجام میشود. در این مدت به ۲۰۰ نفر سهام فروخته شده اما هیچکس سهامدار نشده است. در این پنج سال مجامع عمومی و جلسات هیات مدیره بیمارستان برگزار میشود؛ آن هم توسط شرکت و هیات موسسی که مجوز موافقت اصولی بیمارستان را گرفته. آن پنج تا ۱۰ نفری که موسس هستند مجمع برگزار میکنند. در اینجا مثلا میگویند مجمع تصویب کرده آقایان خودشان صاحب ۳۰ سهام طلایی شوند. در صورتی که اصلا برگه سهامی داده نشده. در این وسط مجامعی تشکیل و اصلا صورت مسئله عوض میشود. یک اساسنامه جدید ساخته میشود در همین حال آن پزشکانی که در سالهای ساخت بیمارستان، در شهرستان کار میکنند، دلشان خوش است که یک سهام در فلان بیمارستان خریدهاند. اما اساسنامه جدید تغییر کرده است و به این صورت شده که شما بر فرض آنها کوچکترین اشتباهی انجام دهید، جریمه میشوید! پزشکان اعتراض هم بکنند میگویند در اساسنامه آمده و شما باید آن را اجرا کنید. حرفم بزنیم میگویند شما را بیرون میاندازیم. در اینجاست که هیچ ارگانی پاسخگوی پزشکان نیست. نظام پزشکی یک شورای حل اختلاف در طبقه دومش دارد که اگر پزشکی بخواهد آنجا شکایت میکند جلسه تشکیل میدهند و سهشنبهها چند قاضی میآیند و در نهایت طرف مقابل هم میگوید رای را قبول ندارد و رای اجرایی نمیشود (حالت ریشسفیدی دارد). باید نظام پزشکی حرکتی کند که نمیکند. نهادی برای پیگیری جرایم پزشکی وجود دارد که اگر پزشکی زیرمیزی بگیرد یا عملی کند که به مشکل بربخورد از آن طریق پیگیری شود؛ یک مریض میتواند بابت اینکه من ویزیت ۲۰ هزارتومانی را ۳۰ هزارتومان گرفتم شکایت کند. اما جرایم پزشکی فقط برای مریض تعریف شده است. پزشک سهامدار بیمارستان به وزارت بهداشت و معاونت درمان شکایت کند میگویند بیمارستان خصوصی است و به ما ارتباط ندارد. سازمان نظام پزشکی میرود میگوید به ما ارتباطی ندارد. در نهایت، قوه قضائیه باید بروی و شکایت کنی؛ تنظیم حقوقی شکایت کیفری را بررسی میکنند و میگویند کیفری نیست و حقوقی است و براساس حقوقی هم شما بازندهاید. کسی که میخواهد یک بیمارستان بسازد باید یک فرآیند دریافت مجوز را طی کند. چه مجوزهایی از طرف وزارت بهداشت یا شهرداری میخواهد؟ شما باید به آن منطقهای که میخواهید بیمارستان بسازید بروید. در هر شهری که بخواهید بیمارستان بسازید باید به دانشگاه علوم پزشکی آن شهر بروید. پیش از آن یک شرکت خدماتی بهداشتی درمانی باید تاسیس کنید که به طور مثال پنج یا هفت نفر عضو دارد و یک شرکت سهامی خاص است. بعد به دانشگاه بروید و درخواست بدهید. الزامی هم ندارد همه اعضا پزشک باشند. موافقت اصولی ساخت بیمارستان را میگیرند. وقتی موسس میخواهید اعلام کنید پزشک هم باید وجود داشته باشد. وقتی یک بیمارستان عمومی ساخته میشود باید حتما چهار بخش داشته باشد: داخلی، جراحی، اطفال و زنان. حتما باید داروساز باشد و آزمایشگاه و پاتولوژی و رادیولوژی داشته باشد. معاونت درمان آن دانشگاه قرارداد مینویسد و صلاحیت شما را برای ساخت یک بیمارستان تایید میکند. یک فتوکپی شناسنامه، کارت ملی و عدم سوءپیشینه از شما میخواهد بعد از آن شما را به معاونت درمان وزارت بهداشت معرفی میکند. وزارت بهداشت هم جلسهای میگذارد و با توجه به بررسی موسسانی که معرفی کردهاند به شما موافقت اصولی میدهد و با شما قراردادی بسته میشود که شما به مدت یک یا دو سال باید در آن منطقهای که مجوز صادر شده زمین بخرید. زمینی که از نظر متراژ و دسترسی مناسب بیمارستان باشد. زمین را باید دفتر فنی وزارت بهداشت ببیند. آنها با یک شرکت معماری قرارداد میبندند و یک نقشه بیمارستان به دفتر فنی وزارت بهداشت میفرستند. نقشه را از نظر استانداردهای وزارت بهداشت بررسی میکنند. مثلا از نظر وزارت بهداشت به ازای هر تخت بیمارستانی باید ۶۰ متر مربع زیربنا در نظر گرفته شود. یک بیمارستان ۱۰۰ تخت خوابی باید حداقل شش هزار متر مربع زیربنا داشته باشد. پارکینگ، نورگیری، تعداد آسانسور، تاسیسات سرما و گرما و دفع زبالههای بیمارستانی، تعداد اتاق عمل و… باید تایید شود. بعد مسئلهای که به وجود میآید وزارت بهداشت هیچ استانداردی برای بیمارستانهای خصوصی در تهران برای زمین ندارد. بیمارستانهای دولتی برای آنکه زمین مورد نیاز تایید شود باید برای هر تخت ۷۵ تا ۸۵ متر مربع زمین تهیه شود. یک بیمارستان صد تخت خواب دولتی در شهر تهران باید نزدیک هشت هزار متر زمین داشته باشد. من خودم سهام بیمارستانی را خریدم که برای ۱۵۰ تخت خواب موافقت اصولی گرفته بود در صورتی که در آن زمان یک سانتیمتر هم زمین نداشت. سال ۸۹، ۴۰۰ متر زمین داشت. سال ۹۱، ۸۰۰ متر زمین داشت. چطور در این مساحت زمین مجوز ۱۵۰ تخت خواب میدهند. برای این بیمارستان باید دست کم یک هکتار زمین وجود داشته باشد. به جایی رسیدیم که مجوز شهرداری باید گرفته شود؟ برای گرفتن مجوز از شهرداری، فضا به ازای پارکینگ و دسترسی آنجا مهم است. مثلا در نیاوران شاید وزارت بهداشت مجوز بدهد اما شهرداری مجوز نمیدهد. الان اداره راهنمایی و رانندگی هم باید تایید کند. راهنمایی و رانندگی هم در خیابانی مثل نیاوران مجوز نمیدهد چون همینطوری این خیابان قفل است. مگر اینکه شرایطی وجود داشته باشد. به صورت نرمال وزارت بهداشت و شهرداری باید تایید کنند. این قانونها خیلی خوب است اگر برای همه اجرا شود. اما بیمارستانی داریم که هنوز موافقت اصولی نگرفته در روزنامههای کثیرالانتشار تبلیغ میکند. حال که مجوزها گرفته شد دیگر هیچ نظارتی وجود ندارد؟ من سهام بیمارستانی را خریدم در سال ۸۸ که موافقت اصولی اش را ۵ ماه بعدش گرفت. من اعتماد کردم و خریدم بعد از ۵ سال که نگاه کردم دیدم در آن تاریخ که سهام بیمارستان خریدم این شرکت درخواست تاسیس بیمارستان هم نداده بود. ۵ ماه بعد موافقت اصولی گرفت. اساسنامهها هم در فاصله فروش سهام تا به نام شما بشود، عوض میشوند. سهامهایی به وجود میآید که با پول پزشکهای یک بیمارستان (یا بیمارستانهای دیگر) میسازند و تا آخر عمر باید پولش را سهامدارها بدهند. اگر اعتراض هم کنید شما را از بیمارستان حذف میکنند و هیچ مرجعی هم وجود ندارد که اعتراض شما را رسیدگی کند. بیمارستانهای خصوصی به خصوص، یک جزیرهای هستند که اعضای هیات مدیره مانند شیر میغرند و هیچ کس هم نیست به آنها بگوید بالای چشمت ابروست. در این مدت ارتباطات را هم برقرار کردهاند. یکسری هم حتی «سهام کاری» میفروشند. یعنی اگر زلزله در بیمارستان بیاید دیگر هیچ چیزی ندارید. به ازای سهمیکه میگیرند چقدر اجازه فعالیت پیدا میکنند؟ چقدر به آنها شیفت داده میشود؟ یک موقع مریضی میآید که بیمارستان به شما میدهد و یکی مریض میآید که خودتان به بیمارستان معرفی کردهاید. متخصص اطفالی است که روزی ۵۰تا مریض دارد و ممکن است در ماه ۱۰ مریض را در بیمارستان بستری کند یک متخصص اطفال دیگر هم هست که اصلا مطب ندارد و فقط بیمارانی که در بیمارستان بستری میشوند را ویزیت میکند. پزشکان آنکالی دارند. فرضا بخش ارتوپدی را ۱۰ سهم تقسیم کردند و یک ارتوپد ۷۲ ساعت یعنی سه روز در ماه آنکال آن بیمارستان است. بنابراین در آن سه روز اگر تصادفی شود دست و پایی بشکند ایشان به اورژانس بیمارستان میآید و در اتاق عمل آنها را عمل میکند. پزشکانی هم در اورژانس هستند که پزشک مقیم گفته میشود و برای حضورشان در اورژانس حقوق میگیرند. ولی باید به آنکال خبر بدهد. در آن سه روز موظف است بیمار ببیند. بدین ترتیب درآمد دو سهامدار یک بخش یک بیمارستان یک اندازه نیست. اگر بیمارستانی بگوید بخش اورولوژی سه سهم دارد سهم هر سه نفر بیشتر است چون ۱۰ روز برای یک پزشک است. منابع درآمدی بیمارستان و پزشک از هزینههایی که یک بیمار میپردازد چگونه توزیع میشود؟ بیمارستان برای آنکه بیمهها بیشتر به آن مراجعه کنند مجبور هستند با تمام بیمهها قرارداد ببندد. بیمه هم قراردادهایی میبندد که به نفع خودش باشد مثلا در هر روز، ویزیت برای یک نفر بیشتر نباشد، اگر بیماری مثلا چهار بار بیاید و پزشک او را ببیند بیمه یکی از آنها را بیشتر پرداخت نمیکند. این به دلیل همان قراردادی است که بیمارستان و بیمه با هم میبندند. بیمارستانها باید از روی هتلینگ بگردد. بدین ترتیب با اینکه شما سهامدار هستید یک میلیارد تومان مثلا دادهاید و سهام جراحی بیمارستان را خریدید، اما از بیمار شما هم هتلینگ میگیرند. توجه داشته باشید که در بسیاری از بیمارستانهای خصوصی، باید دید درمانی که صورت میگیرد چقدر درمان علمی است و چقدر این درمان موجه است. همچنین در هزینههایی که برای بیمار به عنوان لیست مواد مصرفی داده میشود چقدرش واقعی است و چقدر آن کاذب است؛ چیزی که یک بیمار عملا به آن اشرافی ندارد. در این میان ممکن است حق عمل و ویزیت پزشک، ۱۰ تا ۱۵ درصد هزینههای درمان باشد. الان تجهیزات پزشکی خود یک دنیاست. به طور خاص تجهیزات اتاق عمل و قراردادهایی که شرکتهای دارویی وخارجی میآیند بابت تجهیزات به بیمارستانها میبندند. خودشان شرکتهای اقماری میزنند و مواد مصرفی را از شرکتی تهیه میکنندکه با هم نسبت دارند. بدین ترتیب بیمارستانهای خصوصی منابع درآمدی مختلفی دارند و سرچشمههای مختلفی دارند که درآمدها را به دست میآورند. اما اینها خروجی اعلامی مالیشان به ظاهر این است که سودده نیستیم. اگر سودده نیستند چرا اینقدر بیمارستان خصوصی ساخته میشود؟ چراکه خیلی از منابع درآمدی بیمارستانها روی کاغذ نمیآید و پروژههای بزرگتری در ایران اتفاق میافتد. مثل بیمارستان «ن» که دارد دومین بیمارستانش را تاسیس میکند و درگیر پروژههای چند ده طبقه و پروژههای بزرگ هستند. میشود برآوردی از سهام بیمارستانهای خصوصی ارائه داد که چقدر سرمایه انباشته دارند؟ دقیقا. بیمارستانی که به عنوان مثال مانند «آ. دوم» قرار است ساخته شود هزینه ساخت این بیمارستان نزدیک به هزار میلیارد تومان تخمین زده شده که البته این صورت داستان است. همین بیمارستانی که مثال زدیم سال ۸۹ مجوز گرفته برای ۱۵۰ تخت خواب تبلیغات هم میکند بیمارستان ۷۰۰ تخت خوابی است در ۱۸۱ هزار متر مربع. من سهم نورولوژی میخرم و این سهم را به هزار نفر میفروشم. مثلا سهم نورولوژی ۹۰۰ میلیون تومان سهم ارتوپدی یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان. تازه این قیمت تمام شده نیست. قیمت تخمین زده شده است. قیمت تمام شده براساس پیشرفت پروژه است. یعنی ممکن است قیمت پروژه هفت تا هشت سال دیگر بیشتر شود. در واقع سهامداران بخشهایی از بیمارستان را در اختیار میگیرند و بیشتر «پاگیر» میشوند. بدین ترتیب یک برآورد ساده نشان میدهد با پروژهای چند صد میلیاردی تا چندهزار میلیارد تومانی طرف هستیم، سرمنشا این کسبوکار بیمارستانسازی را در کجا میبینید؟ سلامت اقتصاد مهم است. بیمارستان خصوصی یک شرکت به حساب میآید که دارای هیات مدیره مجمع عمومی و از نظر قوانین هم تحت قوانین تجارت کار میکند. در کشور ما قوانین در این رابطه از سالهای ۱۳۱۱ و ۱۳۴۷ هنوز هم که هنوز است، همان است. البته قوانین تجارت در سال ۱۳۹۲ تصحیح شده و به تایید شورای نگهبان رسیده و قرار شد به مدت ۴ سال آزمایشی انجام شود که همین قانون هم به نظر برخی حقوقدانان دارای نواقص زیادی است. بدین ترتیب قوانینی که دارای نواقص بسیار جدی است و افرادی که اهل سوءاستفاده از منافع و خلأ قانونی هستند به راحتی میتوانند از این قضیه استفاده کنند یک روایت واقعی از خلأهای قانونی در تاسیس بیمارستان خصوصی: در آذر ماه سال ۱۳۷۷ شرکتی به نام شرکت پ.ک.ا تاسیس میشود که اولین مدیران آن آقایان دکترها …بوده که در واقع هیات موسس آن نیز محسوب میشوند، از اهداف شرکت ارائه خدمات بهداشتی و درمانی به مردم در قالب یک بیمارستان خصوصی بود. در ایران بیمارستانهای خصوصی از نظر حقوقی و ساختاری پیرو قانون تجارت فعالیت میکنند و دارای اساسنامهاند. این شرکت بر اساس یک اساسنامه با یک سرمایه ۵ میلیون ریالی منقسم به ۱۰۰ سهم با نام، به ارزش هر سهم ۵۰ هزار ریال اعلام فروش سهام میکند و پزشکانی امثال بنده پس از مطالعه این اساسنامه و اینکه شرکتی دارای ۱۰۰سهم با نام است، تصمیم میگیرند با سرمایهگذاری، صاحب یکی از این سهام شوند. قرارداد خرید سهام شرکت تحت لوای قرارداد مشارکت در طرح احداث بیمارستان و در هفت ماده به شکل بسیار زیرکانه و هوشمندانه تنظیم شده بود، از جمله آن که حدود دوسوم کل ارزش سهام میبایست به طور نانوشته و در عرض دو ماه پرداخت میشد و مابقی آن در طی ۱۲ ماه. دیگر آنکه ورود رسمیشما به شرکت پس از استقرار نهادهای قانونی و پس از یک سال کار آزمایشی و ارزیابی شما کهآیا این قابلیت را دارید که وارد شرکت سهامی شوید یا خیر، امکان پذیر میشد و آن وقت تازه برگه موقت سهام و سپس برگه دائم خرید سهام به شما داده میشد. این اقدام در حقیقت یک طراحی مزورانه است که آنها برای رسیدن به منافعی که بعدتر میگویم، به کار بردند. بنده به همین ترتیب در بهمن ماه سال ۷۷ وارد بیمارستان آ شدم و از من دو عدد چک نقدی و دو ماهه که جمع آن حدود ۲۳ میلیون تومان و ۱۲عدد چک ۹۷۰ هزار تومانی دریافت کردند. این مبالغ در آن زمان برای من به عنوان یک پزشک تمام دارایی و ثروتم بود که میبایستی برای سهام دار شدن هزینه میکردم. در ضمن باید اضافه کنم که در قراردادی که در اختیار من گذاشته شده بود نوشته شده بود که در صورت اعلام انصراف متقاضی، پس از کسر هزینههای وارده احتمالی وجوه پرداختی حداقل پس از شش ماه عودت میشود یعنی نه راه پیش داری نه راه پس . در این شرکت به طور خاص از سال ۷۷ که اقدام به فروش سهام کردند تا سال ۸۰ که سال ورود رسمیما به شرکت بود، هیات موسس که در آن زمان ۵ نفر شده بودند و آقای دکتر م.ر.د به جمع آنها اضافه شده بود به طور مخفیانه و قدم به قدم بدون آنکه هیچکدام از ۳۰ خریدار اولیه سهام خبر داشته باشند و حتی در صورت خبر دار شدن بتوانند مخالفتی بکنند چرا که هنوز سهامدار محسوب نمیشدند یا به دلیلی که قبلا عرض کردم جرات مخالفت نداشتند، شروع به دست بردن در اساسنامه کردند و یک صد سهام با نام اولیه را چه به لحاظ کمیو چه به لحاظ کیفی به شکل مهندسی شدهای تغییر دادند همچنین تمامیما را ملزم کردند که در صورت تمایل به سهام دار شدن میبایست قبل از ورود تعهدنامه محضری بدهیم که رضایت کامل و بی قید و شرط خود را جهت افزایش سرمایه شرکت و ایجاد سهام جدید را ولو به دفعات و واگذاری سهام جدید به غیر را اعلان کنیم و تبعیت کامل از مفاد اساسنامه و تصمیمات مجمع عمومی و هیات مدیره چه پیش از این تاریخ و من بعد آن داشته باشیم. در تیر ماه سال ۸۰ که ما ۳۰ نفر خریداران اولیه سهام که در حقیقت سرمایه گزاران واقعی شرکت و تامینکننده بخش اعظم پول خرید و تجهیز بیمارستان بودیم با ورود رسمیبه شرکت با وضعیت بهت آوری مواجه شدیم به این مفهوم که به جای اینکه هر کدام از ما در آن زمان یکی از ۳۵ مالک شرکتی باشد که میبایست طبق قانون تجارت در انتخاب هیات مدیره و امور راهبردی و کلان شرکت و بیمارستان به عنوان یک سهامدار، دارای حق رای و اظهار نظر باشد، به موجوداتی بیاختیار ومصلوب تبدیل شده بودیم. سهام بیمارستان به ۳۲۵ سهم افزایش پیدا کرده بود که ۱۷۵ سهم آن سهم ممتاز که هر یک سهم آن ۸ رای در مجمع عمومی داشته و تمامیآن جزو اموال هیات موسس است و ۱۵۰ سهم عادی که هر یک سهم آن بک رای در مجمع عمومی داشته و هر کدام از ما ۳۰ نفر صاحب ۵سهم عادی. شخص مدیرعامل بیمارستان به تنهایی صاحب ۷۵ سهم ممتاز یا به عبارتی دارای ۶۰۰ رای در مجمع عمومی بود یعنی چنانچه ما تمام سهامدارها با هم جمع شویم و بگوییم الف در نهایت میشویم ۱۵۰ رای و دکتر خ.ع به تنهایی بگوید ب میشود ۶۰۰ رای پس دیگر ما هیچ حرفی برای زدن نداریم و این مهندسی نحوه آرایش سهام در فاصله بین سال ۷۷ تا سال ۸۰ انجام گرفت و از این به بعد ترکتازی آنها شروع شد. در واقع شرکت ک.آ تبدیل شد به یک شرکتی که ۵ نفر موسس دارد و صاحب بلاشک تمام آرا در مجامع عمومی هستند و اگر اعتراض کنیم که من در آن زمان به عنوان نماینده سهامداران به این وضعیت رقت بار و غیر اخلاقی چنین کردم، از بیمارستان اخراج شدم! به همین راحتی و این باعث شد که بقیه سهامداران به ناچار تمکین کرده و سکوت کردند. از آن به بعد سوء استفادههای مالی این افراد آغاز شد و ما دیگر هیچ اطلاعی از گردش مالی بیمارستان نداشته و نداریم.