صبا مودب،
۱۳۹۴/۰۹/۱۰ ۱۶:۲۶ چاپ
گیل خبر/ صبا مودب 1. نهضت جنگل یک رویداد، یک جنبش و یک کنش اجتماعی در تاریخ معاصر است. این نهضت تاکنون از زاویه تاریخی آن بسیار مورد بررسی قرار گرفته اما از منظر جامعه شناسی سیاسی تاکنون مورد غفلت پژوهشگران علاقمند به نهضت های آزادی بخش به ویژه نهضت جنگل در تاریخ معاصر ایران قرار گرفته است. جامعه شناسی سیاسی یعنی بررسی لایه های گوناگون عرصه سیاسی در جامعه. در جامعه شناسی سیاسی، شناخت جامعه و پیچیدگی های آن نقطه عزیمت شناخت زندگی به شمار میرود اما جامعه شناسی سیاسی بیش از اینها شناخت دوستان و دشمنان یک واحد یا عرصه سیاسی است. مشهور است که می گویند سیاست بازی یک نفره نیست. در این بازی چند نفره که گاهی دوستان و دشمنان با هم حضور دارند اگر در قالب کلیت اندام واره ای و در قالب نهضت، سازمان سیاسی و دولت ملت شکل بگیرد جامعه شناسی سیاسی نیز شکل پیدا می کند. از این رو جامعه شناسی سیاسی محیط اجتماعی سیاست را می کاود، لایه های آنرا مورد بررسی قرار می دهد، دوستان و دشمنان آنرا می شناسد. اگر واحد سیاسی و یا نهضت زنده و در حال فعالیت است که با نگاه رو به آینده به افق های روشن پیش رو چشم می دوزد و به پیش می رود و اگر این کاوش های جامعه شناسانه از منظر سیاست بعد از جریان سیاسی مورد مطالعه است که درس های آموزنده خود را به آیندگان ارائه می دهد. در غیر این صورت ناچار به تجربه تاریخیم و مشهور است که می گویند آنان که تاریخ را نمی خوانند باید آن را تجربه کنند 2. در نهضت جنگل انسان های آرمان خواهی بوده اند که تلاش می کردند تا ایران برای همه ایرانیان که شعار نهضت جنگل بود و برپایی آزادی، برابری و برادری که ارکان حقوق بشری نهضت جنگل را تشکیل می داد، دست از جان و تن بشویند تا مردمی آزادانه زندگی کنند چنان که میرزا می گفت من آزادی تمام ایرانیان را از دل و جان ارزومندم (روزنامه جنگل – دوره اول). اگر چنین انسان های آزادی خواهی بوده اند، در کنار آن دست های آلوده ای نیز بوده اند که تلاش می کردند در فضای مه آلود سیاسی و اجتماعی جنگل نفوذ کنند و آن را از درون متلاشی کنند به طوری که از نهضت جز پیکره ای بی هویت باقی نماند. این تلاشهای خزنده از دشمنان در پیکره همه انقلاب ها و نهضت ها بود و بی شک نهضت جنگل نیز بی بهره از این رخنه ها نبوده است. دشمنان به کنار، گاهی دوستان جنگل نیز دچار اشتباهات راهبردی در مورد نهضت شده اند. کیست که در ارادت ابراهیم فخرایی به نهضت جنگل به خود تردید راه دهد. او که به مرام نامه نهضت می پردازد به راحتی تمام آن را از دست کمیته اتحاد اسلام می رباید و به اجتماعیون عامیون منسوب می کند و یا حسن مستوفی الممالک را راست کیش و راست قامت و ایران دوست معرفی می کند (فخرایی، 1354، ص 50) ملک الشعراء بهار که در ایران دوستی اش تردیدی نیست چگونه است که جنگل و یاران میرزا را گروهی اوباش، غارتگر و عصیان گر معرفی می کند. و هم ندا با افرادی چون امین الله جهانبان که می گوید در شمال ایران میرزا کوچک خان هم علم طغیان گری را برافراشته و دعوای استقلال می نماید. (رائین، 1352 ،ص 206) در حالی که میرزا کوچک خان فریاد وحدت ایران را سر می دهد متهم به تجزیه طلبی ایران می شود و عجیب آن که این ادعا را مراکز مطالعاتی بعد از انقلاب اسلامی ایران نیز بر آن پای می فشرند. مخبر السلطنه در این زمینه می گوید چه فرقی است بین سید عبدالحسین لاری یا خیابانی یا میرزا کوچک که سر مملکت را از مرکز مجزا می خواهند (هدایت، 1374 ،ص 317) این فریادها آن چنان رسا و بلند است که بر فضای پسا نهضت اولاً و پس از انقلاب اسلامی ایران نیز سایه افکنده به طوری که بر ادعایی این چنینی در کتابی که وزارت امور خارجه ایران منتشر می کند نیز تأکید می شود. امروزه حتی بسیاری از گیلانی ها نیز وقتی در ذهن خود میرزا و نهضت او را مرور می کنند آن را با یک شورشی به نام آقا جان بک یکی می پندارند. و این در حالی است که برخی از جامعه شناسان سیاسی معاصر نهضت جنگل را تا حد یک شورش دهقانی نیز تقلیل می دهند. (بشیریه، 1375، ص 219) میرزا طی نامه ای به سفیر شوروی می نویسد : جمعیت خود را به صبر و آرامش تشویق و منتظر می مانم که سیاست دولت تا چه حد و پایه منافع توده اصلی مردم را در نظر خواهد گرفت و از استقلال ایران دفاع خواهد کرد. مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیه گیلان را که مقدمه ملوک الطوایفی است، همچنین ضعف کشور را خیانت صریح دانسته و می دانم چنانچه پیشنهادات ما به دولت رفع این توهم را می نماید. (فخرایی، 1354 ،ص 362) سید حسن تقی زاده علاوه بر این که میرزا را انسانی با ذات پاک معرفی می کند معتقد است او به هیچ وجه دنبال تجزیه طلبی و خود مختاری نبوده است (افشار، 1368ف ص 357) عیسی صدیق اعلم نیز او را اصلاح طلبی می دانسته که خواستار بازسازی ایران است (پیتر، 1377، ص 136) ژنرال دانسترویل فرمانده انگلیس در جنوب ایران در خاطرات خود می نویسد : " جنگلیان چون بر آن شدند که تا آخرین قطره خون خود از ایران دفاع کنند از هرگونه زندگی اجتماعی دست شستند و به جنگل زدند. رهبرشان میرزا کوچک خان است. او اصلاح طلبی شرافت مند و درست کار است که فریاد مبارزه طلبی اش یعنی ایران از آن ایرانیان است حقّانی ترین فریاد است" (فیلیپ، 1374، ص 8) حسین مکی در تاریخ بیست ساله ایران می نویسد : به عقیده من میرزا کوچک خان از وطن پرستان حقیقی است و امثال او در ایران نادر و کمیاب است (مکی، 1374، ص 499) 3. از نظر جامعه شناسی سیاسی، نهضت جنگل وجه مشابهتی با انقلاب مشروطیت دارد و آن این که در هر دو جنبش، جناح چپ آن (چپ ایدئولوژی) وسیله اضمحلال آنرا فراهم آوردند. در مشروطیت چهره ای چون حیدر عمو اوغلی نهضت جنگل احسان ا... خان چنین نقشی را عهده دار شدند. اولی در انقلاب مشروطیت با تبدیل شدن به آلت دست افرادی چون تقی زاده در نهضت جنگل نیز حضور پر رنگی می یابد تا نقش از پیش تعیین شده خود را بازی کند. حیدر حیدر عمو اوغلی یک کمونیست وفادار به شوروی و آیین مارکسیستی لنینیستی بود. تلاش عمده وی تغییر ایدئولوژیک نهضت بود. (مدنی، 1374 ،ص 148) وی در چنین شرایطی عضو شورای رهبری نهضت و در جایگاه کمیسر خارجه آن بود و این در حالی است که وی در صدد ترور میرزا بر می آید. میرزا کوچک خان در نامه ای و در رنجیده خاطری خود از وی می نویسد: "شما را دوستانی می دانم سهو کرده که در نتیجه سهو شما، آزادی ایران خفه شده است. انقلاب شکست خورده و ایران به آغوش اجنبی انداخته شده است. (فخرایی، 1354 ،ص 323) برخی از نویسندگان تاریخ معاصر ایران، اشتباه راهبردی میرزا را نادیده گرفتن اشتباهات یارانی چون خالو قربان و تشکیل کمیته واحد و عضویت آنان در آن می داند. (مدنی، کرمانی، 1380 ،ص 348) خالو قربان کسی است که سر میرزا را به قزوین و تهران آورد و به لقب سالار مظفر از سوی رضاشاه نائل آمد. (میرزا صالح، 1369 ،ص 126) همچنین است وضعیت احسان الله خان که حاضر می شود برای از هم پاشیدگی نهضت در عین حضور در کادر رهبری نهضت با کنسول کشور شوروی در تالش ملاقات نماید. (میرزا صالح، 1369 ،ص 126) از این افراد و دست های آلوده در نهضت جنگل بسیار بوده اند. میراحمد مدنی از حضور این دست های آلوده سخن می گوید و البته به دوستان انقلاب هم اشاره دارد که ذره ای از این آرمانخواهی خود کوتاه نیامدند. (مدنی، 1357 ،ص 59) به نظر ابراهیم فخرایی وقتی شرط عضویت در نهضت جنگل سوگند وفاداری می باشد آیا می توان چنین نهضتی را از شر اهریمنان سیاسی مصون داشت. پژوهشگران ما باید از این آسیب شناسی سیاسی برای نسل امروز و فردای مردم بگویند تا نسل فردا و امروز راه پرخطای نسل دیروز را نرود و کسانی چون میرزا کوچک خان گرفتار بوران و کولاک سیاسی جوامع خویش در جنگل های مه آلود نشوند. 4. در داستان نهضت جنگل و تاریخ معاصر ایران دست های آلوده به تفرقه افکنی و نابود کردن جریانهای اصیل مردمی به نام لژ بیداری ایرانیان و کمیته هایی چون زرگنده یا کمیته آهن نباید غافل ماند. این کمیته در قالب بلشویک های ساختگی در گیلان نقشی را بازی کردند تا آتش بیار معرکه بین میرزا و مجاهدان جنگل شوند و جمهوری تازه به دوران سیاسی ایران رسیده ای را که نهضت جنگل برپا داشته بود برای همیشه برکنند تا از آن خاطره ای در ذهن ایرانیان علاقمند به تاریخ بماند. کمیته ای که توانست با یاری دیگران بازیگران، بسیاری را وارد نهضت کند تا نهضت را از درون به دوپاره و یا چند پاره تبدیل کنند. در این کمیته اعضای کارکشته ای چون میرزا کریم خان رشتی و برادرش عبدالرحیم خان معزالسلطان و فرزند سپه سالار اعظم تنکابنی به رشت می آیند تا در نهضت جنگل نقش تاریخی خود را که دو پاره نمودن نهضت است از طریق جریان سازی و ضد جریان سازی دنبال کنند. سید ضیاء الدین طباطبائی و دوستان حامی قرارداد 1919 کمیته مخفی مرکب از طرفداران قرارداد و یک عده دموکرات و یک جمع دیگر از اعتدالیون که حالا خود را سوسیالیست می خواندند کمیته ای تشکیل داد (کمیته زرگنده). اینها می خواهند دولتی سرکار بیاورند که با مقاصد خصوصی آنها همراه باشد و درنظر می گیرند که سپهدار اعظم رشتی رئیس الوزرا شود. میرزا کریم خان رشتی، محمود خان حجم، سید محمد تدین، مسعود خان سرهنگ، دکتر مودب الدوله، میرزا خان رئیس خالصجات و منوچهر خان طبیب ژاندارمی اعضای این کمیته اند. (دولت آبادی، 1364 ،ص 153) انگلیسی ها در اصفهان مقدمات تشکیل کمیته آهن را فراهم و مدیریت آن را به حسین خان معتمد گیلانی می سپارند که مجری تصمیمات کلنل هیگ انگلیسی در کار توسعه کمیته بوده است..... سید ضیاء الدین و رفقای کمیته او دست به دست هم می دهند تا نقشه کودتا را پیاده کنند. (مکی، 1374 ،ص 189) گفتیم فراماسون ها نقش مهم در تشکیل کمیته زرگنده داشته اند. بدانیم که نهضت جنگل با هفت کابینه فراماسون در تاریخ سیاسی خود همراه بوده است. کابینه فراماسونری صمصام السلطنه، کابینه عین الدوله، کابینه مستوفی الممالک، کابینه وثوق الدوله، کابینه مشیر الدوله، کابینه سپهدار رشتی، کابینه سید ضیاء الدین طباطبائی و کابینه قوام السلطنه. و این گونه بود که نهضت جنگل علیرغم این که یکی از نهضت های با عمر طولانی سیاسی در تاریخ این سرزمین بود نتوانست در مقابل این همه هجمه از سوی دشمنان سیاسی خود دوام بیاورد و به ناچار مثل نهضت های مشابه خود در تاریخ معاصر (به جز انقلاب اسلامی ایران) تن به شکست می دهد در این شکست بیش از آن که به دنبال عوامل خارجی بگردیم باید به دنبال دست های آلوده در داخل این نهضت بگردیم که از همه توده ها در آن حضور داشتند و از حیث فراگیری و از منظر جامعه شناسی سیاسی نهضتی منحصر به فرد بود. منابع 1-رائین، اسماعیل، 1352، حیدر خان عمو اغلی 2-هدایت، مخبر السلطنه، 1374، خاطرات و مخاطرات 3-فخرایی، ابراهیم، 1354، سردار جنگل، انتشارات جاویدان 4 بشیریه، حسین، 1384، جامعه شناسی سیاسی، نشر نی 5-افشار، ایرج، 1368، خاطرات سید حسن تقی زاده، انتشارات علمی 6- پیتر، اوری، 1377، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی، انتشارات عطایی 7-مکی، حسین، 1374، تاریخ بیست ساله ایران، انتشارات علمی 8-فیلیپ، روشار، 1374، اصلاح طلبی و جنبش جنگل 9-مدنی، میراحمد، 1375، نهضت جنگل و معین الرعایا 9-مدنی کرمانی، سید جلال الدین. 1380، تاریخ معاصر ایران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 10-میرزا صالح، غلام حسین، 1369، جنبش میرزا کوچک خان، نشر تاریخ ایران 11-دولت آبادی، یحیی، 1364، حیات یحیی