به گزارش گیل خبر/ سارا به سختی چشمانش را باز نگه داشته است. از نظر روحی خسته شده ولی دوباره به سراغ اینترنت می رود. ذهنش درگیر مطالبی است که درباره خودکشی و خودآزاری در اینترنت خوانده است. سارا می گوید: «ساعت 2 نیمه شب بود. به سمت کامپیوتر رفتم و به چند بلاگ نگاهی انداختم. می خواستم از کسی در مورد کپی کردن مطالب کمک بگیرم.» سارا مانند خیلی دیگر از نوجوانان اطلاعاتی را با هویت جعلی روی شبکه های مجازی منتشر می کرد. او دچار افسردگی است و مدام پایگاه های اینترنتی و شبکه های مجازی را مرور می کند. جایی که بتواند با دوستان هم سن خود در مورد افسردگی حرف بزنند. نوجوانان از اینترنت استفاده می کنند تا افرادی مثل خود پیدا کنند. اما تحقیقات نشان داده که پیدا کردن افرادی که افسردگی را درک می کنند نتیجه عکس دارد. دنیل بوبر استاد مرکز مطالعه کودکان دانشگاه یِیل می گوید: «اینترنت مثل یک جاده خاکی است که هیچ پلیسی در آن رفت وآمد نمی کند.» دیدن برخی صفحات در اینترنت درباره خودکشی چیزی عجیبی نیست. کاربران زیادی هم نظرات مثبت در این باره می دهند! سارا بالاخره متوجه شد که انجمن های آنلاین قادر به برطرف کردن نیازهای او نیست: «فکر نکنم اینترنت به من کمکی کرده باشد. نمی توانستم کارهای بدی که دیگران انجام دادند را ببینم. در اینترنت، آن دسته از رفتارها کاملا عادی جلوه داده می شود. با این حال، این بلاگ ها پیشنهاد هایی درباره مشکل افسردگی من مطرح کردند.» درمان حرفه ای راهی کارآمدتر جهت بهبود افسردگی است. سارا از این طریق با کسانی آشنا شد که علاوه بر درک افسردگی توانستند راهکارهای سالمی برای اندوهگینی اش به او پیشنهاد دهند. کار را بدتر نکن! پژوهش های اخیر دست یافته اند که بین اینترنت و افسردگی و خودکشی رابطه ای وجود دارد. بر اساس یکی از این پژوهش ها، از کاربران 20 تا 49 ساله خواسته شد هنگامی که با یک غریبه مکالمه مجازی را شروع می کنند به چه اندازه در رابطه با بحث خودکشی حرف می زنند. همچنین از آن ها خواسته شد که بگویند هنگام وبگردی به چه اندازه ای در مورد خودکشی یا خودآزاری مطلب پیدا می کنند. نتیجه کلی این پژوهش به این شکل بود: «مشورت در ارتباط با سلامت فکری از طریق اینترنت اصلا کارآمد نیست. کسانی که از اینترنت کمک گرفتند با افسردگی و اضطراب بیشتری مواجه شدند.» ماری نیز برای مشکلات روحی اش از اینترنت کمک گرفته است. او اعتقاد دارد که اینترنت مشکلات شما را «جاودانه تر» می کند. او نتوانست از این طریق راه حلی برای مشکلش پیدا کند. درِل سامپسون متخصص امور آموزشی از ویرجینیا می گوید: «اینترنت مانند یک شمشیر دو لبه است، زیرا رفتارهای پرخطر در آن ترویج داده می شود.» جهان مجازی تهدید بزرگی برای سلامت روانی افراد است. میشل سِلینر معتقد است که فروم های اینترنتی رفتارهای پرخطر را تسهیل می کند. چون افراد در آن مورد بحث می کنند و این مسئله از بار مسئولیتی آن ها می کاهد. ترس از برچسب زدن ترس از اینکه دیگران برچسب «دیوانگی» به سارا و ماری بزنند باعث شده که آن ها به روان پزشک مراجعه نکنند. دوستان، خانواده و جامعه همگی مسئول این برچسب زدن ها هستند. ولی سارا و ماری از اینکه در اینترنت درباره مشکلشان به بحث و گفتگو بپردازند هیچ مشکلی ندارند. سارا می گوید: «مراجعه به روان پزشک برای برخی هنوز بار منفی دارد. آن ها فکر می کنند که حتما آن شخص مشکل خاصی دارد و باید از آنجا مستقیم به تیمارستان یا شاید زندان مراجعه کند.» بوبر می گوید: نباید فکر کنیم که مشکل در سلامت روانیِ افراد نوعی اختلال شخصیتی است. باید با این دید نگاه کنیم که آن فرد یک بیماری جزئی دارد که قابل درمان است. خصوصا اگر آن فرد بزرگسال باشد. این دید منفی باعث لکه دار شدن فرد و شرمساری او می شود. این گونه اوضاع وخیم تر می شود. باید علائم و روش های درمان را به والدین و کودکان آموزش داد. باید گفت که افسردگی و سلامت روانی مشکل شخصیتی نیست، بلکه یک بیماری قابل درمان است. راه بهبود تجهیزات پزشکی و امکانات درمانی در سراسر جهان برای کمک به این افراد وجود دارد. اما فقط یک نفر می تواند این بیماری را درمان کند و آن فرد نیز خود بیمار است. قدم اول در جهت بهبود خودآزاری، افسردگی و بیماری هایی از این قبیل، اراده خود شخص است. در قدم دومِ راهکارهای امن برای مقابله با این دست از بیماری ها، آموزش کودکان است که بتوانند رفتارهای پرخطر را شناسایی و از آن اجتناب کنند. سلینر مسئول «سِیف آلترناتیوز» می گوید که روش ها بسته به افراد متفاوت است. یک نفر با شنیدن یک موسیقی خاص به رفتاری پرخطر دست می زند. بنابراین آن شخص نباید آن موسیقی را گوش دهد. سارا در نهایت به این نتیجه رسیده که مشاوره و گفتگوهای اینترنتی فقط کار را بدتر می کند. باید در دنیای واقعی راه های جایگزین را جستجو کرد: «مشورت با یک روان پزشک بهترین راه حل است. او بهتر از هر کسی به من کمک کرد.» سامپسون می گوید: «ما باید بیشتر مراقب دوران گذر در کودکان باشیم. باید مطمئن شویم که آن ها بیشتر به خانواده، معلمان و فعالیت های فوق برنامه وابسته باشند. در طول رشد ممکن است به کارهایی دست بزنند که عاقلانه نباشد. مخصوصا زمانی که در دوران راهنمایی و دبیرستان هستند. شاید احساس تنهایی بر آن ها غلبه کنند و حس کنند که جایی برای رفتن ندارند. البته فقط به این دوران محدود نمی شود. در دوران دانشگاه نیز همین مشکل وجود دارد. در واقع می توان گفت هر چه بیشتر طول بکشد، این مشل ریشه دارتر می شود.» ویتلاک معتقد است زمانی که والدین متوجه افسردگی یا حتی خودآزاری در فرزندان خود می شوند، باید از نظر احساسی ثبات داشته باشند. بهترین کار همین است که آن ها از نظر احساسی تغییر نکنند. کار دیگری که والدین باید انجام دهند این است که در کمال آرامش از کودکان خود سوالاتی را درباره خود آن ها بپرسند. این کار میزان علاقه و توجه والدین را به آن ها نشان می دهد. در این حالت است که کودک یا نوجوان می تواند ارتباطی نزدیک با والدین خود برقرار کند و خواسته های خود را بازگو کند. پیامد مثبت این اتفاق این است که آن ها برای بازگو کردن احساسات و افکار خود دیگر در اینترنت با غریبه ها به گفتگو نمی پردازند. ماری می گوید: «افسردگی مسئله ای است که در یکایک روزهای زندگی وجود دارد. در واقع همیشه هست. اما بهبود واقعی از آن نیز وجود دارد. من می خواهم که پس از اتمام دوران مدرسه خانواده خود را تشکیل دهم. تجربیاتی که تاکنون داشته ام مانند فانوسی برای آینده ی پیش روی من است. اگر کسی را ببینم که از شدت افسردگی، افکار پلید خودآزاری یا حتی خودکشی به ذهنش خطور کرده به او خواهم گفت که راه فراری هم هست. تو می توانی بر افسردگی غلبه کنی.» و مسلما آن راه، اینترنت نیست. /دزرت نیوز