قصه فوتبال ایران;
۱۳۹۳/۱۱/۰۶ ۰۸:۵۰ چاپ
باز هم شکست، باز هم حسرت قهرمانی، همان قهرمانی که کارلوس کی روش بعد از جام جهانی وعده آن را داده بود، اما تمام امیدهای ما بر باد رفت. همچنان قهرمانی در آسیا برای ما رویایی دست نیافتنی است و در حسرت آن می سازیم و می سوزیم. تیم ملی با هدایت کارلوس کی روش در جام ملت های آسیا ناکام ماند تا همچنان حسرت قهرمانی در قاره کهن بر دل بماند و هواداران فوتبال ایران این رویای قشنگ را دست نیافتنی تر از قبل بدانند، اما در ارتباط با حضور کی روش در تیم ملی و عملکرد تیم اول کشورمان در میادین معتبر و بزرگ نکاتی وجود دارد که باید به آن اشاره کنیم. محاسبات بی حساب در جام جهانی از همان لحظه ای که قرعه کشی جام جهانی تمام شد و نیجریه، آرژانتین و بوسنی به عنوان همگروه های ما مشخص شدند، دوستان کارشناس، آرژانتین و نیجریه را حریفان اصلی ایران برای صعود از گروه دانستند و کسی بوسنی را به حساب نیاورد، هر چند همان روزها گفتیم و نوشتیم که بوسنی را دست کم نگیرید چراکه حریف بسیار سرسختی است و در نهایت هم همگان دیدند سنگین ترین شکست ما در جام جهانی برابر همان بوسنی رقم خورد که آن را حریف خود حساب نمی کردیم. گروه ما در جام جهانی گروه بدی نبود و شانس هم صعود داشتیم، اما در روز آخر از همان حریفی ضربه خوردیم که آن را در حد و اندازه خود نمی دانستیم. تکرار اشتباه در مسلخ آسیا جام ملت های آسیا برای ما حکایت دیگری داشت. بعد از جام جهانی، کی روش و حامیانش جو را به سود خود تغییر دادند و سرمربی تیم ملی رسما اعلام کرد در جام ملت های آسیا به دنبال قهرمانی هستیم. این حرف مرد پرتغالی باعث شد مردم فوتبالدوست ایران با امید و آرزوهای فراوان منتظر شروع جام ملت ها باشند، جایی که 40 سال بود در آن قهرمان نشده بودیم و انگار قرار بود این حسرت چند 10 ساله بالاخره تمام شود. از همان روزی که حریفان ما در جام ملت ها مشخص شدند همگان اذعان داشتند از این گروه به راحتی صعود کنیم چراکه بحرین، قطر و امارات در شرایط طبیعی نمی توانستند حریف ما شوند، اما مشکل ما در مراحل بالاتر بود. جایی که کارشناسان هم معتقد بودند حریفان اصلی ما برای قهرمانی در آسیا استرالیا، کره جنوبی و ژاپن هستند و بسیاری از علاقه مندان به فوتبال، تیم ملی ایران را در نیمه نهایی مسابقات می دیدند و کسی به کمتر از این راضی نبود، اما همان اشتباه جام جهانی را باز هم تکرار کردیم. این بار هم حریف مرحله حذفی یعنی عراق را نادیده گرفتیم و بدون توجه به عراق راهی مسابقات شدیم. ما که قبل از شروع مسابقات ایران را در مرحله نیمه نهایی جام ملت های آسیا می دیدیم. این بار اسیر عراق شدیم؛ عراقی که مدت هاست ثبات لازم را ندارد و درگیر جنگ داخلی است، اما در نهایت ما را در زمین مسابقه شکست داد و به نیمه نهایی جام ملت ها رسید تا ما با چشمانی اشک بار استرالیا را به مقصد تهران ترک کنیم. اعتراض بی حاصل اعتراض به بازیکن دوپینگی عراق از همان لحظه اول هم مشخص بود که نتیجه ای نخواهد داشت و برای این ادعا هم دلایل محکمی داشتیم، اما به هر حال این موضوع مطرح شد تا ملت ساعاتی را سرگرم شوند. اعتقاد نویسنده این است که فدراسیون فوتبال هم امید چندانی به عوض شدن نتیجه بازی ایران و عراق نداشت، اما شاید از این حربه استفاده کرد تا افکار عمومی را به سمتی که دوست دارند منحرف کنند تا شکست ایران و کی روش را در این جام کمرنگ تر کنند. شکستی که برای ما سنگین و دردناک بود و این بازی ها در نهایت حاصلی برای ما نداشت و کاروان تیم ملی، استرالیا را به مقصد تهران ترک کرد تا همه چیز برای ما در این جام هم تمام شود. کی روش همچنان پرخاشگر و بدون تمرکز! قصه کی روش و فوتبال ایران را می توان از جهات مختلف بررسی کرد، اما آنچه که مسلم است اینکه کی روش دستاوردی برای فوتبال ما جز شکست و ناکامی نداشته است. ما در جام جهانی با کی روش تنها یک امتیاز کسب کردیم که کارنامه ای غیرقابل دفاع است و در جام ملت های آسیا هم نتوانست حتی تیم را به جمع 4 تیم برتر مسابقات برساند تا همچنان ما حسرت به دل بمانیم و کارنامه او در ایران غیرقابل دفاع تر از گذشته شود. کی روش در فوتبال ایران نتوانست موفقیت چشمگیری کسب کند و متاسفانه به لحاظ فنی هم چیزی به فوتبال ما اضافه نکرد، جز یک سیستم دفاعی مطلق که در نتیجه گیری نمی تواند حاصلی برای ما داشته باشد، همانطور که بعد از بازی با بحرین هم نوشتیم «تیم ملی با این شیوه نتیجه نخواهد گرفت» و در نهایت هم دیدیم شیوه دفاعی مطلق کی روش حاصلی جز شکست و ناکامی برای ما نداشت و دست خالی استرالیا را ترک کردیم. آنچه در مورد مرد پرتغالی باید بگوییم اینکه او همواره در مسابقات رسمی با داوران درگیر بوده، مانند بازی با کره جنوبی در تهران در مقدماتی جام جهانی 2014 که مشکلاتی را برای تیم ما ایجاد کرد و اخراج شد تا در بازی با قطر از روی سکوها تیم را هدایت کند. یا داستان نمایش های او در اولسان که با حرکت دست معروفش سرمربی کره را به خانه اش فرستاد و بخت با او یار بود که محرومیتی بین المللی شامل حالش نشد. آقای پرتغالی در بازی با بحرین هم به دلیل اعتراض با بنجامین ویلیامز جریمه شد و همین زنگ آغاز نمایشی شد که این داور استرالیایی در کانبرا به راه انداخت. او در بازی با عراق در یک چهارم نهایی هم بعد از اخراج مهرداد پولادی از زمین، در حرکتی عجیب و دور از ذهن، کتش را از تن درآورد و با یقه ای باز و زنجیری طلا در گردن برای داور مسابقه شاخ و شانه کشید و منتظر بود در پایان نیمه اول از زمین خارج شود تا با او تسویه حساب کند. این شیوه را هرگز در دنیای فوتبال ندیده بودیم، اما اگر کی روش به جای دعوا با داور و به جنجال کشیدن بازی، تمرکزش را روی هدایت تیم ملی می گذاشت تا بازی برده را حفظ کند، شاید امروز به جای عراق در نیمه نهایی بازی می کردیم، اما کی روش که طرح و برنامه ای برای لحظاتی که تیمش 10 نفره تعصب و غیرت ایرانی واژه ای است که هرگاه کم می آوریم و به لحاظ فنی حریف رقیبان نمی شویم، از آن استفاده می کنیم می شود نداشت، رو به بازی های کناره زمین آورد تا داخل زمین را از دست بدهد و در نهایت بازنده بازی بزرگ لقب بگیریم. کی روش تیم ملی ایران را تغییر داد و به یک تیم دفاعی مطلق تبدیل کرد و دیگر همان فوتبال هجومی خودمان را هم حتی مقابل تیم های عربی نداریم تا هم نتیجه و هم شیوه بازی را باخته باشیم. کی روش مردی پرحاشیه و بدون تمرکز بود و در نهایت این رفتار مرد پرتغالی حاصلی جز شکست برای تیم ملی ایران نداشت. از عرق ملی تا غرور کاذب تعصب و غیرت ایرانی واژه ای است که هرگاه کم می آوریم و به لحاظ فنی حریف رقیبان نمی شویم، از آن استفاده می کنیم و در بسیاری از مواقع هم جواب داده، اما بین عرق ملی تا غرور کاذب، فاصله ای به اندازه یک تار مو است. داشتن عرق ملی برای مجموعه فوتبال ما کار پسندیده ای است، اما گاهی اوقات این مسئله به غرور کاذب تبدیل می شود و به ما ضربه می زند. مقابل عراق هم از همین ناحیه ضربه خوردیم و فکر نمی کردیم این بازی را ببازیم، چراکه کره، ژاپن یا استرالیا را به چشم دیده بودیم و خود را فارغ از جدالی عربی در بین 4 تیم نهایی مسابقات می دیدیم و کمتر به عراق فکر می کردیم، اما در نهایت همان غرور کاذب به ما ضربه زد و مقابل عراق آنگونه باختیم و با جام خداحافظی کردیم. چشم های همیشه بسته فدراسیون فدراسیون کفاشیان نیازی به نقد ندارد، چراکه در این مدت در تمام تیم های پایه و بزرگسالان ناکام بوده و شاید تنها موفقیت او صعود به جام جهانی 2014 بود که در گذشته هم برای ما اتفاق افتاده بود و اتفاق خارق العاده برای ما نبود. حالا اینکه چطور چنین فدراسیون ناکامی به عنوان بهترین فدراسیون سال آسیا هم انتخاب می شود برای ما جای سوال دارد. فدراسیون کفاشیان همواره چشمان خود را بر روی واقعیت ها بسته، اما امیدواریم حالا که در جام ملت ها شکست خورده ایم، باز هم ناکامی و مرثیه های تکراری برای فوتبال ایران نوشته نشود. امیدواریم کفاشیان و دوستانش چشمان شان را باز کرده و واقعیت ها را آنگونه که هست ببینند، نه آنگونه که دوست دارند. فدراسیون فوتبال نیاز به یک بازنگری اساسی دارد و با این ناکامی ها باید به طرحی نو بیندیشند، نه داستان هایی که ذهن مردم و افکار عمومی را به مسیری غیر از واقعیت ها سوق دهد. مخلص کلام این جام هم به پایان رسید. با تمام شادی ها و غم ها. با تمام شور و هیجانی که ایرانی های حاضر در استرالیا به عشق تیم ملی کشورشان به راه انداختند. با تمام احترام به پرچم های به اهتزار در آمده در سیدنی، ملبورن، بریزبین و کانبرا. با احترام به ساق ها و سرهایی که به احترام یوزی برجسته و قلبی خجسته مقابل رقیبان قد علم کرد. به احترام جامی که از دستان ما باز هم پرید. جامی که 3 بار بالای سر بردیم و حالا حسرتی 40 ساله را یدک می کشیم. این جام تلخ را همه با هم سر کشیدیم و اشک ریختیم. خون دل خوردیم و خواب های رنگی صعود دیدیدم. خواب هایی که در صبح یک شنبه ای لعنتی به کابوسی یأس آلوده پیوند خورد. پایان این داستان را چگونه باید نوشت؟ چه کسانی باید تاوان این حسرت کشنده را بدهند؟ فدراسیونی ناکام؟ مردی پرتغالی؟ مهردادی پولادی؟ یا تصمیم سازانی که نه تاریخ گذشته فوتبالی ما را می خوانند و نه می دانند و نه برنامه ای برای آینده ای بهتر دارند. ما را به تلخکامی، شرطی کرده اند...   /ایلنا