aishm
۱۴۰۴/۰۳/۱۰ ۱۰:۵۳ چاپ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 7 دقیقه
شگردهای رسانه ای ترامپ در قبال ایران: از فشار حداکثری تا مذاکرات مسقط 2025

گیل خبر/ محمد رحیمی_فعال رسانه ای

چکیده
متن حاضر به تحلیل راهبردهای رسانه‌ای و تبلیغاتی دونالد ترامپ در قبال ایران، با تمرکز ویژه بر مذاکرات مسقط ۲۰۲۵ و چشم‌انداز دور دوم ریاست‌جمهوری او، می‌پردازد. در این نوشتارسعی شده با بهره‌گیری از مفاهیم «پسا‌حقیقت»، «جنگ روایت‌ها» و «دیپلماسی رسانه‌ای»، به این نتیجه رسید که ترامپ سیاست خارجی خود را نه در میدان دیپلماتیک، بلکه در میدان رسانه و ادراک عمومی دنبال می‌کند. در این مقاله، با استناد به شواهد رفتاری و داده‌های بازنمایی‌شده در رسانه‌های فارسی‌زبان و انگلیسی‌زبان، نشان داده می‌شود که ترامپیسم در فاز دوم، با بهره‌گیری از ابزارهایی چون روایت‌سازی موازی، القای عدم قطعیت و جنگ روانی دیجیتال، نه‌تنها بر افکار عمومی آمریکا، بلکه بر ساختار تصمیم‌سازی ایران نیز اثرگذار بوده است.

مقدمه

در سال‌های اخیر، روابط ایران و ایالات متحده در بستری آشفته و روایت‌محور شکل گرفته است. نقطه عطف این فرآیند، با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ آغاز شد، اما با مذاکرات غیرمستقیم عمان در سال ۲۰۲۵و بازگشت او به قدرت، بار دیگر به صدر اخبار بازگشت. ترامپ برخلاف سنت دیپلماتیک، سیاست خارجی را به‌مثابه یک نمایش رسانه‌ای تعریف می‌کند؛ این متن، در پی پاسخ به این پرسش است که:

چگونه ترامپ از ابزارهای رسانه‌ای و تبلیغاتی برای مدیریت یا تخریب فرآیند مذاکرات با ایران، به‌ویژه در مذاکرات مسقط ۲۰۲۵، استفاده کرده است؟


تکنیک‌های رسانه‌ای دولت ترامپ در مذاکرات مسقط ۲۰۲۵
در مذاکرات ۲۰۲۵، با توجه به نزدیکی به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و احتمال بازگشت ترامپ، چند تاکتیک رسانه‌ای قابل تشخیص است:

• استفاده از چارچوب «برد-باخت» (Win-Lose Framing)
در رسانه‌های ترامپیستی، مذاکرات نه یک فرایند دیپلماتیک، بلکه یک رقابت تجاری سخت‌گیرانه تصویر می‌شود. هدف این است که ترامپ را به‌عنوان یک مذاکره‌کننده قدرتمند در برابر ایران نشان دهند.

• دوگانه‌سازی ایران: «دولت بد» در برابر «مردم خوب»
در پیام‌رسانی رسانه‌ای ترامپ، تأکید بر این است که آمریکا با مردم ایران مشکلی ندارد، بلکه فقط با حکومت ایران طرف است. این رویکرد با هدف تضعیف انسجام داخلی ایران و تحریک افکار عمومی داخلی صورت می‌گیرد.

• درز کنترل‌شده اطلاعا (Controlled Leaks)
جزئیات خاصی از مذاکرات، به‌صورت هدفمند و گزینشی به رسانه‌ها درز داده می‌شود تا فضای روانی مذاکرات را به نفع ترامپ هدایت کند. نمونه: انتشار خبرهایی درباره امتیازات احتمالی ایران، بدون بیان امتیازات آمریکا.

• زمان‌بندی افشای اطلاعات (Media Timing Control)
اطلاعات و اخبار مذاکرات در زمان‌هایی منتشر می‌شود که بحران‌های داخلی آمریکا مانند مهاجرت، تورم یا رسوایی‌های سیاسی بالا گرفته‌اند؛ تا توجه افکار عمومی از آن مسائل منحرف شود.

• خلق دشمن‌نمایی موقتی برای مشروعیت مذاکرات
ترامپ با افزایش تهدیدات نظامی یا تحریمی، ابتدا فضایی پرتنش می‌سازد و سپس با عقب‌نشینی کنترل‌شده، خود را به‌عنوان صلح‌آفرین و منجی معرفی می‌کند. این تاکتیک در مذاکرات با کره شمالی و طالبان نیز مشاهده شده بود.

۱. ترامپ و بازتعریف دیپلماسی در بستر رسانه
در دو دوره ریاست‌جمهوری ترامپ، شاهد این موضوع هستیم که روابط دیپلماتیک با ایران نه از طریق مجاری رسمی، بلکه از مسیرهایی مانند توئیتر، مصاحبه‌های تلویزیونی و موج‌سازی خبری هدایت می‌شد. این شیوه را می‌توان در چارچوب «دیپلماسی توییتری» (Twitter Diplomacy) تحلیل کرد؛ جایی که «واقعیت» نه بر اساس محتوای مذاکرات، بلکه بر اساس برداشت رسانه‌ای از آن تعریف می‌شود.
«وقتی یک رئیس‌جمهور توییت می‌زند که ایران زیر فشار است، این نه لزوماً بازتاب واقعیت، بلکه بخشی از طراحی تصویر ذهنی مطلوب اوست.»

۲. مذاکرات مسقط ۲۰۲۵: صحنه‌ی جنگ روایت‌ها
در مذاکرات عمان که در نیمه اول سال ۲۰۲۵ برگزار شد و همچنان ادامه دارد؛ اگرچه هدف اعلام‌شده تسهیل تماس غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده بود، اما رسانه‌های جریان راست در آمریکا و عربستان تلاش کردند آن را به عنوان «باج‌دهی مخفیانه بایدن» به ایران بازنمایی کنند. هم‌زمان، ترامپ در بازگشت به کاخ ریاست جمهوری، از این مذاکرات به‌عنوان دلیلی بر «ضعف ساختاری دموکرات‌ها در برابر رژیم‌های سرکش» استفاده کرد.
در واقع، مذاکرات مسقط نه صرفاً یک گفت‌وگو، بلکه یک صحنه‌ی جنگ تبلیغاتی پیچیده بود.

۳. احیای سیاست فشار حداکثری: بازخوانی تبلیغاتی
ترامپ در کمپین‌های انتخاباتی۲۰۲۵خود و حتی پس از بازگشت به قدرت مدعی شد که در دوره اول خود، ایران را به «نقطه تسلیم» رسانده بود. این گزاره با وجود نبود شواهد قطعی، به‌وسیله رسانه‌هایی چون فاکس نیوز، Breitbart و حتی رسانه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین بازتولید شد.

گزاره‌هایی چون «ایران ضعیف‌تر از هم یشه است» یا «فقط ترامپ می‌تواند ایران را کنترل کند» بخشی از روایت‌سازی تبلیغاتی انتخاباتی بودند.
این خاطره‌سازی گزینشی، با حذف پیامدهای منفی سیاست فشار حداکثری – مانند افزایش تنش در منطقه، انزوای دیپلماتیک آمریکا، و کاهش اعتماد جهانی به واشنگتن – صورت گرفت.

۴. شگردهای نوین از شبکه‌های اجتماعی تا رسانه‌های نیابتی
با تحول فضای رسانه‌ای و ظهور نسل جدیدی از هوش مصنوعی و تحلیل داده، شگردهای رسانه‌ای ترامپ نیز به‌روزرسانی شده‌اند. اکنون:
تبلیغات میکروهدفمند (Micro-targeting) در پلتفرم‌هایی مانند Truth Social و X، افکار عمومی را به‌صورت هوشمند و در لایه‌های خاص هدف قرار می‌دهد. از رسانه‌های نیابتی مانند ایران اینترنشنال، الشرقیه و ... به‌عنوان بلندگوی غیررسمی سیاست‌های ضدایرانی بهره گرفته می‌شود.این رسانه‌ها با تاکتیک‌هایی چون دوقطبی‌سازی، تصویرسازی از فروپاشی، و روایت‌های ضدتوافق، عملاً نقش پیاده‌نظام تبلیغاتی ترامپ را در منطقه بازی می‌کنند .

۵. راهبرد «عدم قطعیت» و سیاست مبتنی بر ابهام
ترامپ در سیاست خارجی‌اش، به‌ویژه در قبال ایران، از تکنیکی بهره می‌گیرد که در ادبیات راهبردی با عنوان strategic ambiguity شناخته می‌شود. این روش در عمل به معنای آن است که:
طرف مقابل هیچ‌گاه مطمئن نیست که تهدید نظامی جدی است یا تبلیغاتی؛
مذاکره پیشنهادی واقعی است یا فقط ابزاری برای جنگ روانی؛
توافق حاصل‌شده، پایدار خواهد ماند یا در یک توییت لغو خواهد شد.
این تاکتیک در مذاکرات مسقط نیز کاملا قابل مشاهده است.
ترامپ در مذاکرات مسقط، این روند را نه یک مسیر صرفاً دیپلماتیک، بلکه نمایشی رسانه‌ای برای مخاطبان داخلی و خارجی می‌بیند.
اهداف اصلی او عبارت‌اند از:
بازسازی تصویر یک رئیس‌جمهور قوی و موفق برای رأی‌دهندگان آمریکایی،
ایجاد فشار روانی و رسانه‌ای بر ساختار سیاسی ایران،
بهره‌برداری تبلیغاتی حداکثری حتی از امتیازهای کوچک.
این نوع مذاکره‌ورزی رسانه‌محور، بخشی از سبک کلی ترامپ در سیاست خارجی است: سیاستی که بیش از آنکه به نتیجه واقعی متکی باشد، به بازنمایی رسانه‌ای موفقیت وابسته است.

نتیجه‌گیری
تجربه مذاکرات مسقط و فعالیت‌های کمپین های تبلیغاتی و رسانه ای دولت آمریکا با محوریت ترامپ نشان می‌دهد که سیاست خارجی ایالات متحده، به‌ویژه در قبال ایران، به‌شدت با فضاهای رسانه‌ای و جنگ روایت‌ها گره خورده است. ترامپ با تکیه بر آموزه‌های پسا‌حقیقت، سیاست فشار حداکثری را نه‌فقط به‌مثابه ابزار تحریم، بلکه به‌مثابه یک الگوی تبلیغاتی و روانی بازتعریف کرده است.
ترامپ در مذاکرات مسقط، مذاکره را نه صرفاً دیپلماتیک، بلکه رسانه‌ای و تبلیغاتی می‌بیند. هدف نهایی او: بازسازی تصویر رئیس‌جمهور قدرتمند برای رأی‌دهندگان آمریکایی، فشار روانی بر ساختار سیاسی ایران، و بهره‌برداری تبلیغاتی حداکثری از کوچک‌ترین امتیاز.
عدم اتخاذ راهکارهای استراتژیک رسانه ای در عرصه بین الملل نسبت به اقدامات دولت ترامپ در این دور از مذاکرات که با میانجی گری دولت عمان در حال وقوع است،در حوزه جنگ روایت‌ها، می‌تواند پیامدهایی فراتر از فشار اقتصادی و تحریم داشته باشد؛ شکست در میدان روایت، یعنی شکست در تنظیم معادلات قدرت.