روز کارگر و یادآوری یک حقیقت تلخ؛
۱۴۰۴/۰۲/۱۱ ۱۲:۱۳ چاپ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 7 دقیقه
هر ماه حداقل یک خانواده گیلانی عزادار حوادث کارگری می شود!

اختصاصی گیل خبر/ کارگران، این ستون‌های بی‌ادعای جامعه، همواره با سختی‌های بی‌شماری دست و پنجه نرم کرده‌اند؛ از دستمزدهای پایین و مشاغل پرخطر گرفته تا نبود امنیت شغلی و مالی. با این حال، کمتر به وضعیت واقعی این قشر زحمتکش توجه شده است. به مناسبت روز کارگر، گیل‌خبر به بررسی آماری سوانحی پرداخته که منجر به آسیب‌های جدی برای کارگران استان گیلان شده است؛ سوانحی که گاه سرنوشت یک انسان را برای همیشه تغییر می‌دهد.

آمار حوادث کارگری گیلان در سال ۱۴۰۳

بر اساس آمارهای رسیده به دست گیل‌خبر، در سال ۱۴۰۳ مجموعاً ۱۲۹ فقره حادثه کار توسط بازرسان کار استان گیلان مورد بررسی قرار گرفته است. از این تعداد، نزدیک به ۲۰ درصد حوادث منجر به فوت، نقص عضو یا قطع عضو شده‌اند. آمارها نشان می‌دهد که سال گذشته ۱۶ کارگر گیلانی در اثر حوادث کارگری جان خود را از دست داده‌اند؛ یعنی به طور میانگین هر ماه دست‌کم یک خانواده در گیلان، داغدار نان‌آور خود شده‌اند. تقریباً ۵۰ درصد از این حوادث در کارگاه‌های ساختمانی، ۳۲ درصد در بخش‌های صنعتی، و ۱۸ درصد در سایر فعالیت‌ها رخ داده است.

نگاهی دقیق‌تر به ویژگی‌های حادثه‌دیدگان نشان می‌دهد که حدود ۹۰ درصد از آنان مرد بوده‌اند. از نظر سطح تحصیلات، بیشتر آسیب‌دیدگان دارای مدرک دیپلم یا زیر دیپلم هستند. همچنین بخش بزرگی از حادثه‌دیدگان بین ۱۱ تا ۲۰ سال سابقه فعالیت در شغل مربوطه داشته‌اند و اکثریت آنان متأهل بوده‌اند.
تحلیل روند سال‌های اخیر حاکی از این است که سهم افراد مجرد، افراد دارای تحصیلات بالاتر از دیپلم، و میانگین سنی حادثه‌دیدگان رو به افزایش است؛ مسئله‌ای که می‌تواند زنگ خطری جدی برای آینده بازار کار باشد.

البته باید توجه داشت این آمار تنها مربوط به حوادثی است که به اداره کار ارجاع داده شده‌اند. در بسیاری از موارد، کارگران حادثه‌دیده مستقیماً به مراکز درمانی مراجعه می‌کنند یا در خصوص حوادث خفیف‌تر، اصلاً مراجعه‌ای صورت نمی‌گیرد. به همین دلیل، آمار واقعی می‌تواند بسیار بیشتر از ارقام ثبت‌شده باشد. این شکاف آماری، نظارت و برنامه‌ریزی‌های پیشگیرانه را دشوارتر کرده و در نهایت به روند افزایشی سوانح کارگری در گیلان دامن زده است.

علل اصلی بروز سوانح کارگری

علت‌یابی این حوادث را می‌توان در سه محور اصلی خلاصه کرد: آموزش، نظارت و تجهیزات.

آموزش:
مهم‌ترین عامل پیشگیری از حوادث، آموزش‌های صحیح و کافی است. اگرچه بر اساس مقررات موجود، همه کارگاه‌های صنعتی و ساختمانی موظف به برگزاری دوره‌های آموزشی ایمنی برای کارگران و کارفرمایان خود هستند، اما در عمل این آموزش‌ها در بسیاری از واحدهای کوچک و بزرگ اجرا نمی‌شود. نتیجه آن، قرار گرفتن ناخواسته کارگران در موقعیت‌های پرخطر و ایجاد محیط‌های ناایمن توسط کارفرمایان است.

نظارت:
دومین عامل، ضعف نظارت است. بسیاری از واحدهای کاری از رعایت حداقل‌های ایمنی سر باز می‌زنند و بازرسی‌های موجود نیز پاسخگوی نیاز نیست. برای نمونه، در شهرستان رشت با صدها واحد فعال صنعتی و ساختمانی، تنها ۷ بازرس ایمنی مشغول فعالیت هستند. هرچند ابزارهای کمکی برای بازرسان فراهم شده، اما واضح است که با این تعداد نیرو امکان نظارت مؤثر بر چنین حجم وسیعی از فعالیت‌ها وجود ندارد.

نقص تجهیزات:
سومین عامل مؤثر، نقص در تجهیزات و ابزارآلات کاری است. از چهارپایه‌های فرسوده‌ای که زیر پای کارگران فرو می‌ریزند، تا دستگاه‌های صنعتی که استانداردهای ایمنی روز را ندارند، همه و همه می‌توانند زمینه‌ساز بروز فاجعه شوند. در بسیاری از موارد، به‌دلیل تحریم‌ها و دشواری‌های مرتبط با مراودات مالی، واردات تجهیزات جدید یا حتی تعویض ساده‌ترین قطعات با مشکل مواجه شده و همین مسئله باعث می‌شود تا بسیاری از کارگاه‌ها با ابزارهایی غیراستاندارد و ناایمن به کار خود ادامه دهند؛ موضوعی که مستقیماً با افزایش آمار حوادث کار در ارتباط است.


با تمام این آمارهای نگران‌کننده، نباید فراموش کرد که پشت هر عدد، یک انسان واقعی با زندگی، خانواده، امید و آینده‌ای است که گاهی تنها در یک لحظه فرو می‌ریزد. داستان‌هایی که شاید هیچ‌وقت در گزارش‌های رسمی ثبت نشوند، اما حقیقت ملموسِ وضعیت کارگران این سرزمین‌اند؛ آن‌ها که با حداقل‌ها زندگی می‌کنند، اما با حداکثر رنج و خطر. یکی از این روایت‌ها، داستان باغبان ۴۳ ساله‌ای‌ست که در مهرماه ۱۴۰۲ در حین انجام وظیفه دچار حادثه شد:

او تعریف می‌کند: «رفته بودم یکی از درختا رو حرص کنم، از چهارپایه افتادم و دست راستم آسیب دید. بعد از ظهر اومدم خونه و پهلو‌هام درد می‌کرد. بعد از ۴ روز که دیدم درد شدید شده، رفتم بیمارستان و فهمیدم فتق چپ و راستم پاره شده و عمل کردم.»

وی علت حادثه را ترکیبی از بی‌احتیاطی، فشار روانی سرپرست و نقص در تجهیزات می‌داند: «چهارپایه مشکل داشت، ولی گفتن همون‌طوری کار کن. سرپرست هم دائم فشار می‌آورد باید این‌ کار رو انجام بدی. نه تجهیزات ایمنی داشتم، نه آموزشی دیده بودم.»

او پیش‌تر هم شاهد بی‌توجهی به ایمنی در محیط کارش بوده: «یه بار با لیفت‌تراک منو بردن بالا، به جای نردبون. افتادم، اما شانس آوردم اتفاقی نیفتاد. شکایت نکردم چون می‌ترسیدم اخراجم کنن.»

با گذشت ماه‌ها، هنوز درد دارد و مهم‌تر از آن، شرکت نه تنها هیچ مسئولیتی نپذیرفته، بلکه او را اخراج کرده و معوقاتش را هم نداده است. او می‌گوید: «حتی بیمه گزارش حادثه هم برام رد نکرد. فقط وقتی گفتم درد دارم و نمی‌تونم بیام، اخراجم کردن.»

در غیاب حمایت کارفرما، این خانواده بود که تمام فشارها را به دوش کشید: «خانومم دو روز بیمارستان بود، دخترم مدرسه بود. فقط بدبختی و عذاب کشیدن. اون دوران کرایه خونه‌م عقب افتاده بود. دوستان و صاحب‌کار جدیدم کمکم کردن.»

وقتی از او می‌پرسیم آیا کسی هنوز سراغی از او می‌گیرد، جوابش تلخ است: «به فراموشی سپرده شدم. فقط همکارا گاهی که منو می‌بینن، یادشون می‌افته که یه روزی فلان‌جا کار می‌کردم. مدیرا که هیچی.»

با این حال، هنوز نقطه‌ای روشن در دل تاریکی دارد: «قوت قلبم خانواده‌م بودن. چیز دیگه‌ای نداشتم.»

او حرف آخرش را با ناراحتی بیان می‌کند: «ما فقط یه کارگر ساده‌ایم. فقط اون چیزی که حقمونه رو بدید، نه بیشتر نه کمتر. من حتی نمی‌خواستم شکایت کنم. ولی اون بیست میلیونی که باید دو سال پیش بهم می‌دادن، پول پیش خونه‌م بود. الان اون پول هیچی نیست. فقط حقمو بدین.»


روایت این کارگر، تنها یکی از صدها داستان ناگفته‌ای‌ست که در پشت آمار خشک و بی‌روح حادثه‌های کاری پنهان شده‌اند. این‌ها روایت‌هایی هستند از درد، بی‌پناهی، و فراموشی. کارگرانی که در بسیاری از مواقع نه تنها امنیت جانی و مالی ندارند، بلکه در صورت بروز حادثه، اغلب بدون پشتوانه رها می‌شوند و تنها تکیه‌گاه‌شان خانواده، شانس، یا انسانیتِ پراکنده‌ی اطرافیان است.

روز جهانی کارگر، تنها فرصتی نمادین نیست برای قدردانی از این قشر زحمتکش؛ بلکه باید آغازی باشد برای مطالبه‌گری، برای شفاف‌سازی، برای به‌روزرسانی قوانین، برای آموزش واقعی و نظارت مؤثر. حادثه شغلی، سرنوشت محتومی نیست؛ قابل پیشگیری‌ست، به شرط آنکه اراده‌ای برای پیشگیری وجود داشته باشد.

باید پذیرفت که امنیت شغلی، آموزش ایمنی و رسیدگی عادلانه به آسیب‌دیدگان، نه لطفی از سوی کارفرما، که حداقلی‌ترین حق انسانی کارگران است. و تا زمانی که این حداقل‌ها فراهم نشوند، هیچ گامی به سوی عدالت کاری برداشته نشده است.