فردین علیخواه؛
۱۴۰۴/۰۲/۰۹ ۱۵:۱۴ چاپ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 4 دقیقه
آستین ها بالا، قاشق و چنگال به کنار

گیل خبر/  فردین علیخواه

* استاد جامعه شناسی دانشگاه گیلان
چند سالی است که در برخی از غذاخوری‌ها و رستوران‌های محلی گیلان، افرادی را می‌بینیم که بدون استفاده از قاشق و چنگال و به اصطلاح؛ با دست غذا می‌خورند. آنان ترجیح می‌دهند که آستین‌ها را بالا بزنند و با‌ دست غذای خود را میل کنند. گاهی، هنگام میل کردن غذا، تک‌تک انگشت‌های خود را به‌نوبت وارد دهان کرده و ملچ‌ملوچ‌کنان آنرا تَر و تمیز می‌کنند و بعد با ولعی به‌راستی حسادت‌برانگیز به خوردن غذا ادامه می‌دهند. سال‌ها قبل‌تر، این پدیده گاهی درغذاخوری‌های کوچک محلی و به طور خاص، و در بین برخی خرده‌فرهنگ‌های شغلی دیده می‌شد ولی در سال‌های اخیر، آرام‌آرام در رستوران‌های مشهور شهر و خارج از شهر به چشم می‌خورد.
برخی شواهد تاریخی نشان می‌دهد که در ایران باستان استفاده از ابزار‌هایی شبیه به قاشق و چنگال رواج داشتهاست. پس از تاریخ باستان این شیوه کم‌رنگ گشته و تا تاریخ معاصر، ایرانیان غالبا با دست غذا می‌خوردند. البته در بین اشراف، درباریان و خانواده‌های متموّل، سفره، به‌ویژه با حضور مهمان، آداب معیّنی داشت. میزبان پارچه، آفتابه و لگنی(غالبا مسی) می‌آورد تا دست‌ها به خوبی شسته و خشک شود. این عمل عموماً در آغاز و پایان صرف غذا انجام می‌شد. با شکل‌گیری ارتباط با غرب، آرام‌آرام قاشق و چنگال(در اشکال امروزی‌اش) وارد سفره ایرانیان شد، البته نخست به خانه اشراف، نخبگان و درباریان و در کل خانواده‌هایی راه یافت که سرمایه فرهنگی بالاتری داشتند. پس از وقوع انقلاب صنعتی در غرب، تولید انبوه قاشق و چنگال زمینۀاستفاده از آنرا در جوامع اروپائی فراهم کرده بود.
من درباره این رفتار اجتماعی در گیلان حداقل از منظر خوب یا بد قضاوتی نمی‌کنم و سعی می‌کنم صرفاً چند پرسش و گمان جامعه‌شناختی درباره آن طرح نمایم:

-آیا این رفتار نوعی واکنش به جریان مدرنیته شهری توسط آن دسته از گروه‌های اجتماعی است که با آن همراه و همدل نیستند و در مقابل، شیوه مطلوب زندگی را شیوۀ دهقانی و روستایی می‌دانند؟
-این نظر که جامعه ایران جامعه‌ای نوستالژیک شده است بی‌اساس نیست. آیا کنار گذاشتن قاشق و چنگال را باید تداوم همین ویژگی، یعنی ارتباط و اتّصالی حسرت‌وار با گذشته‌ای دید که فرض می‌شود طلایی بوده است؟ وقتی دیوار‌ها و آجر‌های کهنه و نم‌دار شهر عزیز می‌شوند، وقتی حوض و گلدان‌های شمعدانی خانه‌های قدیمی کوچه‌های تنگ و باریک ساغریسازان عزیز و ارزشمند می‌شوند چرا غذا خوردن با دست نشود؟
-آیا غذا خوردن با دست به طبیعت غذا‌های گیلانی بازمی‌گردد؟ اینکه کثرت دورچین در سفرۀ غذایی گیلان به گونه‌ای است که برداشتن هر کدام از آن‌ها با دست آسان‌تر و در نتیجه خوردن غذا راحت‌تر می‌شود؟
-وقتی فردی به تنهایی و در خلوت در حال خوردن غذاست می‌تواند برای افزایش لذت خوردنِ غذا ملچ‌ملوچ کند، مدام انگشتان دستانش را لیس بزند و خلاصه، پایبند به آداب سفره نباشد ولی بروز این رفتار در محیطی اجتماعی و هنگامی که هنوز توافقی عام بر روی غذا خوردن به این سبک و سیاق وجود ندارد ممکن است دیگران را آزرده سازد. آیا از این جنبه نیز می‌توان به غذا خوردن با دست در رستوران‌ها نگاه کرد؟ اینکه نه صحنه‌اش از نظر دیگران خوشایند است و نه سروصدای ناشی از غذا خوردن؟

جمله زیر را در نظر بگیرید:
آینده بهتر از گذشته خواهد بود
به راستی چند درصد ایرانیان ممکن است با این جمله موافق باشند؟ من فکر می‌کنم حداقل بخشی از گذشته‌گرایی یا احیا گذشته در این روز‌ها، ریشه در چنین نگرشی دارد. بخشی از جامعه فکر می‌کند که چه اکنون و چه آیندۀ پیش‌رو بهتر از گذشته نیست و نخواهد بود و به همین دلیل اتصال دوباره به گذشته، در اشکال مختلفش، در زندگی مردمان این سرزمین قوت یافته است. به دلایل مختلف، اقشاری از جامعه به این‌اندیشه رسیده است که گذشته بهتر از حالا و حتی بهتر از آینده(مبهم و معمایی) بود. من فکر می‌کنم با اندوهِ حال و اضطراب آینده، اشتیاق گذشته شکل گرفته است. مصداق‌های این پناه بردن به گذشته را در گوشه‌گوشۀ زندگی روزمره می‌بینیم که یکی از آن‌ها، غذا و نحوۀ صرف آن است. ولی پرسشی وجود دارد:

-آیا احیاء و بازآفرینی هر نوع رفتار و منشی که در گذشته وجود داشته است باید محترم و پذیرفتنی باشد، یا باید مواجه‌ای انتقادی و گزینش‌گرانه با آن داشت؟ برای مثال در گذشته، بسیاری از مایعات و نوشیدنی‌ها همچون آب یا دوغ با پیاله یا کاسه سر کشیده می‌شدند. منظور آنکه گذشته تا کجا قرار است بازآفرینی شود؟

سخن پایانی آنکه، مراد این نوشتۀ کوتاه، مکث در زندگی روزمره، یعنی لحظه‌ای مکث و نگاه کردن به رفتار‌های اجتماعی نوظهور است. من فکر می‌کنم باید درباره این پدیده‌های شاید بی‌اهمیت و حاشیه‌ای زندگی روزمرهبیشتر حرف زد.

همرسانی کنید:
برچسب‎ها : فردین علیخواه

نظر شما:

security code