گیلخبر/ فرشته رضایی؛
میگویند حاج اسماعیلِ رشت برای همیشه شهر باران را که نه بلکه دنیای ما را ترک کرده و بدرود حیات گفته است. حاج اسماعیل حاجیپور خاطرهی جمعی شهر ما بوده است. خیلی از رشتیها با او خاطره دارند. یکی با فوتبال، یکی با شورای شهر و شهرداری، یکی با بازار و فرهنگ و هر چیزی که مربوط به رشت بود.
حاجیپور در سالهای زندگی خود شاید تاثیرات چشمگیری در توسعه استان نداشت اما همین مردمداری، اخلاق نیکو و شاید تاکید او بر رشتی بودن از او وجهی متمایز ساخته بود. چه کسی حال و حوصله داشت در سنین بالا مالکیت و مسوولیت یک باشگاه فرهنگی ورزشی با دردسرهایش را به جان بخرد؟ چه کسی حوصله داشت در جلسات شورا بنشیند و راجع به شهر و شورا ائتلاف کند یا درباره چیزی بحث و گفت و گو کند؟ چه کسی حال داشت سر ورود تماشاچیهای تیمش دعوا بگیرد؟ و خیلی چیزهای دیگر که همه را حاج اسماعیل میتوانست و بلد بود.
یکبار برای موضوعی با اون مصاحبه حضوری داشتم. پرسیدم چرا اینقدر رشت را دوست داری؟ گفت اصلا دوست ندارم از رشت جدا شوم. بعد گفت: باران رشت اینجوری که میبارد روی موهایم (دستی کشید به موهای جلوی نداشتهاش) این را دوست دارم. ناگهان لبخند زد و من هم خندیدم. فهمید برای چه میخندم تندی با زبان رشتی گفت:«تو چره خندهکونی؟» فهمیده بود من هم مثل خودش به موهای نداشتهاش میخندم.
در دوران شورای پنجم به او و هم سلکانش در شورا خیلی انتقاد داشتم اما وجه مردمیتر او باعث شد پیوند میان او و همشهریهایش همچنان پا بر جا بماند.
یک بار هم در مصاحبهها گفته بود: «به دلیل مشاهده بیاخلاقیهای صورت گرفته از عضویت در شورای پنجم شهر رشت پشیمان شدهام.»
اسماعیل حاجیپور سمتهای زیادی از جمله شهرداری رودبار(پس از زلزله رودبار)، شهرداری لوشان و رستمآباد را هم داشته است. میگویند مردم قدیمی آنجا هنوز از وی به نیکی یاد میکنند.
در انتها یادم آمد مرگ اسماعیل حاجیپور آغاز یک فقدان است. فقدان مردی که به زبان گیلکی در جلسات شورا صحبت و سخنرانی میکرد. در خیلی از استانها به زبان بومی خود در جلسات رسمی صحبت میکنند و شاید حاجیپور نقطه عطفی در استفاده از زبان و هویت رشتی و گیلانی بود.
حالا او نیست و جلسات شورا و هر جلسه دیگری بعید است به زبان گیلکی باشد.
برای روح این نیکومرد خوشرو، آرزوی آرامش و شادی میکنم.