گیل خبر/ فرشته رضایی
مالکیت بر زمین، جنجالیترین و فراوانترین پرونده حقوقی در کشور است. مفاهیمی چون زمین، ارث، میراث، خانه و هر چیزی مرتبط با آن در اذهان بسیاری از افراد چون خطوطی قرمز حک شده است که تعدی و تجاوز به آن یک مخاصمه آشکار بین دو طرف ایجاد میکند.
موضوع مهاجرت به گیلان همواره با چالشهای اساسی روبروست. مهاجرت از استانهای دور و نزدیک، گرمسیر و خشک و خصوصا کم آب، هر سال به این منازعه میافزاید. در مقابل واژههایی چون بحران مهاجرت، تغییر اقلیم، تغییر کاربری زمینهای زراعی و حاصلخیز، گسترش اختلافات فرهنگی، کمبود زیرساخت در کنار معضلات بزرگی چون افزایش زباله و ساماندهی پسماند، ویلاسازی و تعرض به منابع طبیعی مطرح میشود. واقعیت این است که همه اینها وجود دارد و هر روز هم اتفاق میافتد. اما آیا ما هم مقصریم؟ جواب این سوال مثبت است. اما واقعیت این است که ما در گیلان برای نقشه توسعه، چشم به همسایه هم اقلیم خود داریم. آنجا که آنها هم برای رشد و توسعه خود دست به تغییر گسترده منابع طبیعی و خاک حاصلخیز کشاورزی زدند و تقریبا جایی از همسایه شرقی گیلان نیست که ویلاسازی و شهرک سازی نشده باشد. اما آیا نسخه توسعه همین است؟ خیر. بلکه میتوان افقهای بیشتری در این مفهوم عمیق گشود که کمی به ذکر آن میپردازم.
اما آیا ما مکلف به این هستیم که هر روز در این زمینه هشدارنویسی کنیم؟ باز هم خیر. مهاجرت در همه جای جهان در حال گسترش و شیوع است. عناوین مهاجرت بسیار گسترده و متنوع است. در همه جای دنیا مالکان سرزمین اصلی از وجود مهاجران و تغییر ترکیب جمعیتی و قومی و ایجاد چالشهای متعدد اجتماعی اظهار ناراحتی میکنند. اما همچنان مهاجرت با بیشترین فراوانی مواجه است. خصوصا در کشوری که با ورشکستگی آبی، ورشکستگی محیط زیستی و در مجموع همه نوع ورشکستگی مواجه است. بازه زمانی که شهروند یک شهر و استان بتواند شرایط ناگوار را تحمل کند شاید به ده سال یا کمتر بکشد. همین الان در استان سیستان و بلوچستان به دلیل تغییر اقلیم، فقر و از بین رفتن بخشهایی از کشاورزی، ساکنان روستاها و شهرها خانه و زمین خود را رها میکنند بدون اینکه امیدی حتی به فروش آن داشته باشند. پس در شرایطی که برای بحرانهای عمیق محیط زیستی، اقلیمی و اجتماعی و در پی آن اقتصادی کاری انجام نمیشود، برای شهروندان چه راهی باقی میماند؟ تنها یک گزینه و آن «مهاجرت» است.
واقعیت تلختر اینکه ما در لا به لای همین هشدارنویسیها نمیتوانیم مهاجرت را متوقف کنیم و هر سال که میگذرد ایده منع مهاجرت یا برخورد با عوامل یا به اصطلاح کلمه مورد علاقه مسوولان کشوری «مافیای» ورود مهاجران نمیتوانیم برخورد کنیم. دولت در ایران تقریبا نهادی ورشکسته برای انجام امور اولیه و بدیهی خود است و اغلب هزینهها و مصارف بودجهای آن به هزینههای جاری آن بر میگردد، نهادهای اجتماعی و خصوصا مردم نهاد هم از سر دولتیِ همین دولتها آنقدر تضعیف شدهاند که توان بازیابی ِعزم و اراده محلی را برای مقابله با گسترش هر عارضه مرتبط با مهاجرت به گیلان را ندارند. بنابراین شاید تنها یک راه باقی میماند و آن روش عقلایی و دیگرگونه برای موجودیتی به نام مهاجرت است.
مهمترین موضوع در این زمینه اصل «پذیرش» است. آن زمان میتوان با چانهزنی، پیگیری و هر چیز دیگر درخواست بهبود و افزایش زیرساختهای استانی که جمعیت آن در سالهای آتی به چند برابر خواهد رسید کرد. قطعا اگر در گیلان برای ایجاد زیرساختهای آب رسانی و تامین انرژی جمعیتی به اندازه دو یا سه برابر از الان تفکر کرد یا به عنوان مطالبه در وزارتخانههای مرتبط مطرح و برای بودجه و قانون شدن آن موارد تلاش کرد خیلی بهتر جواب میدهد تا اینکه هر روز با بازگویی گلایهها خواستار منع ورود مهاجران شویم که البته تاکنون بی اثر بوده است. از سوی دیگر در خصوص زمینهای کشاورزی و از دست رفتن این منابع با ارزش، بسیاری از کشورهای دنیا از جمله هلند با وسعت سرزمینی بسیار کم و آب و هوای غیرمتنوع توانستهاند به بزرگترین صادرکننده محصولات کشاورزی بدل شوند. بر اساس آمار رقم کل صادرات کشاورزی ایران در حدود 5 میلیارد دلار است اما برای کشور هلند که از نظر مساحت دو سوم سه استان شمالی ایران است، در طول چند سال اخیر به طور میانگین 90 میلیارد دلار بوده است. این موفقیت نه به علت وسعت و تنوع سرزمینی که به ایجاد گلخانههای مدرن و به کار بستن کشاورزی هیدروپونیک و موارد دیگر که منابع آبی را هم با مخاطره مواجه نکند، بر میگردد.
اگر دقت کنید در حال حاضر هم ما بهرهای از زمینهای بسیار مستعد گیلان در بخش کشاورزی نمیبریم و بسیاری از محصولات کشاورزی ایران و حتی گیلان با مشکل صادرات به دلیل نبود فناوری مناسب حفاظت و حتی موضوع سموم و آفت کشها مواجهند. از این رو میتوانیم درخواست ها و مطالبات را از نگاه مکانیکی و تکراری به موضوع به نگاهی مطالبهگر و علمی سوق دهیم.
از جهتی دیگر بسیاری از گیلانیها معتقدند وجود مهاجران در گیلان نفعی برای آنان ندارد. چه آنان که یک ویلا می خرند چه آنان که روستاهای خوش آب و هوا را بصورت خانوادگی خریداری میکنند. هر چند در سالهای اخیر برخی از غیربومیها اقدام به ایجاد کسب و کار اقتصادی در گیلان کرده و کم و بیش به اقتصاد استان کمک کردهاند اما این روند، ساختار هدفمند و مناسب نداشته و نتوانسته آورده مناسبی را نصیب استان کند. از این رو تلاش مجموعه اجرایی در استان برای جلب و جذب و سیاستگذاری در این بخش بسیار مهم است. قطعا با رشد اقتصادی ما شاهد بهبود اشتغال، بهبود وضعیت آموزش، درمان و پزشکی و حتی شهرکسازی مناسب در استان خواهیم بود. خصوصا که شهرکهای مدرن و بر پایه اصول محیط زیست و مهندسی خیلی کارآمدتر از شهرهای کوچک با بافت فرسوده بسیار و خیابانهای کم عرض و پرترافیک است.
ابعاد مهاجرت و بررسی مباحث مربوط به آن بسیار عمیق و گسترده است و در قالب یک یادداشت نمیگنجد. با این وجود میشود به گیلان به مثابه یک کشور نگریست. کشوری مثل هلند، آلمان، سنگاپور و... که با یک برنامه ریزی درست و اصولی، میتوان هم اقتصاد آن را بهرهور کرد و هم زیرساختهای آبی، برق و کشاورزی آن را به صورت یک نمونه الگویی در کل کشور اجرا کرد. به شیوهای که نفع مهاجران بیش از آسیب و آثار مخرب آن باشد. همه اینها بستگی به مطالبه گروههای مردم نهاد، تفکر و توافق بر این خواست جمعی و در نهایت تبدیل استان گیلان به عنوان یک استان پایلوت توسعه به صورت اضطراری دارد. این مهم قبل از همه به اصل پذیرش و همزیستی مسالمت آمیز با دیگر شهروندان دارد و اینکه فراموش نکنیم مسبب شیوع مهاجرت درون کشوری و کم آبی، فرونشست زمین، آلودگی محیط زیست و هوا و ... دولتهایی بودهاند که در دوران مسئولیت خویش نتوانستهاند بر اساس مدل توسعهای که خود ترسیم کرده بودند پیش بروند و در این میان دههها نقش مشارکت مدنی و محلی هر منطقه از کشور را در موضوع توسعه نادیده گرفتند.
نظر شما: