۱۴۰۲/۱۰/۲۸ ۱۹:۲۳ چاپ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 11 دقیقه

 بر اساس گزارش بانک جهانی، ایران از سال ۲۰۱۸ تا کنون جهش قابل توجهی در زمینه‌ی فقر داشته و تعداد افرادی که زیر خط فقر قرار گرفته اند، افزایش یافته است.

گیل خبر/ به گزارش فرارو، مرکز پژوهش‌های مجلس نیز، اعلام کرده است که طی یک دهه اخیر، نرخ فقر در کشور از ۱۹ درصد به بیش از ۳۰ درصد افزایش پیدا کرده است؛ بنابراین با توجه به جمعیت کشور، بیش از ۳۰ میلیون ایرانی زیر خط فقر هستند. مرداد ماه بود که محسن پیرهادی، نایب رئیس کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه، گفت: «سقوط اقتصادی برخی اقشار جامعه در یک دهه اخیر به رشد حاشیه‌نشینی، افزایش آمار اعتیاد، فساد، افزایش مهاجرت به شهر‌های بزرگ و زنانه شدن چهره آسیب‌های اجتماعی و پیامد‌های دیگر منجر شده است.»

همچنین مدتی پیش، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی در خرداد ماه سال جاری اعلام کرده بود که در فاصله سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰، حدود ۱۱ میلیون نفر به جمعیت فقیر ایران اضافه شده است. در همین گزارش اشاره شده بود که نرخ فقر از سال ۱۳۸۵ در ایران روند فزاینده‌ای داشته و از سال ۱۳۹۷ به بعد به بالای ۳۰ درصد رسیده است که به معنای قرار گرفتن نزدیک به یک سوم جمعیت کشور در زیر خط فقر است.

خط فقر، به معنای سطحی از درآمد است که حداقل نیاز‌های ضروری زندگی یک خانوار را تامین کند و درآمد پایین‌تر از خط فقر نیز «فقر مطلق» خوانده می‌شود که خانوار‌ها و افراد از حداقل درآمد برای تامین نیاز‌های ضروری از جمله کالری مورد نیاز روزانه نیز محروم هستند. اخیرا داوود منظور، رئیس سازمان برنامه و بودجه در توضیح شرایط تورمی کشور گفت: «سال گذشته به علت حذف ارز حمایتی، فشار اقتصادی زیادی به مردم تحمیل شد. پیرو آن، امسال سیاست کنترل تورم و مدیریت اثر‌های ناشی از افزایش نرخ ارز اجرا شد که هنوز نتایج رضایت بخشی را به دنبال نداشته است. به علت محدودیت منابع، باید نیاز‌ها را اولویت‌بندی کنیم. اولویت اصلی دولت، ایجاد ثبات فراگیر و مستمر در اقتصاد است، چون تورم بالا در چند سال گذشته برای مردم، به خصوص اقشار کم‌درآمد، آزاردهنده شده است.»

وحید شقاقی، اقتصاددان در گفتگو با فرارو با اشاره به شرایط تورمی در کشور گفت: «اگر یک دهه تورم بالا، به یک اقتصاد تحمیل شود، بخش عمده‌ای از طبقات متوسط جامعه، به دهک‌های پایین درامدی سقوط می‌کنند و دهک‌های متوسط اقتصاد کشور، با شرایط بسیار بدی مواجه می‌شوند. در اقتصاد ایران، برخلاف تورمی که در کشور‌های توسعه یافته ایجاد می‌شود، فقط به واسطه سیاست‌های بخش پولی با تورم رو به رو نمی‌شویم و ریشه تورم در اقتصاد ایران، «گسست بخش واقعی و بخش پولی اقتصاد» است. متاسفانه در اقتصاد کشور، بخش واقعی آن کار نمی‌کند و چون بخش واقعی اقتصاد کار نمی‌کند، بخش واقعی نمی‌تواند نقدینگی را در اقتصاد ایران هضم کند و موجب می‌شود حالت تورم در اقتصاد رخ دهد. من نقدینگی را شبیه غذا خوردن می‌بینم و بخش واقعی اقتصاد را مشابه سیستم گوارش یک انسان می‌دانم. اگر سیستم گوارش انسان غذا را هضم کند، یک اتفاق مثبت است که می‌تواند به انرژی و تحرک بیشتر منتهی شود.»

چه کسی برای فقر تصمیم می‌گیرد؟
 حسین راغفر ،اقتصاددان در شبکه اجتماعی کلاب هاوس، درخصوص فقر و نابرابری گفت: «تا جایی که من می‌دانم، فقر، خود، محصول نابرابری است؛ بنابراین مسئله اصلی را باید در نابرابری جستجو کنیم. به همین دلیل است که اصولا می‌توان گفت فقر، خود، حاصل نظام اجتماعی است، درواقع تصمیمات اساسی که در بخش عمومی اتخاذ می‌شود، پیامد‌های توزیعی دارد. در این شرایط، عده‌ای برنده و عده‌ای بازنده می‌شوند، بنابراین باید با یک رویکرد «اقتصاد سیاسی» به این موضوع نگاه کرد. ارتباط تنگاتنگی بین نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی و فرصت‌های خلق ثروت و نظام مالکیت در جوامع وجود دارد. این تصمیم‌گیری‌ها گرچه توسط ساختار‌های قدرت گرفته می‌شود، اما نتایج آن، بسیار نابرابر در جامعه توزیع می‌شود.»

این اقتصاددان در ادامه این بخش از سخنان خود گفت: «من، ایران، بعد از انقلاب را به دو بخش تقسیم می‌کنم. در دهه اول انقلاب به دلیل درگیری‌هایی که در کشور وجود داشت و استقرار نظام سیاسی در کشور که پس از انقلاب، در حال شکل گیری بود، به اصولی که از سوی انقلابیون تعریف شده بود نیز پایندی داشتیم که یکی از این اصول، تعهد به طبقات پایین جامعه بود. ما در دهه اول انقلاب، با وجود همه محدودیت‌های مالی دیدیم که آموزش و پرورش، رایگان شد و حتی با وجود تحریم‌ها و فشار‌های مالی، دولت تلاش می‌کرد، وعده مسکن را برای همه مردم محقق کند و از طریق تعاونی‌های مسکن، تعداد قابل توجهی مسکن ایجاد شد. حتی در حوزه سلامت نیز، بسیاری از خدمات رایگان بود.»

وی افزود: «اما پس از جنگ (در طول ۳۵ سال اخیر) شاهد تغییراتی اساسی در نظام تصمیم گیری‌های اساسی کشور هستیم. برای مثال می‌بینیم که توجه به گروه‌های محروم بسیار کم شده است و نابرابری‌های فاحشی را شاهدیم. حتی ایدئولوژی‌های فکری که توسط مرحوم شریعتی و مرحوم طالقانی در سال‌های ابتدایی انقلاب ترویج می‌شد، در سال‌های پس از جنگ، کمرنگ شد.»

این استاد دانشگاه گفت: «در سال‌های اخیر تلاش می‌شود اینگونه نمایش داده شود که وضع توزیع درامد بهبود پیدا کرده در حالی که ضریب جینی کاهش پیدا کرده است. این کاهش ضریب جینی ناشی از فقیرتر شدن جامعه است و این نکته هم مهم است که نظام آماری ما به هیچ وجه پاسخگوی واقعیت‌های جامعه نیست و کیفیت آمار‌هایی که بر اساس آن محاسبه می‌کنیم، بسیار نازل است. در هر صورت این آمارها، با وجود همه ضعف‌ها، نکاتی را به ما می‌گویند و تا حدودی قابل استفاده هستند. نظام‌های اجتماعی آمریکایی، عمدتا با یک چشم انداز فردگرا تنظیم می‌شوند و فقر نتیجه شکست‌های فردی در نظر گرفته می‌شود. درواقع فقر، بر اساس کاستی‌ها، نارسایی‌ها و بی کفایتی‌های فقرا تشخیص داده می‌شود. این نظریه را برخی جامعه شناسان در ایالات متحده، مطرح کرده اند. این نظریه می‌گوید؛ فقرا قربانی تصمیمات خود هستند. فقر یک مشکل فرهنگی در نظر گرفته می‌شود که از تضعیف ارزش‌های فرهنگی در خانواده و سقوط اخلاق کار ناشی می‌شود.»

او افزود: «اما در رویکرد مقابل این نظریه، فقر به لحاظ ساختاری بررسی می‌شود و در مقابل این نگاه فردگرا گفته می‌شود که ساختار‌ها در شکل دهی فقر نقش دارند. اوایل انقلاب، سرانه درامد ملی ما با کره جنوبی و ترکیه تفاوت زیادی نداشت و حدود ۴ هزار دلار بود و چین در این مقطع زمانی سرانه درآمد هزار دلاری داشت. با گذشت ۴ دهه، اکنون چینی‌ها ۲ هزار و هشتصد درصد رشد کرده اند و در کره جنوبی ۸۵۰ درصد رشد ثبت شده است. این در حالی است که میانگین رشد ایران کمتر از یک درصد است و به عبارتی دیگر ما رشدی نداشتیم. این روز‌ها شاهد توزیع نابرابر درآمد‌ها و فرصت‌ها هستیم. این که فقر رخ می‌دهد به دلیل نابرابری‌های گسترده رخ می‌دهد و نه به دلیل این که ما منابع نداریم.»

راغفر در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «در طول دهه‌های اخیر، کسری بودجه‌ای که به خاطر بی انضباطی دولت‌ها رخ می‌داد، باعث شد دولت‌ها برای تامین کسری بودجه، به افزایش قیمت ارز متوسل شدند و نفتی که می‌فروختند و ارزی را که حاصل می‌شد، با قیمت بالاتری عرضه کردند تا کسری بودجه خود را تامین کنند. به تدریج این رفتارها، تبدیل به اقدامی متعارف در دولت‌ها شد. به همین دلیل شاهد افزایش قیمت ارز هستیم. افزایش قیمت ارز به معنای کاهش قدرت خرید پول ملی یا به عبارتی تضعیف پول ملی است. این موضوع پیامد‌های گسترده‌ای دارد، برای مثال مسئله «مالیات تورمی» در کشور‌ها شکل می‌گیرد. یعنی پول در بانک است و یک تورم بزرگ ناشی از قیمت ارز، ارزش پول شما را کاهش می‌دهد و بخش قابل توجهی از سبد خرید شما را از بین می‌برد. به آن بخشی که از بین می‌رود می‌گویند مالیات تورمی. این مسئله به تدریج تبدیل به یک ساز و کار متعارف شده است و هزینه این نوع اقدامات و نابسامانی‌ها متوجه مردم شد. همچنین هزینه‌های تولید افزایش چشمگیری پیدا کرده است. در نهایت نیز تورم افزایش پیدا می‌کند که بزرگترین قربانی‌های تورم، اقشار کم درامد جامعه هستند. با همه این‌ها، دیدگاه من هنوز مثبت است و معتقدم می‌توان به تدریج در جامعه تغییراتی ایجاد کرد، هر چند که این کار نباید ناگهانی باشد و تغییر بدون آگاهی به سردرگمی اجتماعی و افزایش مشکلات منتهی می‌شود. توسعه ۵ رمز دارد که اولین رمز، اراده سیاسی است. حاکمان باید الزامات توسعه را درک کنند تا موانع را حذف کنند.»

چرا افراد فقیر می‌شوند؟

 حاتم قادری در  شبکه اجتماعی کلاب هاوس، درتشریح فقر در جوامع گوناگون گفت: «فقر هم زوایای مختلف دارد. فقر می‌تواند اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باشد. فقر، یک مجموعه در هم پیچیده است. در طول تاریخ، گاهی حاکمان ایران، مایل بودند فقرزدایی انجام دهند، اما به علت این که توزیع و تولید قدرت سیاسی و اقتصادی به معنای به سامانی وجود نداشته، فقرزدایی نیز موفق نبوده است. درواقع، به علت توزیع نامناسب اقتصادی است که افراد دچار فقر می‌شوند.»

وی در بخش دیگری از سخنان خود اشاره کرد: «گذر از وضعیت فعلی در کشور و کاهش فقر، کار بسیار سختی است، ما بسیاری از فرصت‌های جهانی را یا از دست داده‌ایم یا ممکن است از دست بدهیم؛ بنابراین برای این که بخواهیم بپذیریم، کشوری باشیم که در جهان حرفی برای گفتن داشته باشیم و رشد کنیم، حتما باید بازنگری‌های اساسی و جدی ایجاد کنیم. فقر زدایی برای برخی از مسئولین در اولویت قرار ندارد، حتی برخی از این مسئولین، موافق این هستند که مردم ثروت و قدرت داشته باشند، اما در عمل فقرزدایی جزو اولویت‌های آنان نیست. از سوی دیگر، برخی نهاد‌ها و ذهنیت‌ها نیز در کشور شکل گرفته که اجازه نمی‌دهند، تغییری در کشور ایجاد شود. این یک بحران است که ما درگیرش هستیم. من نگران تمامیت ارضی کشور هستم. سیاست خارجی ما تا حد زیادی تابع چین و روسیه است. این در حالی است که در برخی شرایط خاص، این کشورها، بدترین اهانت‌ها را به ما کرده اند. افزون بر این ها، ما شرایط پیچیده‌ای در عراق، سوریه و در قبال افغانستان و حتی در قبال کشور‌های عرب حاشیه خلیج فارس داریم؛ بنابراین باید بسیار مراقب باشیم که ضربه‌های جبران ناپذیری از شرایط موجود نخوریم. اسرائیل نیز به دنبال نفوذ‌های گسترده به کشور است. با توجه به موقعیت استراتژیک ایران، امکان ندارد که کشور‌های بزرگ و قدرتمند از ایران صرف نظر کنند؛ بنابراین موقعیت ایران، بسیار حساس است.»