وقتی پسر جوان یک روز قبل از پرواز به آلمان از سوی ۲ مرد ناشناس ربوده شد، هیچکس باورش نمی‌شد که پشت پرده این گروگانگیری پدر خانواده است.  

گیل خبر/ به نقل از همشهری آنلاین؛ یکی از روزهای آبان امسال بود که صدای ناله‌های پسری جوان که از داخل ساختمانی متروکه در یکی از محله‌های جنوب پایتخت به گوش می‌رسید، توجه رهگذران را جلب کرد. آنها به دنبال صدا قدم در خانه متروکه گذاشتند و با پسری جوان روبه‌رو شدند که دست و پایش با طنابی بسته شده و به شدت مجروح شده بود. شاهدان دست و پای پسر را باز کردند و با اورژانس تماس گرفتند. طولی نکشید که با حضور نیروهای اورژانس، پسر زخمی به بیمارستان منتقل و ماجرای این حادثه مرموز به پلیس پایتخت اعلام شد و تیمی از ماموران راهی بیمارستان شدند.

آدم ربایی خشن

پسر جوان وقتی ماموران را در برابر خود دید گفت که در دام گروگانگیران خشن گرفتار شده و ۱۴ روز توسط آنها زندانی بوده است. وی ادامه داد: روز حادثه برای انجام کاری از خانه خارج شدم و در حال عبور از خیابان بودم که ناگهان خودروی پژویی با دو سرنشین راهم را سد کرد. یکی از سرنشینان ماشین اسم مرا صدا زد و به گمان اینکه آشنا است، ایستادم. در همین هنگام سرنشین دیگر خودرو از ماشین پیاده شد و چاقویی روی پهلویم قرار داد و وی تهدیدکرد که اگر حرفی بزنم جانم را می گیرد و جسدم را به آتش می کشد.

آن موقع دیدن صورت مرد جوان که پر از آثار زخم و چاقو بود، وحشت کردم. کاملا مشخص بود که او شرور است و اگر مقاومت می کردم تهدیدش را عملی می کرد. مرد شرور با تهدید مرا به داخل ماشین انتقال داد و دست و پا و چشمانم را بست. سپس راننده حرکت کرد و من که وحشت کرده بودم به آنها گفتم که هرچه پول می خواهند می‌دهم فقط رهایم کنند؛ اما آنها بی خیال نشدند.

پسر جوان ادامه داد: من به تازگی کارهای اقامت و مهاجرتم به آلمان را انجام داده و ویزای تحصیلی‌ام را گرفته بودم. حتی بلیت تهیه کرده و فردای آن روز به مقصد کشور آلمان پرواز داشتم و آن روز داشتم کارهای قبل از سفر و مهاجرتم را انجام می دادم اما گروگانگیران خشن به حرف‌هایم توجهی نکردند و با دستمالی که آغشته به مواد بی‌هوشی بود، مرا بیهوش کرده و به محلی ناشناس منتقلم کردند.

اخاذی

پسر جوان گفت: نمی دانم چند ساعت بی هوش بودم اما چشمانم را که باز کردم در یک خانه باغ بودم؛ با دست و پای بسته. آدم ربایان مدام شکنجه‌ام می دادند و تهدید می‌کردند که اگر خانواده‌ام مبلغی که می خواهند را به آنها ندهند، جانم را می گیرند. حتی یکی از آنها می‌گفت مرا به قاچاقچیان اعضای بدن انسان می فروشد تا آنها اعضای بدنم را برای فروش بردارند و به زندگیم پایان بدهند. آنها مرا کتک می‌زدند و مدعی بودند که با خانواده‌ام تماس گرفته و چند میلیارد تومان در قبال آزادی من خواسته‌اند.

او ادامه داد: سرانجام بعد از گذشت دو هفته از گروگانگیری و شکنجه هایمتعدد، آنها به من گفتند که خانواده ات همه پولی را که می‌خواستیم پرداخت کرده‌اند و بعد مرا بیهوش کردند که وقتی چشمانم را باز کردم نیمه جان در یک ساختمان متروکه بودم با دست و پای بسته و مردم به دادم رسیدند.

یک روز قبل از سفر

با این شکایت پرونده‌ای با موضوع گروگانگیری تشکیل شد و گروهی از ماموران تحقیقات خود را زیر نظر قاضی موسی رضازاده، بازپرس دادسرایجنایی تهران آغاز کردند. تیم تحقیق در ابتدا به محلی که پسر جوان ربوده شده رفت و با بررسی دوربین های مداربسته، شماره پلاک خودروی آدم‌ربایانرا به دست آورد. در ادامه و با توجه به مشخصات ظاهری یکی از گروگانگیرانو انجام اقدامات اطلاعاتی، هویت هر دو متهم به دست آمد و آنها در عملیاتیغافلگیرانه دستگیر شدند.

متهمان به اداره آگاهی انتقال یافتند و در تحقیق از آنها مشخص شد که پشت پرده این آدم ربایی پدر گروگان بوده است. او یک روز قبل از سفر پسرش به آلمان دو آدم ربا اجیر کرده بود تا پسرش را گروگان بگیرند. یکی از متهمان دستگیر شده گفت: مدتی قبل مردی به نام احمد به سراغ ما آمد. او وعده دستمزد ۲۰ میلیون تومانی به ما داد و خواست تا پسرش را گروگان بگیریم. من و دوستم چون اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داریم و نیاز شدید به پول، بر سر دوراهی قرار گرفتیم که پیشنهاد مرد میانسال را قبول کنیم یا نه. چون قبلا با این اتهام زندان رفته بودیم، نپذیرفتیم. اما مرد میانسال گفت چون شاکی خودش است رضایت می دهد و اجازه نمی‌دهد ما به زندان بیفتیم و به این ترتیب ما وارد این بازی شدیم.

به خاطر مهاجرت

با اعتراف این دو متهم، طراح نقشه گروگانگیری که پدر گروگان بود بازداشت شد. این درحالی بود که پسر وقتی شنید پدرش برای ربودن او گروگان اجیرکرده، شوکه شد. با این حال وقتی اعترافات پدرش را شنید، به گریه افتاد و رضایت داد. پدرش در اعترافات خود گفت: کوروش تنها فرزند من است و نمی‌توانستم دوری او را تحمل کنم. هر چند خیلی مشتاق مهاجرت بود و برای زندگی‌اش برنامه ریخته بود، اما من اصلا دلم به رفتنش نبود. وقتی دیدم همه کارهای مهاجرتش را انجام داده و می خواهد وطن را ترک کند تصمیم گرفتم نقشه ای بکشم تا او راهی این سفر نشود و کنار من و مادرش بماند. دوست داشتم او ایران را ترک نکند و در کشور خودش درس بخواند و موفق شود. به همین دلیلپرس و جو کرده و دو خلافکار اجیر کردم که او را گروگان بگیرند و مانع سفرش شوند اما قرار نبود آنها پسرم را شکنجه کنند. من فقط می خواستم او به پروازش نرسید و بی خیال مهاجرت شود.

با افشای این حقایق و با توجه به رضایت گروگان، رسیدگی به این پرونده ادامه دارد.

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code