رضا حقی
۱۴۰۱/۰۱/۰۴ ۱۹:۲۱ چاپ
img 20220324 193223 092

گیل خبر/رضا حقی
در زمانه ایی که به نظر می‌آید مردمانش مسابقه گذاشته اند برای کسب بیشتر نام و نان، تو نه پی نان باشی ونه پی نام.
در هنگامه ای که آنقدر شیفته خدمت هستند تا از هر راه ممکن به قدرت برسند تا خدمت کنند، تو پی قدرت نباشی تا بهانه شیفتگی خدمت بکنی.
در زمانه‌ای که خیلی‌ها احساس تکلیف می کنند تا کاندیدا شوند تو نخواهی بدانی لذت احساس تکلیف کردن برای کاندیدا شدن یعنی چه‌.
در هنگامه ای که پیش این مقام و آن مسئول بروی ، تاپستی بگیری ، در خانه ات بنشینی، تا تمام مقام و منصب گرفته ها پیش تو بیایند واز گرفتن عکس یادگاری با تو پز بدهند و تو این ها را مثل مردم عادی ببینی وفرق برایت نداشته باشد. در هنگامه ای که اکثراً نزد دیگر ان غیبت می‌کنند با عنوان نهی از منکر، و ترویج منکر می کنند، تو در خلوتت با خدا باشی و برای آنها طلب مغفرت کنی‌.
در زمانه‌ای که اکثرا به دنبال مقام میدوند تو همه مقام ها را پس بزنی، در هنگامه ای که اکثر آدمها برای آقازاده هایشان انواع پست و مقام و گرین کارت وهزار جور کوفت و زهر مار دیگر ردیف می کنند به فرزندت بگویی مثل خودت هیچ پستی را قبول نکند ویک طلبه معمولی باشد.
در زمانی که بعضی‌ها برای برگزاری دهه محرم ۵۰ تا بنر درسطح شهر می زنند تو بدون نصب یک بنر از در و دیوار خانه ات مردم بالا بروند، در هنگامه ای که همه مساجد به شعاع ۵۰۰ متری، مسجد ت، به اندازه انگشتان دو دست نمازگزار نداشته باشند و مسجد توجایی برای ایستادن نمازگزار نداشته باشد، در هنگامه ای که در بسیاری از مساجد برای نماز عید فطر تبلیغات سطح شهر انجام میدهند در مسجد توبدون هیچ تبلیغی، به علت ازدحام جمعیت دوبارنماز عید فطر بخوانی.
در این هنگامه چه اتفاقی افتاده است ؟که همه چیز در یک نفر جمع میشود و آن فرد می شود حاجی رودباری.
در مهمانی هایی که در خانه خودتان میدهید چند بارحاضرید موقع آمد و شد مهمان بلند شوید؟ حاجی رودباری موقع روضه دم در خانه اش می نشست موقع ورود و خروج همه افراد، - فرقی نمی‌کرد چند سال دارد چه کاره است واز کجا آمده است - به احترام آن فرد بلند می‌شد و دست بر سینه می گذاشت و بعد می نشست، این کار او با آن سن و سال آدم را متحیر می کرد.
روضه خانگی حاجی رودباری، بی شک بزرگترین، مردمی‌ترین، بی ریاترین، باصفاترین روضه استان ماست. هر روز توسط مردم بسته های زیادی از چای و قند گرفته تا خرما وحلوا به عنوان نذر به آن خانه سرازیر می‌شد و مردم با نذورات اهدایی پذیرایی می شدند، و اضافه نذورات باقیمانده هر روز به صورت بسته های کوچک در بین مردم تقسیم می شد و روز بعد روز از نو روزی از نو.
بسیاری از بازاریان مغازه هایشان را می بستند تا ساعتی با مجمع و سینی‌های بزرگ و کوچک از مردم با چای پذیرایی کنند. یکی پلاستیک برای کفش بدهد، یکی استکانهای خالی را جمع کند، یکی شربت بدهد، یکی چای میریزد، همه آزادند هر کمکی از دستشان برآمد انجام دهند. خانم های چادری و بی چادر ساعت ها در صف می مانند تا درب خانه باز شود تا برای نشستن جا داشته باشند، آنهایی که جا مانده اند از درب حیاط کتابخانه وارد می‌شوند و در راهرو طرف مردان سر پا می ایستند تا لحظات کوتاهی هم که شده از این مکان استفاده کرده باشند. ولی باز هم تعداد زیادی در خیابانهای اطراف سر پا ایستاده‌اند. در آن خانه هیچ چیز بوی ریا ندارد، کسی به تو تذکر نمی‌دهد ،هر مداح و روضه خوانی که می آید بالای منبر می رود، حاج رودباری که خودش باید در این ایام پاکت بگیرد خود یک عمر به همه پاکت می دهد.
موقع ورود به مسجد سیل نمازگزاران را ببینی و برایت تعداد آن ها مهم نباشد، اصلا سرت را بلند نکنی که تعدادشان را ببینی، از درب مسجد تا محراب برایت تونل باز کنند و همه از روی ادب و احترام شانه هایت را ببوسند وتو از روی حجب و حیا سرت را بالا نیاوری و سرخ بشوی.
توحرف زیادی از احترام به والدین نگفتی ولی امکان نداشت یکبار موقع خروج از مسجد بالای سر قبر پدرت فاتحه نخوانی و رد شوی، درمورد ساده زیستی حرفی نمی زدی چون همه وضعیت خانه ات را می دیدند و احتیاج به حرف زدن نبود، حرفی در مذمت تعلق به این دنیا نمی گفتی چون مردم می دیدند با این دنیا زیاد کاری نداری‌. تو از توکل به خدا زیاد حرف نمی زدی، بعضی اوقات تا نزدیک ظهر، تاسوعا و عاشورا از غذا خبری نبود وکسی گوسفند نذری می آورد وغذا مهیا می‌شد. غم نان فردا را نداشتی وتوکل را در عمل نشان می‌دادی، ویژگی ممتازت کم حرف زدنت بود. سفارش به تقوی لغلغه زبانت نبود، عین تقوی بودی، خود ادب بودی، خود حیا بودی، خود تواضع بودی، نمی دانم چه جور به آسمان اتصال داشتی که در برخورد با زمینیان اتصالی نمیدادی!
کمتر پیش می‌آید در شهر ما در تشیع جنازه معلایی ، مکلایی، اهل علمی، اهل هنری، اهل ورزشی، - اهل هر قبیله‌ای که باشی - مردم همیشه در صحنه و مردم پشت صحنه همه با هم در صحنه حضور داشته باشند، وصحنه اینقدر بزرگ شود ازشهرداری تا صیقلان واز آنجا تا سر بادی الله ازدحام جمعیت باشد‌.
حاجی رودباری مثل کسی نبود مثل خودش بود می توانیم به آینده امید داشته باشیم و بگوییم فلانی مثل حاجی رود باری است، چون حاجی رودباری بودن سخت است!