*وکیل پایه یک دادگستری
یک: امروز در فضای مجازی با ویدئویی مواجه شدم که نشان میداد، مردی سراتو سوار جاروی پاکبانی بخت برگشته را داخل ماشینش گذاشته و فلنگ را بسته و متواری شده است. شما بخوانید سرقت کرده است.
چند وقتی است، هنگام خروج از منزل با تصویر جاروی پاکبان محله مقابل در خانه مواجه میشوم. ماههاست که آن را همینجا پنهان کرده و هر صبح هم از همین نقطه آن را بر میدارد و صورت زمین را از گرد و غبار و سختیهای زمانه میروبد. با دیدن فیلم سرقت جاروی پاکبان، متوجه شدم پاکبان محلهی ما از ترس سرقت این جارو را گوشهای از بنبست پنهان کرده است، بعد به این فکر کردم که او هر روز با چه استرسی به محل اختفای جارو میرسد و از دیدنش در جای همیشگی آرامش میگیرد.
امنیت شغلی، گرهخوردگی با امنیت روانی دارد. وقتی این دو حاصل شود، رضایتمندی ایجاد خواهد شد، و پس از آن است که تعهد شکل میگیرد. به گمانم اگر محلهی ما تمیز است، به واسطهی حس اعتمادی است که همسایگان برای پاکبان ایجاد کردهاند.
فکر کنید اگر جاروی او را کسی برباید، هم او و هم ما دچار ناامنی در محیط خود خواهیم شد. او ابزار خدمت ندارد، ما از منافع این ابزار بهره نخواهیم برد. بنابراین من و سایرین مراقبیم کسی جاروی او که ابزار مهمی برایش تلقی میشود را بر ندارد. ما به او ناخواسته امنیت میدهیم و او در پناه این رضایتمندی، تعهد خود را به خوبی انجام میدهد. جامعهی آرمانی، متعهد و سالم در پناه امنیت شکل میگیرد.
دو: امروز به گلفروش محله از سختی کار وکالت و روزها و شبهای پر استرس این شغل گفتم، کف دستشهایش را نشانم داد. کف دستهایی که پر از زخم خارهای گل بود. خراشخراش و زمخت. به گلفروش گفتم من پیش از این فکر میکردم گلفروشی چه شغل آسانی است و او برایم تعریف کرد که چه شبها ساعت دو صبح به سمت ورامین میرود تا دستههای گل را خریداری کند. تمام کاسههای گل را باید قبل از حرکت شست و شو کند تا دچار قارچ نباشند وگرنه سرمایهاش را از دست خواهد داد.
شاید باید بپذیرم که هر شغل حتی خانهداری نیز که در نظر بسیاری ساده است، سختیهای فراوان دارد. در واقع پول هیچگاه به سادگی به دست نمیآید البته برای آنها که اهل رزق حلال هستند. قطعا هر شغلی سختیهای خودش را خواهد داشت، اما چون منِ مخاطب از بیرون به آن کار نگاه میکنم، سختیهایش را کمتر میبینم.
سه: شغل وکالت در نظر مردم، شغلی پر درآمد است، البته منکر آن نیستم اما عوام فقط ظاهر امر را میبینند، خودروی مدل بالا، دفتر شیک، خانهی بزرگ، لباس و گوشی مارک او را. آیا این همهی واقعیت شغل وکالت است؟ آیا همهی وکلا از چنین خصایصی که برشمرده شد، بهرهمند هستند؟ پاسخ من البته خیر است. وکلایی را میشناسم که به لحاظ رفاه بسیار کمتر از برخی مشاغل دیگر امکانات و موقعیت مالی دارند، در حالی که صورت خود را با سیلی سرخ میکنند چرا که منزلت و جایگاه وکالت اینطور ایجاب میکند که تا هر جور شده ظاهر را حفظ کنند. در این میان بسیاری صعوبت شغل وکالت، تعهد و استرس بالای او را نمیبینند.
در واقع وکیل، همچون سربازی است که جنگیدن را آموخته، تاکتیک را فراگرفته، و هر روزش را در میدان نبرد سپری میکند. عصرها و شبها که به منزل میرسد رختِ جنگ را بیرونِ در میگذارد و میشود یک همسر، یک پدر یا مادری مثل همهی آدمهای معمولی این سرزمین.
تعهد وکیل در خانه نیز ادامه دارد، پنجاه درصد ذهن وکیل متعهد، همیشه درگیر کار است، حتی در هنگام خواب و استراحت. صبحهایی که جلسهی مهم دارد، خواب خوبی نخواهد داشت.
بزرگترین سختی کار هر وکیل تحمل استرس و فشار عصبی است که بعضا در جلسات دادگاه تحمل میکند. وکیل، شریک غمها، اندوه و آلام موکل است. روح و جان وکیل هر روز درگیر با ناهنجاریهای اجتماعی است، او هر روز در زشتیها زندگی میکند. بسیاری مواقع شما فقط لبخندهای او را میبینید هیچکس روح و روان زخمخوردهی او را نخواهد دید. وکیل هر روز به جنگ میرود و روح ترکش خوردهاش را به منزل میبرد. شاید اینها از نظر مردم شعار باشد یا که فکر کنند بزرگنمایی است، شاید بگویند بسیاری از مشاغل چنین صعوبتهایی دارند. من میگویم بله! وکیل، پزشک، مهندس، کارگر، کارمند، بازاری و... همهی دچار صعوبت مشاغل خود هستند، اما قطعا با شناختن سختیهای کار همدیگر است که میتوان در جهت ایجاد امنیت روانی و شغلی گامی موثر برداشت.
و کلام آخر اینکه شغل وکالت یک دریا است که مردم فقط آرامش و نسیم زیبایش را میبینند؛ اما تلاطم، موج و طوفانش متعلق به وکیل است.