رحمانی فر پدر یکی از قربانیان سانحه هواپیمای اوکراینی:
۱۴۰۰/۱۰/۱۹ ۱۴:۰۰ چاپ

پدر یکی از قربانیان سانحه هواپیمای اوکراینی گفت: فقط یک کلام؛ ما کشف حقیقت و اجرای عدالت را می‌خواهیم. می‌خواهیم که حقیقت قربانی مصلحت نشود. این خواسته ماست.

گیل خبر/ به نقل از روزنامه شرق؛ «دادخواهی» را تظلم خواهی، شکایت بردن نزد دیگری و فریاد خواهی معنا کرده‌اند اما این روزها این کلیدواژه معنایی بیش از آنچه در لغت نامه آمده را شامل می‌شود. کم نیستند خانواده‌هایی که حالا برای بیان آنچه بر خود و فرزندان و عزیزانشان گذشت، از این کلیدواژه استفاده می‌کنند. خانواده جان باختگان هواپیمای اوکراینی هم از این قاعده مستثنا نیستند. 732 روز پیش، چند دقیقه پس از پرواز هواپیمای بین‌المللی اوکراین، TOR-M1 فعال شد و با 2 شلیک، پرواز 1+176 نفر را برای همیشه ناتمام گذاشت. از آن زمان به بعد «دادخواهی» شد تنها مطالبه این خانواده‌ها. جمشید رحمانی‌فر، پدر نسیم است. نسیم وقتی در هواپیما نشست فقط 25 سال داشت اما حالا از او تنها خاطراتش برای پدر و مادرش مانده و ابزار و وسایلی که به طورکامل تحویل خانواده نشد. پدر نسیم هم حالا در زمره دادخواهان قرار دارد. می‌گوید تنها مطالبه‌اش کشف حقیقت است و اجرای عدالت. او جزء اولین نفراتی بود که خود را به دادسرای قضایی نیروهای مسلح رساند به امید دادخواهی. اما حالا و پس از 2 سال پیگیری، می‌گوید با یک ترس بزرگ همچنان در نقطه صفر ایستاده. ترسش را ذبح عدالت به پای مصلحت عنوان می‌کند. در طول مصاحبه بارها تاکید می‌کند که این روزها به واسطه هزار و یک دلیل پیدا و پنهان از کمترین حقوق شهروندی‌اش به عنوان یکی از بازماندگان پرواز 752، محروم شده اما می‌گوید که تا آخرین روز به پیگیری ادامه خواهد داد. تاکیدی که همان روز نخست به بازپرس دادسرای قضایی نیروهای مسلح هم گوشزد کرده: «می‌دانم آنطور که باید رسیدگی نمی‌کنید اما بدانید من هم آنطور که شما تصور می‌کنید، پیگیری نمی‌کنم». 

 آقای رحمانی‌فر! حدود دو سال از روز انهدام هواپیمای اوکراینی گذشته است. برگردیم به لحظه‌ای که خبر سقوط هواپیما را به شما دادند. شما آن روز خودتان به محل انهدام مراجعه کردید؟ مشاهداتتان چه بود؟ برخوردهای خاصی را دیدید؟

 
من خودم نرفتم چون حالم خوش نبود، ولی دوستانم، برادرم و باجناقم رفتند و آمدند. آنها گفتند که محیط را کاملا محاصره کرده‌اند و امکان ورود در آن لحظه نبود. ظهر به بعد راحت می‌شد رفت بعد از اینکه صحنه جمع شد. تعدادی بلافاصله خودشان را رسانده بودند. خیلی سریع رسانده بودند که تا جمعشان کنند و بیرونشان کنند، عکس و فیلم و اینها گرفته بودند ولی بعدش کاملا محیط را در اختیار گرفته بودند.

 درباره وسایل جان‌باختگان هم مباحث بسیاری مطرح شده است. شما بگویید به‌عنوان یکی از خانواده‌ها، برخوردها با شما چگونه بوده است؟

یکی از چیزهایی که من در لایحه شکایتم هم مطرح کردم، این است که ما دو تا چمدان نسیم را تحویل دادیم، ولی یک چمدان را به ما تحویل دادند و گفتند این یکی را بار نزده‌اند. گفتند آن یکی در هواپیما نابود شده است. گفتیم ما با هم تحویل داده بودیم. چطور یکی را بار زدید و یکی را بار نزدید؟ لپ‌تاپش را به ما ندادند. گوشی‌اش را ندادند. هاردش را به ما ندادند. می‌گفتند در سوخته‌هاست. یک‌سری لپ‌تاپ و گوشی شکسته بود ولی وسایل نسیم در میان آنها نبود. گفتم که در اینها نیست. گفتند پس دادیم به پلیس فتا تا ببیند متعلق به کیست. من گفتم که مطمئن هستم که بچه‌ام باید وسایلش سالم باشد آن هم به این دلیل که صندلی نسیم عقب هواپیما بود. او جزء اولین نفرهایی بود که پزشکی قانونی شناسایی‌اش کردند و به ما تحویلش دادند. کیف پاسپورتش را به ما دادند. کیف پاسپورت چرمی بود که خود نسیم درست کرده بود. حتی یک خش روی کیف پاسپورتش نبود؛ نه سوختگی، نه ساییدگی و نه پارگی. باز کردیم، پاسپورتش سالم بود. کارت‌های credit سالم بود. کارت‌های شناسایی‌اش سالم بود. اما چند تکه طلا و دلارهایش نبود... پیگیری هم کردم، نه از لپ‌تاپ و نه از گوشی و نه از وسایل دیگر نسیم خبری نشد. حتی گفتم فقط شب آخر چهار، پنج هزار عکس و فیلم داخل آنها ریخته بود. من خاطراتش را می‌خواهم و دیگر پولش برایم مهم نیست ولی بازهم خبری نشد.

 یکی از انتقادهای خانواده‌ها نوع مواجهه مسئولان با موضوع انهدام هواپیما بوده است. چه چیزی شما را به‌عنوان خانواده جان‌باختگان آزار داد؟

من به یکی از آقایان هم گفتم که کاش حرف نزنید، چون هر وقت حرف می‌زنید، درد ما را بیشتر می‌کنید. به شعور ما اهانت می‌کنید. اگر بلد نیستید حرف بزنید، لااقل حرف نزنید. یک نماینده مجلس مثل آقای نوروزی می‌آید آن‌طوری اظهارنظر می‌کند و هرچه دلش می‌خواهد می‌گوید. یکی هم مثل پسر آقای نادر طالب‌زاده که بعد از اینکه اعلام کردند موشک زدیم، بیاید در تلویزیون مصاحبه کند و بگوید که اگر ۱۰ هواپیما هم به این سرنوشت دچار شود، در مقابل کاری که ما انجام دادیم، هیچی نیست. اصلا قابل‌باور نیست که خودمان در کشور خودمان بزنیم و بعد به جای اینکه بیاییم جمعش کنیم و همدردی کنیم، این‌طور زخم بزنیم.

 گفتید که حاضر به گفت‌وگو با صداوسیما نشده‌اید. دلیلش چیست؟ گلایه‌هایتان از صداوسیما چیست؟

یکی از گله‌ها و اعتراضات و شکایت‌های ما این است که اگر صداوسیمای ما صداوسیمای ملی است، پس من به‌عنوان اولیای دم و پدر یک جان‌باخته باید آن‌قدر حق داشته باشم که صحبت‌هایم شنیده شود. همه‌ کسانی که در این کشور، در این سانحه دست داشتند، هر وقت اراده کردند، آمدند جلوی دوربین صداوسیما و صحبت کردند ولی ما این حق را نداشتیم که پنج دقیقه سرراست حرفمان را بزنیم. در صداوسیما نگفتند که مثلا آقای حاجی‌زاده و آقای سلامی و آقای فلانی و دادستان، بیایید بنشینید کنار چهار تا از خانواده‌های این جان‌باخته‌ها و حرفشان را بشنوید و به سؤال‌هایشان جواب بدهید. ما در این قضیه هیچ حقی نداریم؟ خب طبیعی است که در چنین شرایطی من هم بگویم به صداوسیما اعتماد ندارم.

  برویم سراغ دادگاه. شما چه زمانی طرح شکایت کردید؟

من اولین نفر یا جزء دو، سه نفر اولی بودم که رفتم برای شکایت. از پزشکی قانونی مستقیم به دادسرای نظامی رفتم. همان موقع شکایت اولیه را ثبت کردم. کار که آغاز شد، گفتند شعبه 5 بازپرسی مسئول رسیدگی است. بازپرس آقای عرب‌زاده بود. هم آن روز و هم روزهای بعد به او گفتم که مطمئن هستم که شما آن‌طوری که باید رسیدگی نمی‌کنید ولی مطمئن باشید که من هم آن‌طور که شما فکر می‌کنید، پیگیری نمی‌کنم. اما واقعیت آن است که هرچه بیشتر پیگیری کردیم، کمتر نتیجه گرفتیم. پارسال قبل از سالگرد، ما با بازپرس جلسه داشتیم. بازپرس گفت که کار کارشناسی تقریبا تمام شده و ما در حال جمع‌بندی هستیم. گفتند قبل از سالگرد شما را صدا می‌کنیم تا به اینجا بیایید و نتیجه کارشناسی را برایتان نمایش می‌دهیم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد!

من به‌عنوان یک شهروند عادی (اصلا کاری به پیشینه ندارم) از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی باید برخوردار باشم یا نه؟ من هیچی نمی‌خواهم جز کشف حقیقت و اجرای عدالت. بارها هم گفته‌ام که ما مملکتی با پیشینه چند هزار ساله داریم. ملت با آبرویی هستیم. تو را به خدا و به آن مقدسات قسمتان می‌دهم که آبروی یک ملت و مملکت را فدای آبروی دو سه نفر نکنید. سؤالات ما خیلی ابتدایی است. واقعیت را بگویید که چرا آن شب آسمان clear نشد؟ اینکه جزء ابتدایی‌ترین پروتکل‌های هوانوردی در جهان است. وقتی شرایط بحرانی است، باید آسمان بسته بشود. پروازهای مسافری باید بسته شود. چرا این اتفاق رخ نداد؟

چرا من نباید بدانم آن لحظه چه اتفاقی برای بچه من افتاده است؟ به من می‌گویند که بعضی چیزها سرّی است. سرّی چیست؟ سرّی‌تر از بچه من که وجود ندارد. سرّی این بود که دیگر مشخص شد که هواپیما را خودتان زدید. دیگر از این به بعدش که سرّی نیست. چرا سه روز پنهان‌کاری کردید؟ در تمام دنیا پخش کردند که این هواپیما نقص فنی داشته است. تمام اینها فرافکنی بود و نشر اکاذیب. وقتی هم که موضوع روشن شد، مردمی را که اعتراض کرده بودند، بازداشت و محاکمه کردند ولی یکی از مسئولان را نخواستند! نپرسیدند چرا دروغ گفتید؟ چرا یک نفر نباید محاکمه شود و جواب‌گو باشد؟ چرا یک نفر به این مسئولان نگفت که شما جو کشور را به هم ریختید؟ آنها تافته جدابافته هستند؟ من باید بپذیرم که همه در برابر قانون یکسان هستند اما فقط روی کاغذ ولی در برابر قاضی اوضاع فرق می‌کند؟

 به این ترتیب می‌توان گفت که بعد از دو سال پیگیری، پرونده این سانحه همچنان روی نقطه صفر است؟

نقطه صفر هستیم چه بسا با یک نگرانی مضاعف! آن هم اینکه نکند از بعضی جهات این اصرار وجود دارد که حقیقت آن‌طوری که باید مشخص نشود... . من با دل سوخته و بغض در گلو می‌گویم که فقط به‌دنبال دادخواهی هستم اما بعد از دو سال هنوز روزنه امیدی نمی‌بینم. فقط یک کلام؛ ما کشف حقیقت و اجرای عدالت را می‌خواهیم. می‌خواهیم که حقیقت قربانی مصلحت نشود. این خواسته ماست. اگر خواسته زیادی است، با من هر برخوردی که لازم است، صورت بگیرد.

 این روزها مباحث بسیاری درباره مسئله غرامت مطرح می‌شود. رئیس دولت سیزدهم هم دستوری برای تسریع در پرداخت غرامت‌ها صادر کرد. سؤال من آن است که مگر خانواده‌ها به دنبال غرامت بودند که عمده اظهارات مسئولان به این موضوع گره خورده است؟

مسئله غرامت را در زمان دولت قبلی تصویب کردند. بازپرس یک بار با من و دیگر خانواده‌ها صحبت کرد. گفتیم مگر ما صحبت از غرامت کردیم؟ کجای این تجمعات، کجای صحبت‌های ما، کجای دادخواست‌هایمان اسمی از غرامت برده شده است؟ حتی اموال بچه‌هایمان را هم مطالبه نکردیم. شکایت کردیم که چرا به جسم و پیکر تکه‌پاره‌ آنها بی‌حرمتی شده است. چه کسی غرامت خواسته که می‌گویید غرامت؟ من این‌طور تربیت نشدم که روی خون بچه‌ام ارزش‌گذاری کنم و صلح‌نامه‌ای امضا کنم و غرامت بگیرم. پول چه چیزی را بگیرم؟ من خواستار دادخواهی‌ام. من کشف حقیقت را می‌خواهم. من محاکمه آمر و عامل اصلی را می‌خواهم. ما سال‌های سال (هشت سال جنگ) کشته شدیم و درگیر شدیم برای اینکه امنیت بچه‌های این مملکت (نسل بعدی ما) تأمین شود نه اینکه بچه خودمان در آسمان خودمان تکه‌پاره شود. وقتی صحبت از غرامت می‌شود، مثل خنجری در قلب ما فرومی‌رود. این اهانت به ماست. من خواسته‌ام دادخواهی و محاکمه عوامل اصلی است.  این دنیا زورم نرسد، آن دنیا کارها خواهم کرد، هرچند در این دنیا هم تا جایی که می‌توانم پیش می‌روم و پا پس نمی‌کشم.

 به عنوان سؤال آخر، گفتید که خواستار دادخواهی هستید. یکی از نشانه‌های دادخواهی، ساخت بنای یادبود است. چرا بعد از دو سال این اتفاق رخ نداد؟

ما ساخت بنای یادبود را پیگیری کردیم. من و چند نفر از خانواده‌ها با فرماندار شهریار صحبت کردیم که آقا! آنجا! آن پارک برای ما دارای یک حرمت خاصی است. خون بچه‌هایمان آنجا به زمین ریخته است. فکر می‌کنم ما این حق را داشته باشیم که آنجا یک قسمتی را، مثلا یک دیوارش را به عنوان بنای یادبود در اختیار بگیریم و روی آن نوشته‌ای باشد و لاله‌ای بکاریم و تصویر هواپیمایی نقش ببندد و از این دست مسائل. فرماندار به‌عنوان نفر اول سیاسی و اجرائی شهرستان گفت که از دست من کاری ساخته نیست. گفت این مسئله مربوط به شورای عالی امنیت ملی می‌شود و تصمیم آنهاست. به ما گفتند شما با معاون امنیتی استاندار صحبت کنید. به دفعات من زنگ زدم که از معاون سیاسی استاندار وقت بگیریم که موفق نشدیم.

 معاون امنیتی استاندار تهران با ساخت بنای یادبود مخالفت کرد؟

اصلا نتوانستیم او را ببینیم. اول گفتند که تغییر دولت است. بعد گفتند تغییر استاندار است. بعد گفتند درگیر برگزاری راهپیمایی اربعین است. چطوری بگویم! من 59، 60 سال دارم و دیگر بچه نیستم. می‌فهمم معنای این برخوردها چیست. حرفی هم نیست. بنای یادبود ساخته نشود مهم آن است که خانواده‌ها علاقه خاصی به آن محل دارند. می‌روند و می‌آیند.

حرف من آن است که ما از کوچک‌ترین حق شهروندی هم محروم بودیم؛ مثلا روز دادگاه خانواده‌ها جمع شدند که با برگزاری یک راهپیمایی به محل برگزاری دادگاه بروند. 50 متر پایین‌تر از دادسرا. آن‌قدر مأمور اطراف خانواده‌ها را گرفت که قابل باور نبود. من به آنها گفتم آقا! این خانواده‌ها، نه جنایت‌کارند، نه قاتل‌اند، نه سارق مسلح‌اند، نه براندازند و نه سیاسی. این همه نیرو برای چیست؟ چرا این کار را می‌کنید؟ با این کار حساسیت ایجاد می‌کنید و باعث تحریک خانواده‌ها می‌شوید. عکس بچه‌اش را گرفته و می‌خواهد 50 متر به سمت دادگاه حرکت کند، کجای این کار ایراد دارد که این‌چنین رفتار می‌کنید؟

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code