دغدغه های فرهنگی(15)؛علیرضا مهربان
۱۴۰۰/۰۸/۰۳ ۱۳:۱۵ چاپ

گیل خبر/ در پی فراخوان پایگاه خبری تحلیلی گیل خبر به منظور طرح مباحث حرفه‌ای و بیان چالش‌ها و مشکلات حوزه فرهنگ و هنر و همچنین ایجاد گفتمان توسعه فرهنگی توسط متخصصین امر در استان گیلان، از این پس ذیل عنوان "دغدغه‌های فرهنگی" شاهد مقالات، نقطه نظرات، نقدها و یادداشت های هنرمندان و فعالان فرهنگی خواهیم بود.

در پانزدهمین شماره از سلسله مطالب "دغدغه‌های فرهنگی"، یادداشت علیرضا مهربان،نویسنده رادیو و تلویزیون و رسانه کارشناس ادبیات نمایشی دانش آموخته دانشگاه آزاد هنر و معماری تهران مرکز را در رابطه با فراخوان چگونگی معرفی ظرفیت های گیلان در سریال ها میخوانیم:

قبل از هر چیز با صدای بلند اعلام می کنم که بنده نه بخیلم، نه منتقد و نه حتی مدعی هنری !

من فقط یک کارشناس ساده هستم با تعدادی سریال تلویزیونی ساخته شده و کوله باری از نمایش های رادیویی که حاصل 23سال تلاش است ،کسانی که مرا می شناسند خوب می دانند که اهل حسادت و رشک بردن به هیچ موجودی در محضر عالم نیستم، بنابر این با خلوص نیت آنچه بر اساس تجربه و ذوق در طول سالیان به چنگ آوردم را خیلی خالصانه تقدیم محضر خوانندگان محترم می کنم .

در زمینه نقد باید بگویم ، نه علاقه ای به این کار دارم و نه  از اساس معتقدم که در ایران امروز منتقد جدی به معنای دقیق و اصولی بطور اخص در زمینه هنر درام وجود دارد ،مگر تعدادی انگشت شمار، که شاید عددشان به زور به اندازه انگشتان یک دست برسد و قطعاً این عزیزان مایه فخر و مباهات  نقد ادبی و هنری در جامعه ما هستند.

بنده حتی در مقام کارشناس از باگ ها و اشتباهات مبحس فیلم نام سریال افرا هم می گذرم و این بحث را شاید روزی بصورت حرفه ای با فیلم نامه نویس و کارگردان محترم سریال مطرح کنم اما از منظر نگاه یک شهروند کارشناس در اشلی گسترده تر از  نماهای هلی شات مورد علاقه کارگردان محترم افرا ،در فضای تولیدات رسانه ای ،نگاهی پرسشگر را طرح می کنم که شاید تلنگری هشدار آمیز برای تولیدات آتی از این دست باشد .

بی اغراق همه می دانند که شمال  ایران و بطور خاص تر گیلانِ جانِ دلِ ما ،در عرصه هنر نمایش به شهادت تعداد تولیدات، چه از لحاظ کمی و چه از منظر کیفی حرف اول را می زند و بی شک روی توانمندی های خالقان هنر نمایش این مرز و بوم هیچ شک و شبه ای وجود ندارد ،کافی است نگاهی سر انگشتی به آمار هنرمندان عرصه درام ایران بیندازید و به سادگی متوجه شوید چه صف بلندی از سهم هنر نمایش و درام از کارگردان و بازیگر و نویسنده وتدوینگر و آهنگساز وتصویر بردار و ........حضور فعال و با کیفیت ممتاز دارند .گیلان نه انحصاری است و نه دچار پان گیلانیزم ،عرصه هنر گیلان همیشه با آغوش باز از مهمانان جدید خود استقبال کرده و می کند ، درست مثل مردم پاک سیرتش .

بطور مثال همین سریال افرا که تهیه کننده محترم و خالقان تصمیم سازش بی شک به امید خدا با خاطرات خوشش سال ها زندگی خواهند کرد نمونه روشن و بارز خون گرمی و مهمان دوستی مردم و اهل هنر گیلان هستند.

بماند که عوامل تصمیم گیرنده سریال افرا از تعداد قابل قبولی از بازیگران گیلانی در این اثر استفاده کردند و دستشان هم درد نکند که موجبات دیده شدن وسیع تر این ستاره های درخشان را فراهم نمودند.

اما بحث جای دیگری است .همه می دانند که طبیعت چشم گیر و اغوا کننده گیلان ما باب طبع هر هنرمند مولف و صاحب ذوقی است .به یاد دارم که یکی از مفاخر بلند پایه فیلمسازی ایران تعریف می کرد که زمان ساختن یک فیلم در گیلان ،چنان جذب طبیعت و سحر اتمسفر گیلان شده بود که خروجی کارش صرفاً تصاویری بدیع و خیره کننده و بی سر ته از طبیعت را خالی از تفکر و سرشار از ذوق بصری نشان می داد که هیچ منطق درست دراماتیکی را در بر نمی گرفت.

امروز باتوجه به فضای رقابتی سرسختانه در همه عرصه های تولیدی حتی تولید فرهنگی و هنری ،باید حساب سود و زیان را حتماً در دایره دید داشت و از هر اثر هنری بعنوان یک نمونه سود ده چند گزینه ای بهره برد . این زبان و راز تولید در قرن جاری است و سر لوحه ای است که می گوید برای دیده شدن «خوب بودن کافی نیست، باید بهترین باشی !»نویسنده و کارگردان غیر بومی که قصد کار در طبیعت سحر آمیز گیلان را دارند ،باید علاوه بر تسلط مهارت های لازم و کافی شغلی ،نیاز به اِشراف کامل به مقوله هایی مثل معضلات اجتماعی ،فرهنگی ،اقتصادی ،زیست محیطی ،اقلیمی ،زبانی و ... دارند. آنها حتی باید با نقاط قوت و مثبت اقلیمی که با آن کار می کند آشنایی خاص داشته باشند تا بتوانند اثری کم ایرادتر از بقیه تولیدات را به عرصه ظهور برسانند !

اینطور نیست که ما مشکل کلیشه ای و همه گیر بیکاری را که از بس تکرار شده به یک موضوع فرسایشی اعصاب خرد کن بلا علاج تبدیل گشته مدام توی سر و مغز تماشاچی مسئول و غیر مسئول بکوبیم و با نگاهی کلیشه ای و عوام زده یرای خودمان مخاطب با سطح توقع پایین جور کنیم و دلمان خوش باشد که کارمان پر بیننده شده !تازه ژست های مردم نوازانه همدرد مآب را هم چاشنی کارمان کنیم و بگوییم که ما معضلات و مشکلات شما را به تمایش گذاشته ایم و این گونه به وظایف خودمان پایان بخشیدیم و مصداق جالبی از «قصه ما به سر رسید و کلاغِ به خونه اش نرسید» شویم و بعد هم بعنوان هنرمند دلمان خوش باشد که در هر اثر هنری این مهم تکراری را که البته وظیفه ماست بزرگ نمایی می کنیم و در کل بی خیال باقی قضایا می شویم ،کلیشه ای آسان و دم دستی که قطعاً باب طبع همگان است .

بستر گسترده و پر از موضوعات متنوع که ابزار دست کاربران فرهنگی و هنری عرصه نمایش است در گیلان به وفور یافت می شود و اگر کسی صرفاً به نمایش طبیعت این زاد و بوم اشاره کند و فقط از منظر عمومی جامعه شناختی به یکی دو مورد از گزینه ها اشاره وار و گذرا توجه دهد، الحق که با همه ی هزینه های گزاف تهیه محصولات فرهنگی در حق موضوع اجحاف کرده است .بماند که اگر بوم شناس نباشی چشمت فقط جلوی پاهایت را خواهد دید و از نکات مثبت و قابل تبلیغ زیادی غافل می شوی .بگذارید با یک مثال منظورم را بهتر و روشن تر بیان کنم .

کره ای ها با سریال های صد من یک غازشان جهان را علاوه بر قصه های کره ای  با فرهنگ غذایی مملکتشان آشنا کردند و بطور مثال کمج کباب و انار بیج و فسنجان و ... ما در حال حاضر بسیار ناشناخته تر از سوشی و سس سویای آنها است که لا به لای داستان های تاریخی حماسی  بعضاً جعلی شان  با هنر نمایی جومونگ و سوسانویشان به خورد همگان دادند .

مردم جهان ضمن تماشای قصه های سرشار از خالی بندی های شبه هالیودی مدل کره ای چنان جذب فرهنگ کره ای ها می شوند که حتی در دور افتاده ترین روستاهای جهان می توانی درخواست سس سویا یا سوشی کنید.

با این طرز نگاه می توانیم تبلیغ صنایع دستی ،اماکن گردشگری ،جاذبه های توریستی و خیلی از پتانسیل های حرفه ای استان را مطرح کنیم. اگر مدیران فرهنگی هنری با نگاه عمیق تر به موضوعات این چنینی عنایت داشته باشند از سریال ها و مجموعه های داستانی که در سطح وسیع ضبط و پخش می شود توقعات چند جانبه ی بیشتری را خواهند داشت ،حالا بماند که با هر ملاحظه ای نمی توانند یا نمی خواهند از توانمندی های هنرمندان داخلی استان سود ببرند لااقل می توانند برای حفظ منافع استانی یا حتی کشوری برای سود رسانی بهتر و بیشتر رسانه ای از حضور کارشناسان خبره در کنار آثار تولید شده این چنینی بهره ببرند تا بقول اهل فن کمتر شاهد باگ ها و سوراخ های آثار هنری باشیم  و با الگو برداری خوب از سیستم مدیریت فرهنگی دیگر نقاط جهان خروجی های درخشان و سودده تری را تجربه کنیم .

در همین سریال افرا انقدر که نویسنده و کارگردان، جذب و هضم طبیعت زیبا و داستان عامه پسند پسر فقیر و دختر پولدار و پدر خشن و برادر کینه جو و اکروباسی دوربین شدند که از مسائل بسیار مهمتر غافل ماندند،در طول این سریال ما هرگز تبلیغی بابت محصولاتی مثل چای داخلی و برنج و غذا نداشتیم ،هیچ کس به مناطق گردشگری و جاذبه های توریستی وقعی نگذاشت و حتی توجهی به دیگر مشکلات این بهشت بارانی سبز نشد...

اینجاست که باید گفت جان ِ برادر ،«زیره را به کرمان نمی برند از عطار کرمانی می خرند».

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code