فرزین کوچکی گل افزانی؛
۱۴۰۰/۰۷/۱۳ ۲۱:۳۶ چاپ

گیل خبر/ فرزین کوچکی گل افزانی

شاید در نگاه اول عبارت های فوق بی ارتباط با یکدیگر به نظر برسند، اما انگاره های ذهنی نگارنده این مفاهیم را بی ارتباط با هم نمی بیند.

شاید ما به اتفاقی که در ماه های اخیر در کشور همسایه اتفاق افتاد به طور بایسته توجه ننمودیم.تعدادی از ما با نگاهی احساسی طالبان را محکوم و با مردم افغانستان همدردی و تعدادی دیگر در محکومیت عده اول از طالبان دفاع نمودیم.صرف نظر از این که کدام نوع نگاه صحیح و کدام غلط است،نحوه و چرایی فروپاشی ارتش افغانستان و این که کیان یک کشور که دولت و ارتش مستقر دارد چطور توسط یک گروهک ظرف چند روز از هم می پاشد، نکته اساسی بود که از نظر ها دور ماند.

پاسخ این چالش از نظر نگارنده ضعف در پروژه دولت ملت سازی افغانستان بود.پروژه ای که تکمیل شدن آن در مدت زمان کوتاه امکانپذیر نبوده و ارتباط تنگاتنگ با فرهنگ و توسعه جامعه مدنی آن کشور دارد.‌

پارامترهایی نظیر ایدئولوژی حاکم بر مردم جامعه،تمدن و پیشینه تاریخی آن کشور ،رفتار حاکمیت با مردم و شاید بتوان به طور خلاصه گفت که حال روحی و فرهنگی مردمان کشور در شکل گیری و قوام رابطه دولت ملت نقشی کلیدی دارد.

کشوری که رابطه دولت ملت در آن برقرار باشد حتی اگر ارتشی به اندازه یک صدم ارتش افغانستان داشته باشد اینگونه سقوط نمی کند.

۸ سال دفاع مقدس مثال عینی پارادایم مطرح شده می باشد.ما به چشم خود دیدیم چطور کشوری که ارتش و دولت آن به واسطه انقلاب هنوز انسجام لازم را ندارد به پشتوانه رابطه دولت ملت(رابطه امام و امت که خود نوعی از پروژه دولت ملت سازی بود)مقابل انبوهی از کشورها و رژیم تا بن دندان مسلح بعث ایستاد.

اما سوال اینجاست رابطه دولت ملت که خوشبختانه در کشور ما برقرار بود تا همیشه مستحکم باقی خواهد ماند؟آیا این رابطه نیاز به مراقبت و ترمیم ندارد؟و یا راه بقا و قوام این رابطه در عصر کنونی چگونه ترسیم می شود.؟

در هر کشوری و در هر دوره تاریخی ظرفیت هایی برای برقراری این روابط بین دولت ها و ملت ها وجود داشته است.اما باید بپذیریم روش معقول و پذیرفته شده حال حاضر در دنیا برای برقراری این رابطه دمکراسی و صندوق آرا است.روشی که از طریق آن مردم عصاره و چکیده فضائل فرهنگی و علمی و فنی خود را از طریق صندوق آرا به عنوان مسئولین خود می گمارند تا آنها و تصمیماتشان را از خود و ناشی از تصمیم خود بدانند.

خوشبختانه این ساز و کار به پاس رشادت ها و تلاش های مردم از مشروطه تا انقلاب اسلامی و تاکنون و در سطوح مختلف از انتخابات شورای شهر و روستا تا مجلس و ریاست جمهوری در کشور ما فراهم است.

با توجه به توضیحات مطرح شما ما می بایست روند برگزاری هر مرحله از انتخابات و نتیجه بیرون آمده از دل آنها را بیشتر از آن که مأمنی برای انتخاب مسئولان و کادر اجرایی و تصمیم گیر برای کشور بدانیم به آن به مثابه یک تمرین برای پروژه دولت ملت سازی و یک سوپاپ اطمینان برای حفظ کیان کشور و کلیت سیستم بنگریم.

حال که پس از گذشت چند ماه از انتخابات ۱۴۰۰ به وضعیت شوراهای شهر شکل گرفته ناشی از این انتخابات و عملکرد چند ماهه این شوراها در سطح کشور و تصمیمات گرفته شده در همین مدت کوتاه می نگریم،در می یابیم خطر از آنچه فکر می کردیم به ما نزدیکتر بوده و نیازمند توجه اورژانسی به انگاره های اجتماعی و بازنگری جدی در مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می باشیم.

شورای شهر رشت در مدت زمان حدود چهار ماه از استقرار در پارلمان شهری دو تصمیم اساسی برای انتخاب دو شهردار گرفته است که واکاوی این دو حرکت و کیفیت اتخاذ این تصمیمات توسط شورای شهر رشت نشان از وجود یک فاجعه دارد. فاجعه ای که شاید در هیچ کدام از ادوار شورای شهر رشت به این شدت به وجود نیامده و تعمق در آن احساس ترس و خطر را از سرنوشت جامعه مدنی که این افراد را انتخاب نموده بیشتر هویدا می سازد.منظور نگارنده اصلا این نیست که این شورا با این تصمیمات کارایی خود را از دست داده است.از نظر بنده شاید اگر این تصمیمات نیز گرفته نمیشد، با توجه به وجود مافیا در بدنه شهرداری و فساد و روند انتخاب اعضای شورا و خرج های آنچنانی برای ورود به شورا حتما احتمالی برای موفقیت این شورا وجود نداشت.

منظور این است جامعه مدنی که از دل آن افرادی با انگاره های فکری چنین پارادوکسیکال و متزلزل و بی اعتنا به افکار عمومی و حتی بی اعتنا به شعارها و مطالب مطرح شده و شالوده های فکری خود، بر سر کار می آیند در بزنگاه ها توان انتخاب راه درست را دارد؟

برای جلوگیری از سو تفاهم، لازم است بیان کنم به هیچ وجه منظور بنده این نیست که دو شهردار انتخاب شده صلاحیت لازم را ندارند یا خدای ناکرده افراد نا صالحی هستند. بنده صلاحیت و اطلاعات لازم برای قضاوت این افراد را ندارم.و حتی قصد اهانت به شخصیت حقیقی افراد شورا را نیز ندارم. اما به خودم این اجازه را می دهم تا تصمیم عجیب این افراد را که در کارزار انتخاباتی خود وضعیت موجود را به شدت نقد میکردند اما در اولین انتخاب های خود به سمبل های وضعیتی که آن را نقد میکردند رای قاطع دادند، نقد نمایم.

به خود حق می دهم پدر خوانده های سیاسی که لیست های خود را بر مبنای مخالفت با همین افراد منتخب می بستند را نقد نمایم و به پایگاه اجتماعی آنها توصیه نمایم در افکارشان و زیست اجتماعیشان تجدید نظر نمایند. این ضرورت را احساس می نمایم که از مردم بخواهم صحنه های مشارکت اجتماعی را سرنوشت ساز بدانند و با مشارکت های حداکثری و هدفمندانه بنیه اجتماعی و سیاسی جامعه را تقویت نمایند.

و در آخر به عنوان فرزند کوچک کشور و انقلاب و به نمایندگی از انبوه جوانانی که دلشان برای این انقلاب و این کشور می تپد و چشم امید به آینده کشور دوخته اند، از اعضای شورای شهر رشت و شاید از تمامی مسئولین و فعالین سیاسی و اجتماعی تقاضا کنم در هنگام تصمیم گیری های خود چنین شوک هایی به مردم و جامعه مدنی وارد ننمایند.زیرا چنین اقداماتی باعث تشدید بی اعتمادی و بی تفاوتی نسبت به فعالیت های اجتماعی و فرهنگی شده و آسیب هایی مانند عدم مشارکت را نیز تشدید می نماید که این موضوع به مفصل بندی های کلی اجتماعی فرهنگی ملت آسیب وارد نموده و با ایجاد دور باطل روند توسعه دولت ملت سازی را متوقف می نماید‌.