«محمد کشتیآرای»، عضو هئیت مدیره اتحادیه طلا و جواهر تهران، حدود ۳ سال پیش گفته بود «بر اساس برآوردهای این اتحادیه» مردم ایران حدود ۲۰۰ تن ذخایر خانگی طلا دارند. به قیمت روز، این حجم از طلا حدود ۹٫۴ میلیارد دلار (معادل حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان) ارزش دارد.
کفگیر ما به تهِ دیگ خورده، اما شما جدی نگیرید!
ظاهر ماجرا این است که وضعیت پسانداز در ایران مدتها است که خط قرمز را رد کرده و شرایط بحرانی شده است. با این همه، برخی معتقدند این تنها ظاهر ماجرا است و شاید کاسهای زیر نیم کاسه باشد. به عبارت ساده، ظاهرا ایرانیها پساندازهایی دارند که «رو نکردهاند».
برای ادامه بحث، لازم است به شاخص «پسانداز ملی» (National saving) اشاره کنیم. منظور از «پسانداز ملی» مجموعِ پسانداز در بخشهای دولتی و خصوصی است. به بیانِ تخصصی، اگر «تولید ناخالص داخلی» (GDP) یک کشور را در طول یک سال در نظر بگیریم، هر آنچه از این تولید که توسط شهروندان یا دولت خرج نشده باقی بماند، «پسانداز ملی» محسوب میشود.
اقتصاددانان، معمولا «پسانداز» را معادل با «سرمایهگذاری» در نظر میگیرند، به این معنی که وقتی کلیتِ یک اقتصاد بخشی از چیزی را که تولید کرده خرج نمیکند، میتواند آن را برای سرمایهگذاری کنار بگذارد. به این ترتیب، میتوان با بررسی روند «نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص» هم میزان پسانداز ملیِ یک کشور را اندازه گرفت.
بخش تکاندهنده ماجرا اما اینجا است: بر اساس آمارهای بانک مرکزی، «نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص» در دهه ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ در ایران عمدتا منفی بوده است. این یعنی در سراسر دهه ۱۳۹۰ نه تنها سرمایهگذاری جدیدی برای ایجاد اشتغال و تولید ثروت صورت نگرفته، که با عدم تزریق سرمایه جدید به بنگاهها و نوسازیِ ماشینآلات، ساختار تولید در کشور فرسوده شده است. به عبارت ساده، روزهایِ تلختر برای تولید در ایران هنوز حتی فرا نرسیدهاند و فردا تاریکتر از امروز است!
یک آمارِ دیگر: بر اساس دادههایی که «پژوهشکده آمار» منتشر کرده، میزان تشکیل سرمایه در کشور طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۹ خورشیدی، حدود ۱۸ درصد آب رفته است. در واقع، تحریمها موجب شده که موتور سرمایهگذاری در ایران خاموش شود و بخش بزرگی از سرمایه یا وارد بازارهای غیرمولد (ارز، مسکن و طلا) شود و یا اینکه در قالب «فرار سرمایه»، سر از ویلاها و خانههای مسکونی در کشورهایی مانند ترکیه در بیاورد. با این همه، شاید بشود ماجرا را از زاویهای دیگر هم بررسی کرد.
اقتصاد ایران و پولهایی که «زیرِ تشک» پنهان میشوند
«رکسانه فرمانفرماییان»، تاریخنگار مشهور ایرانی، در کتاب «جنگ و صلح در ایرانِ دوره قاجار» (نشر مرکز) مینویسد که یکی از عوامل بحرانیشدنِ وضع اقتصاد ایران در زمان قاجاریه، «احتکار خانگیِ طلا» از سویِ مردم ایران بوده که موجب شده حکومت قاجار از سرِ بیپولی، به اعطایِ امتیازات به خارجیها (مثلا در ماجرای «تنباکو») روی بیاورد.
از آن سو، همین چند روز پیش، در خبرها به نقل «فریال مستوفی»، رئیس مرکز خدمات سرمایهگذاری اتاق بازرگانی تهران آمده بود که طی یک دهه گذشته حدود ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه از ایران خارج شده است.
این در حالی است که «مسعود خوانساری»، رییس اتاق بازرگانی تهران، در زمستان سال ۱۳۹۹ همین آمار را تنها مربوط به دو سالِ ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ دانسته بود! همزمان، تخمین زده میشود که شهروندان ایرانی معادل حدود ۴۰ میلیارد دلار اسکناس در خانه داشته باشند، ذخایری که به «دلار خانگی» معروف شده است.
از آن سو، «محمد کشتیآرای»، عضو هئیت مدیره اتحادیه طلا و جواهر تهران، حدود ۳ سال پیش گفته بود «بر اساس برآوردهای این اتحادیه» مردم ایران حدود ۲۰۰ تن ذخایر خانگی طلا دارند. به قیمت روز، این حجم از طلا حدود ۹٫۴ میلیارد دلار (معادل حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان) ارزش دارد. این در حالی است که نشریه «بیزینس اینسایدر» هم چند سال پیش مدعی شده بود ایرانیها یکی از ۱۰ ملت در جهان هستند که بیشترین میزان ذخایرِ خانگیِ طلا را دارند.
بر این اساس، مجموع داراییِ «زیر تشکِ» شهروندان ایرانی (تنها در قالب طلا و دلار)، سر به حدود ۵۰ میلیارد دلار میزند که با دلار ۲۷ هزار تومانی، چیزی در حدود «هزار و ۲۵۰ هزار میلیارد تومان» یا حدود «هزار و ۲۵۰ تریلیون» تومان ارزش دارد.
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، ظاهرا مقاطعی در تاریخ ایران وجود داشته که ایرانیها، دور از چشم حکومت، پساندازهای سنگینی داشتهاند که میتوان آن را «ذخیره روز مبادا» در نظر گرفت. این شکل از پسانداز در بررسیهایِ مرسومِ اقتصادی وارد محاسبات نمیشود و به همین علت، شاید بتوان سقوط نگرانکننده میزان پسانداز و سرمایهگذاری در ابعاد ملی در اقتصاد ایران را با الگویی بومی بررسی کرد که به نتایج متفاوتی ختم میشود.
سرنوشت «پولهای زیر تشک» چه خواهد بود؟
ظاهرا آنچنان که مدام میگویند و میشنویم، در ایران به اندازه کافی «پول هست». با این همه، وضعیت بیثبات اقتصادیِ ایران، به ویژه در دهه ۱۳۹۰ خورشیدی، موجب شده سرمایههای پنهان مردم هر چه بیشتر و بیشتر از دسترسِ تولید خارج شود.
الگوی پسانداز ایرانیها هم ظاهرا شبیه الگوی پسانداز چینیها و ژاپنیها است و ما هر چه را داریم، خرج نمیکنیم. میتوان امیدوار بود که با عقلانیشدن رویکردهای سیاسی و اقتصادی در ایران، این پساندازهایِ «زیر تشک» هم روزی دوباره به چرخه اقتصاد برگردند. امیدواری فعلا تنها راهِ چاره است.
نظر شما: