پدر و مادر بابک خرمدین، کارگردان ۴۷ ساله، که روز ۲۶ اردیبهشت امسال به دست آنها کشته و تکهتکه شد، امروز در جلسه بازپرسی در دادسرای جنایی حاضر شدند.
وی در پاسخ به این سوال که از بین این همه شخصیتهای تاریخی چرا به سمت بابک خرمدین رفتید؟ گفت: به خاطر اینکه ضد عرب بود. به دلیل اینکه عربها آن موقع در ایران بودند و ۲۷۰ سال بر ما حکومت کردند. نهضت از زمان ابومسلم شروع شد. نهضت ابومسلم پنج سال بود. نهضت بابک ۲۲ سال بود. بابک ۲۲ سال با اعراب جنگید و این سبب شد که توانستیم اعراب را از ایران پاک و مقدس بیرون کنیم.
وی در پاسخ به سوال قاضی شهریاری که پرسید شما خودتان اهل نماز هستید؟ گفت: من از ۹ سالگی نماز و روزهام ترک نشد و تا ۱۸ و ۱۹ سال پیش که جراحی پروستات انجام دادم.
وی در پاسخ به این سوال که چرا با عربها مشکل دارید؟ گفت: من با عربها مشکل دارم. دوستشان ندارم. قدرت داشته باشم، کل عربها را از بین میبرم.
قاضی شهریاری به پدر بابک خرمدین گفت: خیلی از بزرگان دین ما عرب هستند.
پدر بابک خرمدین گفت: من ائمه اطهار را میپرستم، دوستشان دارم و پیرو مکتب علی و محمد هستم. به خاطر همین حضرت علی میگوید بهترین سرمایه یک انسان فرزند نیک است. منتها فرزندان من ۱۷ سال زمانی که دانشگاه رفتند، بالا سرشان نبودم و خانمم با پنج کلاس نمیتوانست آن طور که شایسته است، جای من را پر کند.
پدر بابک خرمدین گفت: از هیچ کدام از قتلهایی که کردم، عذاب وجدان ندارم. کابوسی به سراغم نمیآمد. چون احساس گناه نمیکردم. کسانی را که کُشتم فساد اخلاقی بالایی داشتند.
بابک خرمدین کارگردان سینما توسط پدر و مادرش به قتل رسید | جسد فرزند خود را تکهتکه کردند
مادر بابک خرمدین نیز در دادسرای جنایی در پاسخ به سوالی درباره اینکه شما بابت هر قتلی که بود ناراحت نمیشدید؟ گفت: اصلا ناراحت نیستم. چون خیلی زجر کشیدم و از دستشان اذیت شدم. کدام مادری راضی میشود بچهاش را بکشد؟
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر این که سوال همه این است که چطور یک مادر راضی به قتل شده؟ گفت: راضی شده دیگر. اصلا هم ناراحت نیستم.
مادر بابک خرمدین در پاسخ به سوالی مبنی بر این که اگر برگردید به قبل همین کار (قتل فرزند) را میکنید؟ گفت: بله. البته اگر خوب و مهربان باشند، نه این کار را نمیکنم. بابک من را کتک میزد. رویم نمیشود بگویم با من چه کار میکرد.
وی در پاسخ به این سوال که رابطهتان با شوهرتان خوب است؟ گفت: شوهرم خیلی خوب است. این که شوهرم من را بگیرد بزند یا فحشهای بد بدهد، نه! اصلا اینطور نیست.
مادر بابک خرمدین در پاسخ به سوالی که اول پیشنهاد قتل را چه کسی میداد؟ گفت: دوتایی با هم شریکی پیشنهاد میدادیم. شوهرم گفت و من هم گفتم باشد. یعنی با هم قبول کردیم.
وی در پاسخ به این سوال که فکر نمیکردید لو برود؟ گفت: نه، خودمان صبح گفتیم برویم پاسگاه بگوییم بابک را کشتیم. شوهرم اینطوری گفت. میخواستیم بیاییم که ماموران آمدند.
مادر بابک خرمدین در پاسخ به این سوال که چرا موارد قبلی را نگفتید؟ گفت: قبلیها را دیگر نگفتیم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا این درست است که چون بابک در جریان بود و ممکن است برود به پلیس بگوید این طور شده است؟ گفت: نه، بابک اصلا برایش مهم نبود.
مادر کارگردان مقتول درباره اینکه آیا بابک نمیگفت خواهرم کجاست؟ گفت: برایش مهم نبود. نپرسید. او فهمیده بود. میگفت آرزو نه زنگ میزند و نه خبری ازش هست. نکند بلایی سرش آمده و کشته شده. اینها را میگفت ولی هیچ چیز دیگر برایش مهم نبود.
دوست صمیمی آرزو قاطعانه پدر قاتل را متهم می کند
به نقل از رکنا؛ پدر بابک خرمدین در بازجویی ها می گوید دامادش مشکل اخلاقی داشت آرزو خرمدین دخترش فاسد شده بود و بابک خرمدین هم مشکلات جنسی داشت اما در سوی دیگر دوستان صمیمی آرزو خرمدین و بابک خرمدین باور نمی کنند آنها فاسد بوده باشند چرا که آرزو خرمدین قبل از به قتل رسیدن فاش کرده بود پدرش مشکلات اخلاقی دارد و به او هم رحم نکرده است!
"باورم نمی شود، هنوز نمی توانم باور کنم که مادرش و پدرش ، آرزو را کشته باشند و مثله کرده باشند. فکر می کردیم رفته است استانبول، یعنی پدرش اینگونه گفت. مدتی از آرزو خبر نداشتیم ، ناگهان دیگر نه تلفن جواب می داد و نه به کافه ای که همیشه می رفتیم، می آمد. وقتی برای دیدارش به در خانه شان رفتیم ، پدرش در را باز کرد و گفت "آرزو " به استانبول رفته است"
دوست چندین ساله آرزو خرمدین این سخنان را به خبرنگار رکنا گفت و ادامه داد: " برایمان باور کردنی نبود که آرزو ازدواج کرده و به استانبول رفته باشد زیرا شرایط جسمی آرزو با توجه به بیماری ام اس شدیدی که داشت ذهنمان را به هر سویی برای نبودنش می کشید جز ، ازدواج و مهاجرت به ترکیه و ساکن شدن در استانبول! فکر کردیم شاید بخاطر شرایط جسمی ناشی از بیماری ام اس ،خانواده اش او را به آسایشگاهی برده اند حتی به آسایشگاه کهریزک نیز فکر کردیم ولی در دورترین نقطه ذهنمان هم فکر نمی کردیم که پدرش "آرزو" را کشته باشد.
دوست صمیمی آرزو خرمدین که هر دو ساکن شهرک اکباتان بودند و از کودکی با او همکلاسی و این دوستی تا زمانی که ناگهان آرزو ناپدید شد ادامه داشت در ادامه صحبت هایش به رکنا گفت:" نه در دوره مدرسه ، وقتی بزرگتر شدیم ، یک روز ؛ مقابلم نشست و گفت:"می خواهم رازی به تو بگویم که اگر نگویم ، نگفتنش خفه ام می کند" و گفت:" کودک که بودم ، هشت ساله ، پدرم ...." به مادرم گفتم. مادر گفت" ساکت باش و هیچ چیزی به هیچ کسی نگو..." مادرم که از خانه خارج می شد ، پدر و من که تنها می ماندیم ..." آرزو در تمام سال های دوستی مان تنها سه بار این داستان را تعریف کرد و هر مرتبه می لرزید.
دوست آرزو در مورد اینکه آیا به خانه این خانواده هم رفت و آمد داشتند چنین گفت :" بله می رفتیم ، پدرش و مادرش ، زن و مرد آرامی بودند. تصورش هم سخت است که آن زن و مرد چنین جنایت هایی را مرتکب شده باشند. هر دفعه خانه شان می رفتیم از ما پذیرایی می کردند."
پدر آرزو چه رفتاری داشت ، مهربان یا جدی؟ دوست آرزو خرمدین اینگونه پاسخ داد:" پدرش نظامی بود. رفتار مردان نظامی کمی جدی است. ولی مرد آرام در رفتار بود."
مادر آرزو چگونه رفتاری داشت؟ دوست آرزو خرمدین در پاسخ به این سوال گفت:" زنی آرام"
در مورد خصوصیت بابک خرمدین و برادر افشین هم گفت:" افشین شعر می گفت و روحیه خاص خودش را داشت . بابک پسر آرامی بود و بی آزار"
پدر آرزو مدعی شده که آرزو در صحنه قتل همسرش بوده و شاهد این جنایت بود . دوستش گفت:" امکان ندارد آرزو از این قتل خبر داشته باشد. هر دفعه در مورد ازدواجش از او سوال می کردیم و علت طلاقش می گفت "سازگار نبودیم" با تمام صمیمیتی که بین ما بود هیچ وقت پشت سر همسر سابقش حرف نزد. فقط می گفت سازگار نبودیم ."
پدر آرزو خرمدین مدعی شده که دامادی که به قتل رسانده، رفتارهای غیراخلاقی داشته و گرایش های جنسی خاص و آرزو را هم آزار می داد . دوست صمیمی آرزو گفت: به هیچ عنوان چنین اتفاقاتی بین آرزو و چنین اختلافاتی بین او و همسرش نبود . نتوانستند با هم زندگی کنند و جدا شدند.