پیش از نگاهی گذرا به موانع توسعه پایدار شهر رشت شاید بهتر باشد موانع ناملموس و اساسیای که در پیوند با یکدیگر، کمتر مورد نظر قرار گرفته مطرح گردد. این موانع ناملموس بر سه عامل استوارند:
1. مدیریت شهری ناکارامد.
2. سطح پایین مشارکت عمومی.
3. شهری بدون برنامه و چشم انداز واقعگرایانه.
اگر به ترتیب و به شکلی اجمالی و کوتاه آغاز کنیم، میتوان چنین نوشت:
1. مدیریت شهری ناکارامد؛ تغییرات زیاد و بیثباتی در تصمیمات و سیاستهای کلان مدیریت شهری به ویژه از سطح شورای اسلامی شهر رشت علیالخصوص در دوره ای که گذشت عیان بوده است، نمونه بارز آن تغییرات زیاد شهرداران در ۴ سال اخیر است. انتخاب چندین چندباره شهردار اصلح که گذران امور شهر با سرپرست را موجب میشد، درحالیکه برای بررسی مجوزهای شهرداران منتخب که یکی پس از دیگری مردود شدند روزها سپری میشد، کسی پاسخگو نبود! ناکارامدی مدیریت شهری تنها مختص انتخاب شهرداران نبوده است. اگر به نگاه ظاهری بسنده کنیم آسفالتهای تخریبگر و هزینه ساز که خیابانها را خطرناک و زخمی کرده تا سیمای آشفته شهری و ساخت و سازهای غیرمجاز و...
2. سطح پایین مشارکت عمومی؛ بنظر میرسد واضحترین دلیل سطح پایین مشارکت عمومی در امور حفظ و نگهداری شهر و محله و محیط زندگی، بیاعتمادی بالای شهروندان به مدیریت شهری یعنی همان عامل اول است. این بیاعتمادی بیدلیل و بیحساب و کتاب نیست و بیشتر واکنشی است به ارائه خدمات و امکانات شهری که متولی اصلی آن مدیریت شهری و نهاد شهرداری است. همانطور که از زیرپایمان شروع کردیم و از آسفالت نامناسب و تخریبگر ماشینها گفتیم و سرمان را بالاتر آوردیم و چشمانمان به سیمای آشفتهی شهر دوخته شد، اگر به یکی از زیباترین مظاهر طبیعی شهر، یعنی رودخانههای زرجوب و گوهررود _ که از آلودهترین رودخانههای جهان به حساب میآیند نزدیک و نزدیکتر شویم _ چیزی بوی متعفن استشمام نمیکنیم و آب کثیف و آلوده نمیبینیم. حالا بگذریم از عوارض بالای ساخت و نگهداری ساختمان که باید منصفانه دید، چقدر با دخل و خرج عموم شهروندان تناسب دارد و دیگر امکانات و خدمات شهری که توزیع آن ظاهراً عادلانه نیست. مشارکت عمومی تنها حضور در پای صندوقهای رأی نیست بلکه پای کار ایستادن است، آن هم برای رشتوندانی که اینچنین عاشقانه رشت را زندگی میکنند و برایش جان و دل میسوزانند، اما انتظارتشان، به حق برآورده نیست و ساختار مشارکتپذیری عمومی از سوی نهادهای بالادست دچار مشکلات اساسی است که البته بیاعتمادی اصل اول نامبرده است.
3. شهری بدون برنامه و چشمانداز واقعگرایانه؛ شهر رشت ماهها و بیهوده نیست که بگوییم سالهاست که بیبرنامه و چشمانداز است (رشت سند یا طرح جامع و یا برنامهی راهبردی بهروز شده برای میانمدت و بلندمدت کل محدوده شهر مربوط به تاریخ امروز ندارد). چشماندازی برای توسعه یکپارچه شهر. این بیداد را چگونه باید داد زد؟ رشت، شهر زیبا و دلانگیزی که کمتر سیاح داخلی و خارجی از دورزمان تا مسافران و گردشگران امروزی بدون سوغاتی از خاطرات فراموشنشدنی از آن، شهر را ترک نگفتهاند و گوشهی ذهنشان لحظات خوب با رشت بودن را به یادگار داشتهاند. این رشت دوستداشتنی حالا چه مسیر مشخص و هدفمندی برای توسعهی پایدارش دارد؟ شاید بهتر باشد اول بپرسیم که «این سؤال رو از کی بپرسم؟» و شاید تنها شمهای از برنامهریزی شهری را بتوان در شکلگیری پیادهراه بافت مرکزی در میدان شهرداری جست که در ابتدای نیمهی دوم دههی 90 شمسی (فروردین 1395) تا به امروز، چهرهای انسانیتر به مرکز شهر بخشیده، اما چه سود که مدیریت شهری نتوانسته از این فضای گردشپذیر به نفع منافع شهر بدرستی منتفع گردد.
سه عامل نامبرده، مقدمه ای بر موانع ناملموس توسعه پایدار شهر رشت است و رشت بیش از اینها تاب بیمهری به رودخانهها و محیط زیستش را ندارد. رشت و رشتیان، والاتر و شایستهتر از اینها را محقاند و این در شعار کافی نیست.
نظر شما: