مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی، شاعر و پزشکی بود که ۱۱ دی ۱۲۸۸ خورشیدی در حوالی روزگار مشروطه در گیلان زاده شد و پس از ۶۳ سال عمر در ۲۹ آذر ۱۳۵۱ چشم از جهان فروبست.

گیل خبر/ به گزارش شهرآرانیوز؛ مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی، شاعر و پزشکی بود که ۱۱ دی ۱۲۸۸ خورشیدی در حوالی روزگار مشروطه در گیلان زاده شد و پس از ۶۳ سال عمر در ۲۹ آذر ۱۳۵۱ چشم از جهان فروبست. او پس از تحصیل در رشت و تهران، در سال ۱۳۱۲ با بورسیه به فرانسه و سپس به انگلیس رفت.

شاعر باران چندین‌جا از روزگار خوش تحصیل در تهران و در کنار ذبیح‌ا... صفا، پژوهشگر برجسته ادبی، یاد می‌کند. درنهایت گلچین در لندن پزشکی را به ادبیات ترجیح داد و تا انتهای عمر در آنجا ماند و بر اثر سرطان درگذشت و در همان‌جا هم دفن شد. در سال‌های جنگ جهانی دوم و زیر بمباران نازی‌ها، دولت ایران همه دانشجویان اعزامی را به ایران فراخواند، ولی او به این هم وقعی ننهاد و با وجود تعطیلی دانشگاه و قطع کمک‌هزینه ایران، در لندن ماند و با گویندگی و رانندگی آمبولانس و... اموراتش را گذراند.

طبع خوب گلچین گیلانی از همان ده، دوازده‌سالگی خودش را نشان داد و چند شعر از او در نشریات محلی رشت چاپ شد. بعد‌ها کتاب‌های شعر او، «نهفته» و «مهر و کین» و «گلی برای تو»، منتشر شدند و پس از آن نیز تا پایان عمر اشعار زیادی سرود که برخی از آن‌ها به‌ویژه اشعار سبک جدید و آزاد او در مجله سخن به‌کوشش پرویز ناتل خانلری و در نشریات دیگر چاپ شد. گلچین شاعری نوگرا بود، اما از قالب‌های کلاسیک نیز غافل نماند و اشعاری در قالب چهارپاره، مثنوی، دوبیتی، ترکیب‌بند و حتی مستزاد نیز دارد.

گلچین به گواه اشعارش شاعری نجیب بود. تأثیر سال‌های زندگی در گیلان هرچند پراکنده، برای همیشه بر اشعار او باقی مانده و حس کودکی‌های او نیز در اشعارش نمایان است. او بخش بزرگی از زندگی‌اش را دور از ایران زیست، ولی هرگز میهن و زبان خویش را فراموش نکرد، سال‌هایی که کم فرازوفرود نداشت و به‌قول خودش مثل شاخه تکانش می‌دادند: سرزنشم کم کن اگر نیست مرا بار و بری/شصت سال است که، چون شاخه تکانم دادند. شفیعی کدکنی در کتاب «با چراغ و آینه»، شعر گلچین گیلانی را در صف همان شاعرانی می‌داند که او با آن‌ها گریسته است.

او می‌گوید: نیما، گلچین و خانلری رایحه‌ای از رمانتیسیسم را وارد شعر فارسی کردند و از تأثیرگذاران ادب فارسی هستند. چند قطعه شعر نو از او در مجله «روزگار نو» چاپ لندن منتشر شد که شعر «برگ» از آن دسته بود و نیما یوشیج درباره آن نوشت: به استعداد و دید او که برق می‌زند نگاه کنید، بله من هم لذت می‌برم. ادبیات ما بعد از مدت‌های مدید دارد تکانی می‌خورد. نادر نادرپور از آشنایی‌اش با گلچین می‌گوید: پیش از آنکه صدای شعرش را بشنوم، صدای خودش را در فیلم‌های خبری شنیده بودم که با جمله گلچین از انگلستان گزارش می‌دهد، اخبار زمان جنگ را آغاز می‌کرد.

اندکی بعد نخستین شعرش را به نام باران در مجله سخن خواندم. نادرپور قطعه «پرنده پندار» را که به سال ۱۳۲۶ در ماهنامه سخن چاپ شده بود، نمونه بهترین اشعار گلچین می‌داند و درباره شیوه شاعری وی می‌گوید: طبع گلچین گیلانی با وجود اقامت چهل‌ساله‌اش در مغرب‌زمین، تأثیر مستقیم شعر اروپایی، خاصه انگلیسی را نپذیرفت و همچنان ایرانی ماند، اما از میراث سخن قدیم پارسی بهره‌ای نیافت و حسن و عیب سخنش نیز همین است.

شعر «باز باران»، اما چنان تأثیری بر روی کودکی‌های ما گذاشت که از پس این‌همه سال هنوز بخش‌هایی از آن را حفظیم و هنوز هم گاهی در هنگامه پرشور باران و به‌ویژه در جنگل‌های گیلان یادش می‌کنیم. درنهایت اغراق نیست اگر بگوییم که گلچین با ترانه باز باران به شهرت رسید و دلیل آن را هم می‌توان حس ساده و دوست‌داشتنی و فضاسازی خوب آن دانست که نقشی فراموش‌نشدنی و یاد و نامی ماندگار ایجاد کرده است. به‌قول خودش: جز نام، چیز دیگر مانَد در این جهان؟ /یا نام نیز می‌رود از یاد روزگار؟