سعیده قرشی
۱۳۹۹/۰۶/۲۲ ۱۱:۳۷ چاپ

خوانندگان محترم یحتمل به صورت اتفاقی هم شده یک قسمت از برنامه «میدون» را با آن داورهای بامزه و شوخ‌طبعش دیده‌اند، که برندگانی همچون خیاط خانگی، بسته‌بندی کننده آجیل در منزل، کپی کننده برند خارجی هم می‌تواند داشته باشد. داورهای بامزه‌ای که همدلی می‌کنند و جریانی از وام‌های همان معاونت که معاون معاون یکی از داورهاست (نگارنده شاید در این محتوا دقیق نباشد) به آنها داده می‌شود. هرچند این رقابت تاکیدی بر نوآورانه بودن ایده‌ها ندارد، آن وسط بعضی وقت‌ها ایده‌های نوآورانه مطرح می‌شود. اما داستان کارخانه نوآوری قطعا متفاوت است، طبق معمول دیجی کالا باید باشد، چند شرکت غذا را در «خانه ‌آور» باید باشد، دسته‌بندی میوه و ارسال باید باشد و البته این روزها نان شب را هم باید با اپلیکیشن تهیه کنیم! تو گویی نحوه برقرار کردن کارخانه نوآوری دورترین مفهوم به ذات نوآوری است یعنی به عبارت دیگر بعضی وقت‌ها ذات برنامه «میدون» از «کارخانه نوآوری»، کارخانه‌تر و نوآورتر است؛ این البته یعنی آغازی بر یک پایان.


گیل خبر/ سعیده قرشی*

* معمار، پژوهشگر


لئوناردو دی‌کاپریو در جایی از فیلم گرگ وال استریت می‌گوید: «حواست به آدم‌هایى که وقتى برنده میشى، تشویقت نمیکنن؛ باشه». به عبارت دیگر احتمالا لئوناردو دی‌کاپریو سعی دارد بگوید که انسان موفق باید مراقب نیروهای بازدارنده اطرافش باشد، عکس نقیض این گزاره یحتمل چیزی شبیه این باید باشد؛ «حواست به آدم‌هایی که وقتی برنده نمیشوی تشویقت می‌کنند باشد» یا حتی اگر کمی بخواهیم فراتر برویم حواست به آدم‌هایی که تو را تشویق به برنده نشدن می‌کنند، باشد؛ یا اگر بخواهیم اندکی گسترده‌تر فکر کنیم حواست به آدم‌هایی که فرصت برنده نشدن را برای تو فراهم می‌کنند و حتی این فرصت درست کردن برای برنده نشدنت تبدیل به کاسبیشان می‌شود، باشد. خودتان می‌توانید با مثبت و منفی کردن فعل‌های این گزاره و تامل در آن به نتایج جالب‌تری هم برسید ...
اندر احوالات نوآوری
اگر بخواهیم ته و توی داستان نوآوری را در آینده ایران دربیاوریم اول از همه، باید بدانیم که تعاریف مختلفی برای نوآوری وجود دارد، متداول‌ترین آن بین پنج نوع مختلف نوآوری تمایز قائل می‌شود: محصولات جدید، روش‌های جدید تولید، منابع جدید تأمین، اکتشاف بازار جدید و البته روش‌های جدید برای سازماندهی تجارت. هر نظریه و تعریف دیگری از نوآوری لازم است این پیچیدگی‌های پنج گانه را در آغوش بگیرد. واقعیت این است که هر نوآوری (صرف نظر از اینکه آیا محصول، فرایند، بازاریابی، روش تجاری، بازار، و غیره باشد) یک نتیجه لزوما قابل مشاهده و پردازش است.
ظاهرا این روزها دغدغه همه نوآوری است، چه کشورهای توسعه یافته چه کشورهای در حال توسعه و چه کمتر توسعه یافته. انجمن های مهمی مانند کمیسیون آفریقا و پروژه هزاره سازمان ملل بر نقش نوآوری - سرمایه گذاری در ایجاد و استفاده از دانش جدید - به عنوان پایه‌ای برای تحول اقتصادی تأکید دارند. بی‌راه نگفته‌ایم اگر نوآوری را بزرگترین چالش عصر حاضر بدانیم چالشی که هیچ کس حتی عقلش به کرانه‌های آن نمی‌رسد. جالب اینجاست بیشتر تلاش‌ها بر درک این روند در کشورهای صنعتی پیش‌رو متمرکز شده و نه در کشورهای در حال توسعه. درک و تحلیل فرایند نوآوری در چارچوب کشورهای در حال توسعه اصلی ترین محور تحلیل است که برای ما هم مفید و موثر خواهد بود.


بیشتر نوآوری‌ها شکست می‌خورند و شرکت‌هایی هم که نوآوری نمی‌کنند، می‌میرند؛ غم‌انگیز است ... بله می‌دانم اما با این حساب فرایند نوآوری است که اهمیت دارد. در دنیای امروز که ویژگی نامتغیر غالب آن تغییر است، مدیریت نوآوری برای تمام شرکت‌ها (صرف نظر از اندازه‌شان و صنعتی که در آن فعالیت می‌کنند) کلیدی است. نوآوری برای تداوم و پیشبرد کسب و کار موجود شرکت‌ها کلیدی و برای رشد کسب‌وکارهای نوپا یا به عبارتی استارتاپ‌ها ]به تعریف یکی از بزرگان این حوزه شرکت یا سازمانی که در جستجوی یک مدل کسب و کار قابل تکرار و مقیاس پذیر شکل گرفته باشد[کلیدی‌تر است. روشن است که فرایند مدیریت نوآوری نیز بسیار دشوار است. چالش نوآوری موضوع تازه‌ای نیست. شرکت‌ها همواره ناگزیر بوده‌اند برای بقا و رشد خود به تغییر آنچه به بازار عرضه می‌کنند و تغییر در روش خلق و عرضه آن بیاندیشند. با این همه نوآوری هر روز بیش از پیش به عنوان ابزاری قدرتمند برای تضمین بقا و رشد و نیز راهکاری مطمئن برای دفاع از موقعیت رقابتی شناخته می‌شود، رشد می‌کند و افق می‌سازد. برای ادامه دادن این بحث لازم است به صورت گذرا چهار نوع از نوآوری را تعریف کنیم:


نوآوری افزایشی یا تدریجی: بیشتر نوآوری‌ها پیشرفت‌های تدریجی و مداوم در مفاهیم، محصولات یا خدمات موجود در بازار موجود است. نوآوری های افزایشی بهتر از نسخه قبلی محصول یا خدمات است و معمولا تغییرات جزئی در فرمولاسیون محصول موجود یا روش ارائه خدمات دارد و موارد موجود را بهبود می‌بخشد.
نوآوری مخرب : نوآوری اخلال گر نظریه‌ای است که به مفهوم، محصول یا خدمتی اشاره دارد که یا با ورود به یک بازار موجود یا با ایجاد یک بازار کاملاً جدید، یک شبکه ارزش جدید ایجاد می‌کند. در آغاز، نوآوری‌های مخرب وقتی با معیارهای اندازه‌گیری سنتی اندازه‌گیری می‌شدند، عملکرد کمتری دارند اما جنبه‌های مختلفی دارند که توسط بخش کوچکی از بازار ارزیابی می‌شوند. این نوع نوآوری‌ها اغلب قادر به تبدیل غیر مشتری به مشتری هستند.
نوآوری پایدار: نوآوری پایدار نقطه مقابل نوآوری اخلال گر است زیرا در بازار فعلی وجود دارد و به جای ایجاد شبکه‌های با ارزش جدید، با ارضای نیازهای مشتری، شبکه‌های موجود را بهبود و رشد می‌دهد. در مواردی مانند نوآوری‌های تدریجی، عملکرد محصول نوآوری پایدار با هر بار تکرار، اندکی بهتر شده و نقص را کاهش می‌دهد.
نوآوری تندرو: این نوع نوآوری ویژگی‌های مشابه نوآوری اخلال گرانه دارد اما متفاوت است به گونه‌ای که همزمان از فناوری انقلابی و مدل تجاری جدیدی استفاده می‌کند. نوآوری انقلابی مشکلات جهانی را حل می‌کند و نیازها را به روش‌های کاملاً جدیدی از آنچه که ما عادت کرده‌ایم برطرف می‌کند و حتی راه‌حل‌هایی برای نیازها و مشکلاتی که نمی‌دانستیم داریم، فراهم می‌کند و این باعث تغییر شکل کامل بازار یا حتی کل اقتصاد می‌شود.
می‌بینید که نوآوری با خلاقیت، کارآفرینی، موفقیت و پول درآوردن و خیلی چیزهای دیگر فرق می‌کند. «نوآوری»، نوآوری است و راه و رسم خودش را دارد؛ البته این روزها ظاهرا علاوه بر راه و رسم، کارخانه هم دارد.
کارخانه نوآوری، استعاره‌ای سهل و ممتنع
بین سال‌های ۹۳–۹۴ بعد از اینکه مفهوم استارتاپ‌ها و فعالیت اکوسیستم استارتاپی در کشور گسترش زیادی پیدا کرده بود، تعداد شتاب‌دهنده‌ها ] سازمان منسجم و مشخصی است که در آن افراد و تیم‌های دارای طرح نوآورانه و فناورانه را انتخاب کرده و در یک دوره چند ماهه در ازای یک تفاهم به آنها خدماتی برای تسهیل رشد ارائه می‌دهند[، شرکت‌های سرمایه‌گذاری و … روز به روز بیشتر می‌شد. در همان زمان برنامه‌ای به نام مراکز شکل‌گیری مطرح شد. هدف ایجاد مراکز شکل‌گیری در شهرهای مختلف ایران ایجاد فضایی یکپارچه برای فعالیت‌های مختلف مورد نیاز در مسیر کارآفرینان استارتاپی بود. شواهد حاکی از آن است که سعید رحمانی خضری از مدیران ارشد شرکت سرآوا، ایده ایجاد چنین فضایی را در کارخانه‌های متروکه و بازسازی آن‌ها را داد. در نهایت در تاریخ ۹ مردادماه ۹۶ بود که قراردادی با حضور سعید رحمانی خضری و اکبر علیزاده ریاست هیات مدیره شرکت صنعتی آما منعقد شد(https://virgool.io/Zavieco) تا آغاز ساخت ایده‌ای باشد که حتی در دنیا تازگی داشت. کارخانه نوآوری آغازی بود برای اینکه تعدادی شرکت با هم ترکیب شوند و شرکت‌های دیگری به وجود بیاورند، و شاید یک نظر بدبینانه اینطور بیاندیشد آغازی بود عده‌ای برای ساختن در و دیوار آنجا حقوق یورویی بگیرند و ... خلاصه آش شله قلمکاری پخته شد. این به معنای بدمزه بودن آش و یا وجود یک وجب روغن روی آش نیست، نگارنده تا این جای کار نسبت به این موضوع مثبت هستم، درنهایت در آبان ماه سال 1398 با حضور رئیس جمهور محترم، معاون حوزه نوآوری ایشان و جمعی از پارک علم و فناوری افتتاحیه رسمی کارخانه نوآوری صورت گرفت و می‌گویند اگر این کرونا نمی‌آمد همه چیز داشت بهتر پیش می‌رفت. صرف نظر از اسامی و اصطلاحات علمی و غیرعلمی و بعضا گیج‌کننده اصولا کارخانه نوآوری به چه کار می‌آید؟
در سال‌های اخیر، به ویژه با توجه به توسعه اقتصاد دانش بنیان، رشد، درآمدزایی و ارائه خدمات و تولیدات بسیار مرتبط با دانش[، نوآوری به یک موضوع مهم تبدیل شده است. در اقتصاد دانش، نوآوری به طور فزاینده‌ای نه تنها به فناوری بلکه به فرایندها و مدل‌های تجاری نیز مربوط می شود. شبکه سازی، همکاری و جریان روان دانش بر نحوه تجارت و همچنین راه توسعه نوآوری‌ها تأثیر می‌گذارد.
کارخانه نوآوری یک مفهوم استعاری است و در مقام بستری که به طور مؤثر مردم، دانش و ایده را به هم وصل کرده و در عین حال همکاری و نوآوری را ترغیب می‌کند، تعریف می‌شود. تعریف سازوکارهای الهام بخش و انگیزشی افراد را به اشتراک و تفسیر ایده‌ها ترغیب می‌کند و این امکان را می‌دهد تا از دانش جمعی استفاده کرده و تعامل کارمندان و گروه‌های مختلف افزایش یابد.
کارخانه نوآوری فراتر از فیزیک خود به پلتفرم‌های شبکه‌سازی که نوآوری را در داخل و خارج سازمان‌ها و نوپایان ممکن سازد و ارزش پیشنهادی در مقیاس‌های بزرگتر ارائه دهد، نیاز دارد. برای نیل به این هدف، کارخانه نوآوری لازم است تسهیل کننده مدیریت استراتژیک نوآوری باشد؛ سیستمی که هم در زیرساخت‌های سازمانی و هم فناوری جای گیرد تا از جمع آوری، توزیع و بازیابی دانش مورد نیاز برای ایجاد و پشتیبانی نوآوری به روشی مقرون به صرفه حمایت کند. هدف این مشارکت، تهیه نقشه راه مدیریت نوآوری سیستماتیک است.
البته در ایران به عادت مالوف همه چیز اندکی ایرانیزه شده و عطر و بوی گلاب و حضور شمع و گل و پروانه در آن محسوس است ...
وقتی همه دلشان «کارخانه نوآوری» می‌خواهد
صرف نظر از اینکه باید حواسمان به آدم‌هایی که «وقتی برنده نمی‌شویم تشویقمان می‌کنند» باشد، شکست به قول معروف پل پیروزی است فقط باید حواسمان باشد که کسب و کارمان به شرکت تولید پل پیروزی تبدیل نشود!
تا اینجای داستان همه چیز دارد خوب پیش می‌رود تا به یاد ضرب‌المثل «همه راه‌ها به رم ختم می‌شود»، طناب را می‌کشی و راه را ادامه می‌دهی و می‌بینی به یک سری سرنخ‌های واحد ختم می‌شود که تعدادش از تعداد انگشتان یک دست (با تخفیف دو دست) بیشتر نیست. نگارنده دوست ندارد فکر کند اینجا هم انحصاری در کار است ولی بوهای خوبی به مشام نمی‌رسد یا حداقل بوی آن گل و گلاب دیگر چندان محسوس نیست ... تا همین جایش نگارنده دودل است که ادامه بدهد یا نه.
از برنامه «میدون» تا کارخانه نوآوری
خوانندگان محترم یحتمل به صورت اتفاقی هم شده یک قسمت از برنامه «میدون» را با آن داورهای بامزه و شوخ‌طبعش دیده‌اند، که برندگانی همچون خیاط خانگی، بسته‌بندی کننده آجیل در منزل، کپی کننده برند خارجی هم می‌تواند داشته باشد. داورهای بامزه‌ای که همدلی می‌کنند و جریانی از وام‌های همان معاونت که معاون معاون یکی از داورهاست (نگارنده شاید در این محتوا دقیق نباشد) به آنها داده می‌شود. هرچند این رقابت تاکیدی بر نوآورانه بودن ایده‌ها ندارد، آن وسط بعضی وقت‌ها ایده‌های نوآورانه مطرح می‌شود. اما داستان کارخانه نوآوری قطعا متفاوت است، طبق معمول دیجی کالا باید باشد، چند شرکت غذا را در «خانه ‌آور» باید باشد، دسته‌بندی میوه و ارسال باید باشد و البته این روزها نان شب را هم باید با اپلیکیشن تهیه کنیم! تو گویی نحوه برقرار کردن کارخانه نوآوری دورترین مفهوم به ذات نوآوری است یعنی به عبارت دیگر بعضی وقت‌ها ذات برنامه «میدون» از «کارخانه نوآوری»، کارخانه‌تر و نوآورتر است؛ این البته یعنی آغازی بر یک پایان.
... و البته راهکار
بعضی مفاهیم اینجایی هستند، یعنی اینکه ما با گوشت و پوست و استخوان و ریشه بستر تاریخی فرهنگی عمیق آنها را درک می‌کنیم. به عبارت دیگر آنقدر ایرانی هستند که برای فهم آن توضیح نیاز نداریم مثلا شعر حافظ، تک مصرع‌های سعدی که از شدت قابل فهم بودن ضرب‌المثل می‌شوند، فرش ایرانی، خانه‌های تاریخی ایرانی با حیاط مرکزی، امثال این‌ها را همه دوست داریم، می‌فهمیم و بد و خوبش را تشخیص می‌دهیم. در مقابل بعضی از مفاهیم آنقدر اینجایی نیستندکه بدون اغراق می‌توان گفت هر کسی فهم و درک خود را از آن داشته و به اعتباری از ظن خود یار می‌شود حال بر حسب نفوذ درک کننده آن نوع درک ممکن است بیشتر جا بیافتد ولی این به معنای لزوما صحیح بودن آن نیست. نگارنده معتقد است نوآوری، مرکزنوآوری، کارخانه نوآوری، شتاب‌دهنده، استودیوی نوآوری، ... همگی به غایت درجه تحت تاثیر درک عده‌ای محدود درک کننده بسیار بانفوذ ایرانیزه شده‌اند که لزوما به معنای صحیح‌ترین یا اینجایی‌ترین مفهوم نیست و این یعنی آغاز مشکلات. حالا خودتان حدس بزنید راهکار چه می‌تواند باشد. در این باره بیشتر خواهم نوشت.

 

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code