همهش فکر میکنم داریم «تراشبازی» میکنیم، ما چشم میذاریم آدما یه چیزی رو قایم میکنن بعد با یه خودکار میزنن رو میز اگه صدا بلند بود یعنی بهش نزدیک شدیم اگه صدا آروم بود یعنی ازش دور شدیم.
امروز یه دقیقه حواسم رفت به اینکه قسط خونه رو دادیم یا نه؛ وقتی برگشتم دیدم یه تیکه از قله دماوند نیس. دیگه غیبکردن دماوند از غیبکردن دکل نفتی که سختتر نیس!
آخرین بار ۵۰۰ هزار یورو گم شد، دقت کردین دیگه صفرهای جلوی میلیارد رو نمیشمریم باید حواسمونو جمع کنیم ببینیم به ریاله یا دلاره یا پوند یا یورو.
تخصصمون شده شمردن صفرهای جلوی قیمت گوشت و مرغ و اجاره خونه و پراید.
وقتی پولها رو بردن انگار یکی خودکار میزد رو میز و صداش اصلا در آستانه شنوایی بشر نبود، بعدها فهمیدم که پولها تو لواسون بوده اما صدای خودکار رو میز از حوالی کانادا میاومد!
بابابزرگم یه جور عجیبی زندگی میکرد، یه سیستم «افافتیاف» حلالی روش نصب بود وقتی میخواستی مهمونش کنی باید امضا چهل تا مومن رو میآوردی که رد پولت معلوم بشه. این اواخر دائم تو روزه بود، میگفت حسابام پیچیده بهم تا یهجایی میدونم پولم از کجا اومده ولی از اون به بعدش رو نمیدونم!
همهش فکر میکنم داریم تو دوربین مخفی زندگی میکنیم اما خودمون نمیدونیم. یهروز یکی بهمون میگه: «لبخند بزنین شما مقابل دوربین مخفی وایستادین»، بعد کل جوونیمون تو ۳۰ ثانیه جلوی چشممون دوره میشه لبخند میزنیم و بعد یکی دوربین رو خاموش میکنه و در اتاق رو میبنده، کرکره رو میکشه پایین و میگه اونایی که نمیخوان جلوی دوربین مخفی بازی کنن از اینجا برن!
داشتم به اینا فکر میکردم که پیامک رسید، مشترک گرامی ۸۵ درصد از شارژ اینترنت شما با احتساب ترافیک فلان مصرف شد، لعنتی من دیروز شارژش کردم لااقل باهاش بهم دو تا خبر خوب بده! تو هنوز بهم کلی خبر خوب بهم بدهکاری!
پشت بندش این خبر رو میبینم، تکمیل ظرفیت فلان قبرستان نزدیک است...
باید زنبیلم رو بذارم تو صف تا پر نشده!
نظر شما: