روز جهانی ورزشی نویسان و یادی از پدر

۲ جولای روز جهانی ورزشی نویسان و تلاقی همیشگی اش با تولدت حضرت پدر مرا بشدت دگرگون می‌سازد اینبار در آستانه هفتاد و شش سالگیت ، حضرت پدر میخوای من به پاس آن همه سال که در پناه آغوش مهربانت بودم ؛ هفته نامه اشپورت بیلد و بردارم وصدا کنم ؛بهرام جان تو اتاق کارتم ...میشه بیای آقای مترجم بگی ؛ این ژرمن ها دوست داشتنی این هفته برای ورزش دنیا چه دلربایی میکنن.. بعدش هم بگم دو فنجان قهوه فرانسه هم آماده س ...

گیل خبر/ به بهانه ۲ جولای روز جهانی ورزشی نویسان یادی از خبرنگار شهیر ورزشی در گیلان استاد بهرام نوائی را با دل نوشته ی از مریم نوائی فرزند این روزنامه نگار فقید زنده نگه داشتیم.

بهرام نوائی متولد ۱۳۲۲ در اصفهان بعد از اتمام تحصیل از اتریش از همان بدو ورود جذب هفته نامه کیهان ورزشی شد و طولی نکشید به یکی از مهره های تاثیر گذار این روزنامه قدیمی تبدیل شد. تا جایی که با حضور ویژه اش در جام جهانی ۱۹۷۴ در کنار استاد اسداللهی و مصاحبه اختصاصی با قیصر فوتبال آلمان فرانتس بکن بائر نام ورزشی نویسی ایران را برای جهان آشنا تر کرد . وی بواسطه شغل دولتی که داشت روانه گیلان شد و در این استان سکنی گزید. وی به جزء روزنامه نگاری، معاون ارشاد ، سرپرست حج، اوقاف و خیریه، ریاست سازمان جهانگردی استان و همچنین تدریس در دانشگاه را برعهده داشت.

مرحوم نوائی در سال ۱۳۷۰بزرگترین رسانه شمال کشور هفته نامه آوای شمال را با پخش سراسری تأسیس کرد و شاگردان بسیاری تربیت نمود که هر کدامشان امروزه اساتید و روزنامه نگاران بنامی در رسانه های ورزشی ما هستند. از وی دو فرزند به نام های نوید و مریم برجای مانده است. بهرام نوائی بهمن ماه سال 92 دارفانی را وداع گفت.

دل نوشته مریم نوائی

 

۲ جولای روز جهانی ورزشی نویسان و تلاقی همیشگی اش با تولدت حضرت پدر مرا بشدت دگرگون می‌سازد اینبار در آستانه هفتاد و شش سالگیت ، حضرت پدر میخوای من به پاس آن همه سال که در پناه آغوش مهربانت بودم ؛ هفته نامه اشپورت بیلد و بردارم وصدا کنم ؛بهرام جان تو اتاق کارتم ...میشه بیای آقای مترجم بگی ؛ این ژرمن ها دوست داشتنی این هفته برای ورزش دنیا چه دلربایی میکنن.. بعدش هم بگم دو فنجان قهوه فرانسه هم آماده س ...
-یا بگم از تراس باغ اجدادی چه ویویی داره قله دماوند
-یا ورزشگاه پیر امجدیه هنوز چه دلی از عاشقانش میبرد
-و یا بگم شبهای ، وین برای قدم زدن هنوز جایگزین ندارد.
-یا جام جهانی ۱۹۷۴ رو مرور کنم ؛ وقتی اونجایی که به استاد اسداللهی میگی من حتی شده با هزینه شخصی این قیصر فوتبال آلمان رو پای میز مصاحبه کیهان ورزشی مینشونم! استاد هم بگه شک ندارم این مصاحبه انجام میشه .. تو همیشه برای ورزشی نویسی ما آبروداری میکنی !
-یا از حشمت خان مهاجرانی و تیم‌ ملی فوتبال ایران بگم که همیشه ورد کلامش بود بهرام اگه تو همراه تیم ملی نیای c130 نمیپره !
_ یا بهمن خان صالح نیا رو بگم وقتی گفت بهرام خان یه بازیکن پیدا کردم در قواره تیم ملی بیا ببینش نظر تو بگو ..و وقتی رفتی و سیروس رو دیدی و آلوده رفاقتش شدی کنارش ماندی تا آخرین ثانیه ها


- یا بگم وقتی سیروس زنگ میزد با یورگن گده بود در اوج جلسات استانداری تایمی رو خالی میکردی به هتل سپید کنار انزلی میرفتی تا همه بگن آقای رییس با این عجله کجا ؟ بگی آخر معرفت باز های دنیا منتظرمه سیروس خودش و معرفتش تکرار نداره ....و برای مرد بی تکرار خرز یه شهر رو اون شب تصادف تا صبح در بیمارستان پورسینا بسیج کردی تا شاید کاپیتان ابدی به مردم برگرده !!
- نظرت چیه بعدی مرور کردن نوشیدن چای با رفقا قدیمی در تحریریه ایران ورزشی باشه ؛ وقتی اساتیدی چون مرحوم پرویز زاهدی ، مرحوم حسین حصاری و جمشید خان حمیدی برای نوشیدن چای اول با تو دقیقه ها بگو مگو می‌کردند !
-یا بگم چه آبرویی دادی به رسانه در شمال کشور با آوای شمال با اون نگاه مدرن و تیم کار آمد با پخش سراسری ، طوری که حتی در کتابفروشی های بزرگ تهران هم بفروش میرفت .
- و یا بازم از آوای شمال بگم سال ۷۳ نباید عکس علی پروین رو میزدین صفحه اول وگرنه سهمیه دولتی کاغذ روزنامه قطع میشد ، اما تو چه کردی ؛ با هزینه شخصی تامین کردی و گفتی اگه حقشه صفحه اول باشه پس باید باشه ! اگه نباشه و من بخاطر سهمیه کاغذ دولتی بخوام که نباشه ، پس شرافت روزنامه نگاری من کجا می‌ره ...
_ یا بگم چه خون دلهایی خوردی برای اعتلای نام گیلان در عرصه ایرانگردی و جهانگردی کشور میخوای از نمایشگاههای بین المللی تهران بگم که چه کردی هر سال جایگاه اول متعلق به گیلان باشد تا بین آن همه رقبا و استان های با امکانات ویژه بتوانی همان زمزمه همیشگیت را در عمل ثابت کنی همه ایران تن است و گیلان دل
و همیشه همین شد و گیلان با تو فاتح تمام عیار
_چطوره از کنگره های بین المللی میرزا کوچک خان بگم که با چه سطح کیفیتی هر سال برگزار کردی و با تمام موانعی که بود هرگز نذاشتی موسیقی محلی از برنامه حذف شود چه خون دلها خوردی اما آبروی گیلان چیزی نبود که سرش معامله کنی
آخ پدر اسطوره ای من کاش مرگ فقط یک لحظه مهلت میداد تا تو را در آغوش بکشم.

 

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code