کودکان کار استان گیلان و شهر رشت اکثرا در سکونتگاههای غیر رسمی این کلان شهر در هم تنیده زندگی می کنند.در محلاتی که کوچه پس کوچه هایشان پر از چاله چوله های اعصاب خُرد کن است و مبلمان شهری واژه نشنیده ای برای همگان است.در این محلات اسباب فراغتی برای نوجوانان و جوانان آن فراهم نیست و یا اگر امکانی از این حیث وجود داشته باشد در حد ابتدایی ترین وضعیت ممکن است.

گیل خبر/هامون شاد

کودکان در سراسر جهان به علت ناتوانی جسمی و روحی و عدم توانایی در تصمیم گیری،جزء گروه ضعیف جامعه قرار گرفته اند و در سراسر دنیا فقر کودکان در رابطه با فقر و تنگدستی خانواده مورد بررسی قرار می گیرد ولی از آن جایی که در سطح جهانی کودکان به عنوان یک گروه انسانی جدا از خانواده شناخته شده اند به همین دلیل آمار جداگانه خود را در مورد سلامت و بهداشت کار، سوادآموزی،مرگ و میر،فقر و تهیدستی دارند.

هفته ای که گذشت مقارن بود با گرامیداشت کودکانی که برای تامین اقتصاد خانواده مجبور به کار می شوند.کودکانی که در جستجوی نان، کودکی خود را فراموش می کنند و این فراموشی بستری می شود برای پذیرفتن انواع و اقسام آسیب های اجتماعی و کودکی شان بر باد می رود.

«کودکان کار» به دو گروه تقسیم می شوند؛ کودکان کار و کودکان خیابان.بیش از ۹۰ درصد کودکانی که مجبور به کار می شوند، مثل خیلی از کودکان عادی جامعه دارای خانواده و خانه و کاشانه هستند اما چون خانواده های آنها به دلایلی بسیار، کم درآمدند در نتیجه برای کسب درآمد در خیابان کار می کنند طوریکه به وضعیت جسمی،روحی ، معنوی و اجتماعی آنها آسیب وارد می شود و اگرچه کار آنها توشه ای برای شام امشب شان باشد اما حتما فردای آینده را نامعلوم می سازد.بسیاری از این کودکان به مدرسه می روند و ممکن است در فضای روابط در خیابان،درگیر رفتارهای خلاف قانون شوند اما به طور کلی رفتارهای مجرمانه محدودی دارند.

اما کودکان خیابانی شامل کودکانی هستند که به دلایلی مثل طلاق والدین یا فرار والدین از خانه یا زندانی بودن سرپرست خانواده و ...در یک زمان مشخص، سایه پدر و مادر بر سرشان نیست و سر پناهی ندارند، در نتیجه به خیابان پناه می برند.خیابان می تواند هم محل کارشان باشد و هم محل زندگی شان.

کودکان کار در گیلان

کودکان کار استان گیلان و شهر رشت اکثرا در سکونتگاههای غیر رسمی این کلان شهر در هم تنیده زندگی می کنند.در محلاتی که کوچه پس کوچه هایشان پر از چاله چوله های اعصاب خُرد کن است و مبلمان شهری واژه نشنیده ای برای همگان است.در این محلات اسباب فراغتی برای نوجوانان و جوانان آن فراهم نیست و یا اگر امکانی از این حیث وجود داشته باشد در حد ابتدایی ترین وضعیت ممکن است. بسیاری از این کودکان کار علاقمند به رشته های ورزشی مثل فوتبال یا رشته های هنری مثل موسیقی هستند و وقتی قاب آرزوهای آنها مورد بررسی قرار می گیرد،می بینید که از حضور در دانشگاه صنعتی شریف تا بازی در تیمهای فوتبال طراز اول دنیا به چشم می خورد.آشپزی ، آرایشگری ، معماری و ...هم در میان آرزوهای شغلی شان وجود دارد.آنها که به نظر می رسد به دلایلی از هوش بالاتری هم برخوردار باشند می خواهند به هر دری بزنند تا امروز و فردای خود را ساخته باشند اما گهگاه دلسوزیهای مردمِ دست و دلباز که نگاهشان بیشتر اوقات ترّحم آمیز می شود ، حضور این کودکان را در کف خیابان تقویت می کند.مردم با مشاهده آنها در خیابان کمک مالی می کنند و این کمکها و پاداش های آنی مقدمه ای می شود برای از دست رفتن فرداهای بهتر که قرار است پشت میز مدرسه یا مهارت آموزی و آموزش های مختلف به دست آید.کودکانی که سن و سال کمتری دارند درآمد بیشتری کسب می کنند اما وقتی به مرحله سنی بالاتری می رسند با کاهش توجه و همچنین درآمد مواجه می شوند و شاید بیشتر آنها در چنین سن و سالی دیگر نه موقعیت پیشرفت با آموزش پیدا می کنند و نه در حوصله و انگیزه شان چنین توانی وجود دارد.

در گیلان، کودکان کار به شکلهای مختلفی وجود دارند که مهمترین آنها کودک کار در خیابان هستند که چشم نواز کسی نیست اما کودکان کار در مزارع و شالیزارها یا کودکان در تعمیرگاههای مکانیکی و کارگاههای زیر زمینی و کارهای ساختمانی که شرایط سخت کار باعث شده که کودکی آنها به فراموشی سپرده شود، همه در زمره کودکانی هستند که خانواده و جامعه و دولت باید از منظر جدی تری به آنها توجه کنند که البته خانواده خود یکی از قربانیان پیش از کودک است که باعث حضور کودک جهت کسب درآمد به این طریق آسیب زا می شود.البته برخی از خانواده ها در گیلان علیرغم تمکّن مالی برای کار کودک اصالت قائلند و معتقدند که کودک تا کار نکند، پرورده نمی شود و به اصطلاح مرد بار نمی آید! که باید حساب این خانواده ها را با خانواده های قربانی فقر و نداری جدا کرد.

در همه استانهای کشور «مراکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده» تحت نظارت بهزیستی وجود دارد که مسئولیت رسیدگی و حمایت از این کودکان و خانواده هایشان را در حد مقدورات خود بر عهده دارند که البته در این مسیر نهادهای مختلفی موظف به خدمات رسانی هستند.در شهر رشت نیز این مرکز با حمایت «موسسه حامی شایسته گیلان ما» فعالیت می کند.این موسسه وظیفه خدمات رسانی شامل خدمات آموزشی،مددکاری،روان شناسی،ورزشی و فرهنگی و ... به کودکان کار و کودکان خیابان را بر عهده دارد.ساختمان مرکز کودکان کار در محله حمیدیان و محل اسکان کودکان خیابانی در خیابان سعدی این شهر قرار دارد که وظیفه نگهداری شبانه روزی این کودکان را بر عهده دارد.

۱۱ نهاد خدمات رسان به کودکان کار
در کشور ما ۱۱ نهاد و سازمان دولتی طبق مصوب تیر ماه سال ۱۳۸۴ موظف هستند تا خدمات مشخصی را همگام با سازمان مرجع یعنی بهزیستی ارائه دهند که البته برخی از نهادهای دولتی نسبت به ساماندهی و حمایت این کودکان باید رغبت بیشتری نشان دهند.صدا و سیما،شهرداری،نیروی انتظامی،بیمه خدمات درمانی،بیمه تامین اجتماعی،بهداشت و درمان،آموزش و پرورش،دادگستری،هلال احمر،بهزیستی و تعاون و رفاه اجتماعی نهادهای موظف به حمایت هستند.امیدواریم روزی برسد که کودکان مجبور نباشند برای تامین معاش خانواده دربند خیابان ،کارگاههای زیر زمینی و ...باشند و ده ها آسیب اجتماعی و ناهنجاری در کمین آنها باشد.

رنج کودکان کار پس از شیوع بیماری کرونا بیشتر هم شده است.غیر از اینکه زندگی و آینده این کودکان و خانواده های آنها تحت شعاع قرار گرفته است و روال زندگی شان را مختل کرده است، تماشای رنج پرسه زدن شان در خیابان برای تامین معیشت خانواده ، اعصاب شهر را هم بهم می ریزد.هر رهگذری با دیدن این کودکان دمی در خود فرو می رود و ملول می شود و گهگاه راه رهایی از این حس اندوهناک را خریدن آدامس و دستمال کاغذی از دستان کوچک آن کودک کار می بیند؛خریدنی که شاید از روی نیاز نباشد اما مرهمی می شود برای رهگذران! و داستان بی مرهمی و رنج کودکان همچنان هر روز تکرار می شود...

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code