وقتی عزیزی از دست می رود بازماندگان واکنش هایی به این تجربه پرفشار نشان می دهند که در وهله اول شناخت این واکنش ها می تواند کمک شایانی به انطباق سالم تر در فرآیند سوگواری داشته باشد. این واکنش ها در چهار دسته احساسات، شناخت، جسم و رفتار بروز پیدا می کند. هدف من در این نوشتار این است که بگوئیم این علائم در واقع واکنش های طبیعی به فقدان است و به هیچ عنوان نباید به معنای مشکل در بازمانده ها دیده شود.
گیل خبر/گردآوری : حسین احمددوست
*مشاور خانواده اداره مشاوره دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی گیلان
کاری کن که دعای من نه برای دور ماندن از خطرها بلکه برای نهراسیدن از رویاروئی با آنها باشد
وقتی عزیزی از دست می رود بازماندگان واکنش هایی به این تجربه پرفشار نشان می دهند که در وهله اول شناخت این واکنش ها می تواند کمک شایانی به انطباق سالم تر در فرآیند سوگواری داشته باشد. این واکنش ها در چهار دسته احساسات، شناخت، جسم و رفتار بروز پیدا می کند. هدف من در این نوشتار این است که بگوئیم این علائم در واقع واکنش های طبیعی به فقدان است و به هیچ عنوان نباید به معنای مشکل در بازمانده ها دیده شود.
بعد احساسات:
غمگینی:
یکی از شایع ترین احساسات بعد از تجربه فقدان است این احساس به فرد کمک می کند فقدان را به مرور بپذیرد و دوباره به زندگی برگردد تصور کنید که بازمانده این تجربه را از سر نگذراند و یا به نوعی با مشغولیت فراوان از تجربه این غم خود دوری کند مسیر سوگواریش به تعویق می افتد. گرچه بازمانده ها در اوایل شنیدن این خبر با ترس، خشم و انکار دسته و پنجه نرم می کنند ولی این غم با پایان یافتن مراسمات وقتی بازمانده به خانه برمی گردد ومتوجه می شود عزیز از دست رفته دیگر حضور ندارد بسبار عمیق تر تجربه می شود. هر چقدر فقدان ناگهانی باشد معمولا با انکار بیشتر همراه است از طرفی لزوما غم با گریه همراه نیست ولی اغلب با گریه کردن همراه است .گرچه علامتی است از تجربه غم اما مختص غم نیست بلکه می تواند علامت درماندگی و واماندگی هم باشد در زمان غم استیصال و شعف نیز رخ می دهد در هر صورت این احساس خاصیت شفابخشی دارد پیامی که دارد این است که با رویداد های سهمگین زندگی باید تواضع پیشه کنی زندگی همین است بی شک اگر غم نباشد با فقدان ها نمی شود مصالحه کرد.
خشم:
یکی از هیجانات گیج کننده و ریشه بسیار از مشکلات در مسیر سوگواری است این خشم معمولا از دو منبع نشات می گیرد حس ناتوانی برای جلوگیری از مرگ و همچنین نیاز به حضور فرد متوفی ولی در دسترس نبودن متوفی و اینکه دیگر باز نمی گردد. ممکن است این خشم به از دست متوفی به سمت پزشکان خانواده خدا جابه جا شود هر چقدر این خشم درونی شود منجر به افسردگی و انطباق سخت تر می شود
اضطراب:
اضطراب می تواند از دامنه خفیف تا حملات شدید باشد اضطراب از دو منبع ناشی می شود اینکه من بدون متوفی نمی توانم زندگی کنم و که صد البته برای افرادی که عزیز از دست رفته در زمان حیاتش بسیار حمایتی عمل کرده است این نوع اضطراب بیشترتجربه می شود و اضطراب در مورد اگاهی از مرگ خویش و فنا پذیری که در سایه مرگ عزیز نمایان تر می شود.
خستگی:
خستگی گاهی به صورت بی میلی و بی حسی تجربه می شود برای افرادی که قبل فقدان بسیار فعال بودند این نوع تجربه ناخوشایند و تعجب اور است به سختی از خواب بیدار شدن، عدم رسیدگی به کارهای خانه، عدم انجام وظایف شغلی جزء علائم خستگی محسوب می شوند
حسرت:
همه بازماندگان ممکن است بعد از تجربه فقدان حس حسرت را تجربه کنند . کارهایی که بایستی انجام می دادیم ولی ندادیم یا نادیده گرفتیم قدردانی کردن ، حمایت کردن، رسیدگی کردن ، دیدار و ملاقات بیشتر و خیل عطیمی از کارهای نکرده بعد از فوت عزیز جلوی چشمان ما رژه می رود ولی چه می شود کرد حسرت همیشه هست.
آزادی:
آزادی حس مثبت بعد مرگ است شوهری که فوت شده است وهمیشه با زور دیکتاتوری زورگوئی و خشونت با زنش برخورد می کرد بعد فوتش ممکن است زن از حس ازادی اش بگوید که دیگر مجبور نیست زیر بار خشونت برود. البته این حس برای بازمانده ها راحت نیست و از داشتن این حس ممکن است احساس گناه کنند و لی تجربه آن در بازمانده ها در چنین موقعیت هایی طبیعی است ونباید توسط دیگران مورد سرزنش قرار گیرد.
آسودگی:
گاهی اوقات بنا به بیماری که عزیز ما در زمان حیات تجربه کرده متحمل زجرها و ناراحتی های فراوان شده است و اگاهی از رنج کمک می کند بازمانده کمی خیالش اسوده باشد گرچه فقدانش دردناک است اما همین که دیگر عزیزش رنج نمی کشد تسکین دهنده است
درماندگی:
اینکه بعد مرگ عزیز احساس میکنید کارهای معمول زندگی را هم نمی توانی انجام دهید و دچار ناتوانی می شوید البته این احساس زودگذر است ولی بعد از تجربه فقدان بر شما حادث می شود و زیاد دیده شده است که نزدیکان مدت زمان زیادی برای انجام امورات زندگیدر کنار افرادی که داغ دیده هستند زندگی می کنند.
تنهایی :
این احساس به ویژه برای کسانی که یک فرد صیمی را از دست داده اند بیشتر تجربه می شود تنهایی دو نوع داریم تنهایی اجتماعی و تنهایی عاطفی که تنهایی اجتماعی با حمایت خویشان و نزدیکان و همکاران تا حدودی برطرف می شود ولی تنهایی عاطفی با ادغام و پیوند های جدید عاطفی تعدیل می گردد. البته در دیدگاه اگزیستانسیال( وجودی) به تنهایی اشاره می شود که در ان علی رغم همه ارتباطات انسان احساس تنهایی دارد به خصوص در تجربه رنج و ناکامی که مختص به اوست و دیگری در این رنج سهیم نیست
توجه به علائم و جسمی در فرآیند سوگ از جنبه های مهمی است که نباید نادیده انگاشته شود و این علائم نقش مهمی در جریان سوگواری ایجاد می کند
علائمی از قبیل:
خالی شدن معده
تنگی نفس
حساسیت به صدا
ضعف عضلات
فقدا انرژی
خشکی دهان
شناخت ها:
ناباوری:
گفتن جملاتی از قبیل اتفاقی نیفتاده است، شاید اشتباهی صورت گرفته شده است یا من نمی توانم این اتفاق را باور کنم اغلب از آن دسته افکاریست که در ذهن بازمانده تکرار می شود
گیجی:
یکی از علائمی است که بازمانده ها در امور کارها براحتی نمی توانند تمرکز کنند و برخی از امور را فراموش می کنند
و بازمانده از لحاظ ذهنی در ذهنش افکار مغشوش می شود
مشغولیت ذهنی:
تفکر وسواسی به بازگشت عزیز از دست رفته هر چقدر این مرگ ناگهانی تر باشد این افکار مزاحم در ذهن قوی تر می شود
حس حضور:
برخی از بازمانده ها اشاره می کنند که حضور متوفی رو در زمان و مکانهایی احساس می کنند ممکن است برخی حضور را آرامش بخش بدانند و برخی از ان بترسند.
توهمات:
بازمانده ممکن است چیزی را بشنود و یا ببیند که در دسته رفتارهای بهنجار قرار دارد توهم تجربه ای است که مکرر در بازمانده نکرار می شود و معمولا تا چند هفته بعد فقدان رخ می دهند و این تجارب گذراست
رفتارها:
اختلالات خواب
مشکل درخوابیدن و زود بیدارشدن یه واکنش عادی در جریان سوگ است ترس از خوبیدن تر از تنها بیدارشدن، ترس از تنها در رختخواب رفتن از جمله واکنش ها معمول بعد از تجربه فقدات است.
اختلال اشتها:
مشکلات اشتها به حالت پرخوری یا کم خوری نشان می دهد اما کم خوری بیشتر در رفتارهای سوگ رخ می دهدکه باعث تغییرات واضحی در وزن و الگوی خوردن می شود.
کناره گیری اجتماعی:
دوری کردن از دیگران یک رفتار معمول در پی فقدان است افراد تمایلی به حضور در مراسم و جشن ها و مهمانی ها ندارند چون تجربه غم با تجربه هیجانات دراین دورهمی ها ناهمخوان است عدم حضور در این برنامه ها نباید توسط دیگران به منزله بی احترامی تعبیر شود بلکه بازمانده آمادگی لازم و واکنش مناسب برای حضور را ندارد ممکن است برخی تمایلای به فعالیت های دنیای بیرون نداشته باشند از قبیل نخواندن روزنامه و یا تماشا نکردن به تلویزیون
رویاهای متوفی:
خواب دیدن متوفی در خواب بسیار رایج است هم خواب بهنجار و هم خواب پریشان و کابوس البته همه این خواب ها سرنخ هایی برای بازمانده هستند که در کجای این مسیر سوگواری قراردارد و همچنین به تعارضاتی که در حال تجربه کردن است.
اجتناب از یادآوری متوفی:
برخی از افراد از هر چیزی که یادآور متوفی است دوری می کنند نگاه نکردن به عکسها،دور کردن وسایل شخصی متوفی، تغییر سریع محل زندگی، خلاص شدن سریع از همه چیزهای مرتبط با متوفی می تواند سوگواری را پیچیده کند.
صدا کردن:
بازمانده ممکن است مداوم شخص متوفی را صدا بزند( امیر برگرد پیش من) ممکن است این صدا زدن هم بیرونی باشد یا انینکه درونی رخ دهد
بیش فعالی و بیقراری:
ممکن است برخی دچار بیش فعالی شوند ونتوانند در خانه بمانند یا دیده می شود مکرر در حال قدم زدن هستند و رانندگی می کنند.
مراقبت شدید از اشیائی که به متوفی تعلق دارد
پوشیدن لباس های متوفی یا نگهداری وسواسی از وسایل عزیز از دست رفته در بین بازمانده ها رایج است
بازدید از مکان ها یا حمل اشیائی که بازمانده را یادآوری می کند
بازمانده گان ممکن است به خاطر از دست رفتن خاطرات متوفی مکررا در موقعیت هایی قرار بگیرند که متوفی یادآوری شود و به فراموشی نرود.
تمایز سوگ از افسردگی:
برخی نشانه های کلاسیک اختلال خواب، اختلال اشتها، ناراحتی شدید در واکنش سوگ فقدان عزت نفس که معمولا در افسردگی ها بیشتر است وجود ندارد.
در سوگ دنیا پوچ و خالی به نظر می رسد ولی در افسردگی شخص احساس پوچی و خالی بودن می کند.
عمده مطالب از کتاب مشاوره . درمان سوگ با ترجمه دکتر کیانی نشر ارجمند اخذ و گردآوری شده است
برخی از واژه ها و مثال ها نظرات خود نویسنده بوده است
منابع:
مشاوره و درمان سوگ،ویلیام وردن،ترجمه احمد رضا کیانی و همکاران، نشر ارجمند، سال۹۶
از خط تا مثلث تعارض، نیما قربانی، نشر بینش نو سال۹۵
همدلی با بیماران رو به مرگ، کوبلر راس، نشر نشانه، سال
نظر شما: