مومن صالحی
۱۳۹۸/۱۲/۲۰ ۰۸:۵۵ چاپ
بی تکلیفی

در جریان شیوع بیماری کرونا ، گیلان وشهر رشت ، تنها از جهت سوء تدبیر مدیران دولتی،سیستم ایمنی خود را ازدست نداده بلکه به موازات ان، یا حتی بیشتر، ازجهت خلا تئوریک و بی تحلیلی صاحب نظران و گروهای مرجع نیز، بی دفاع و اسیب پذیر مانده است . گروه های مرجع شامل رهبران سیاسی و اجتماعی و مذهبی ، هنرمندان ، اساتید و نویسندگان ،ورزشکاران برجسته وروشنفکران و از این دست هستند ،که در چنین اوضاع و احوالی کجای ماجرا هستند؟

 

گیل خبر/مومن صالحی

استان گیلان وشهررشت ، با وضعیتی غیر قابل پیش بینی مواجه شده که مدتی ادامه خواهد داشت. این بحران ابعاد مختلف و مخاطره آمیزی داشته که کمتر بدانها پرداخته شده است. بیماری جسمی و مرگ ومیر ناشی از ویروس کرونا، فقط یکی از جنبه های جدی بحرانی هست که با ان درگیریم . وجوه دیگر و تبعات منفی این شرایط یا خود را نشان داده و یا در روزهای اینده نشان خواهد داد.از جمله:
تبعات منفی رنج مرگ و فقدان عزیزان بصورت بروز نا امیدی و افسردگی در بازماندگان بویژه با توجه به عدم امکان برگزاری هر نوع مراسم ارامبخش ،و فقدان سوگ جمعی و دلداری های مرسوم.
ضایعه از دست رفتن بسیاری از سرمایه های اجتماعی از قبیل پزشکان و حقوقدانان و مهندسین واستادان و هنرمندان و ورزشکاران و عدم امکان پر کردن جای انان به سهولت و سادگی.
افسردگی های روحی روانی و ناکامی های ایجاد شده ،ناشی از تعطیلی کار و زندگی، بویژه در ایام پایانی سال، که همواره بیشترین حجم فعالیت های اقتصادی و اجتماعی را بخود اختصاص میداد.
تشدید بی اعتمادی های قبلی نسبت به مدیران دولتی و عدم توجه به فرامین انان و تبعات اسیب جدی به انسجام ملی .
اسیب های روانی وارده ناشی از بی برنامگی و بیحوصله گی کودکان و نوجوانان برای حضور اجباری درخانه .
بحران های مالی کسبه و اصناف ناشی از سقوط غیر قابل پیش بینی بازار شب عید و مخاطرات ورشکستگی و از بین رفتن سرمایه های زندگی فعالان اقتصادی .
ایجاد دعاوی حقوقی و کیفری اعم از موارد مالی و چک های برگشتی و تسهیلات بانکی سر رسید گذشته و منازعات مربوط.
و دهها پدیده پنهان و اشکار و قابل وگفتن و نگفتنی دیگر که نبض وضربان زندگی در شهر باران را کند نموده و به دست انداز انداخته است.
مجموع این عوارض، چه بخواهیم وچه نخواهیم هزینه های زیادی را برای مردم ایجاد نموده و می نماید که نمیشود مورد بی توجهی قرار گیرد.
با این رویکرد ، پیکره جامعه نیز به موازات تهدیدات بیولوژیک پیکره انسانی ،مورد تهاجم ویروس های اجتماعی قرار گرفته و اگر به عوارض بیماریهای اجتماعی از سوی مردم و بویژه گروههای مرجع توجه نشود و اقدامات و پیش بینی های لازم صورت نگیرد،ضایعاتی همچون احساس شکست ، بروز افسردگی های شدید ، شورش و طغیانهای عمومی ،جنگهای داخلی و نهایتا ، فرو پاشی اجتماعی را بدنبال خواهد داشت.نمونه اینگونه فروپاشی ها را بعد از جنگ جهانی دوم از 1945 تا 1960 در اروپا و بویژه آلمان شکست خورده شاهد بودیم .از ان پس نیز تا کنون ،کشورهایی از خاورمیانه تا افریقا تا اسیا و امریکای جنوبی درگیر این حوادث بصورت درگیری های قومی و نژادی ،نسل کشی ،آوارگی ومهاجرت های اجباری ،جنگهای داخلی و بروز عقاید افراطی بوده اند، که اخبار دل آزار ان همواره چهره بشریت را سیاه و شرم آگین نموده و می نماید.
اظهارنظر خواص جامعه یا گروههای مرجع ، هنگامی که تحت تاثیر عوام قرار گرفته و با همان ادبیات سطحی و استدلال های بی استناد و تحت تاثیر شایعات به سمع و نظرمردم برسد، علامت های خطرناک بیماری های اجتماعی بروز کرده و باید دچارنگرانی ،بلکه وحشت بروز و وقوع حوادث اجتماعی بعدی شویم .
در جریان شیوع بیماری کرونا ، گیلان وشهر رشت ، تنها از جهت سوء تدبیر مدیران دولتی،سیستم ایمنی خود را ازدست نداده بلکه به موازات ان، یا حتی بیشتر، ازجهت خلا تئوریک و بی تحلیلی صاحب نظران و گروهای مرجع نیز، بی دفاع و اسیب پذیر مانده است . گروه های مرجع شامل رهبران سیاسی و اجتماعی و مذهبی ، هنرمندان ، اساتید و نویسندگان ،ورزشکاران برجسته وروشنفکران و از این دست هستند ،که در چنین اوضاع و احوالی کجای ماجرا هستند؟
با گذشت حدود سه هفته از شدت یافتن بحران ، چه میزان حرفهای گفتنی و شنیدنی از انان دیده اید؟
گروههای سیاسی که تا دیروز بیانیه پشت بیانیه در موارد عمومی و سیاسی میدادند، امروز در سکوت و بهت بسر میبرند .
اساتید دانشگاهی که در کلاسهای درس،همچون اقای ووپی همه جوابهای ناپیدای جهان ممکنات را در جیب خود داشته اند ،حرفی و حدیثی را برای گفتن دارند؟ این روزها مقاله ای، راه حلی، نوآوری و گشایشی و فعالیتی از انان در زمینه تخصصی خودشان که باری از دوش خسته ،مردم گیلان بردارد، شنیده یا دیده اید؟
روزنامه نگاران شهر و دیارما، بیانیه هایی را امضا کرده و میکنند که با توجه به تجربه و شناختی که از حاکمیت دارند، غیراجرایی بودن تقاضاهای مطروحه دران، بشدت آزارنده است واز سویی دیگر دربوق بزرگ نمایی و ازدیاد وحشت عمومی سنگ تمام میگذارند. در دل بحران این روزها ، کمترتحلیلی عمیق و رهگشا از پایگاه خبری و نشریه ای، دیده شده است . نتیجه همه این بی مبالاتی ها ،انست که بیانیه های این عزیزان که انگیزه ای درست دارند به انگیخته ای بی اثر و غیر جدی بدل میشود.
هنرمندان پر رونق این دیار، این روزها ،استند اپ کمدین های هستند که با زبان محلی از در و دیوار فضای مجازی وارد خانه های ما شده و تقریبا همه چیز را به مسخره گرفته اند . هنرمندان خلاق و صاحب نظر این روزها در چه کاری هستند؟ایا پیامهای صد باره تکراری انها جلوی دوربین های ثابت، تاثیر گذارخواهد بود؟ایا زور اخر روشنفکران خانه و خانواده فرهنگ گیلان، اوردن هنرمندان و نویسندگان و اهالی اندیشه جلوی دوربین و ضبط برنامه های یک دقیقه ای برای تاکید بر شستشوی دست و بیرون نیامدن از خانه است ؟ایا تمام سرمایه خلاقیت های فرهنگی ما همین است ؟
وکلا و مشاوران حقوقی رشت، بیانیه جمعی تعطیلی دادگستری را امضا میکنند و هیچ ایده نو آورانه ای دیگری را برای رسیدگی به امورمردم و موکلان خود را حتی در مخیله خرد جمعی خویش نیز جای نمیدهند. با اینکه درهمه بخشنامه ها و اعلامیه های قوه قضائیه، مسئولانه ،به مشکلات مردم پرداخته شده و دور کاری و ارسال لایحه و راههای دیگر رسیدگی مورد تاکید قرار میگیرد ، وکلا مردم ،بجای دغدغه موکلان خود ، با طرح نگرانی از دریافت تذکرات انتظامی ناشی از عدم حضور در محاکم ، تقاضای تعطیلی دادگستری را مطرح نموده تا خود را از هر خطری حتی شنیدن یک تذکرانتظامی، دور بدارند. ایا مجموعه وکلا و قضات و مدیران قضایی استان ، از حوزه مسئولیت ها و تکالیف خود در مقابل مردم بیخبرند ونمیدانند با تعطیلی دستگاه قضا چه عوارض سنگینی پیش روی جامعه خواهد بود؟ این در حالی است که قانون آیین دادرسی الکترونیکی در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ نیز درراستای اجرای مواد ۱۷۵ و ۱۷۶ قانون آیین دادرسی کیفری به تصویب رسیده وآیین نامه نحوه استفاده از سامانه های رایانه ای یا مخابراتی نیز به تصویب رئیس قوه قضاییه رسیده و بهترین شرایط برای عملی شدن این قانون فراهم شده است.
سیاسیون شاعر شده و شعر می سرایند و دکلمه میخوانند و گاهی،با ادبیات نفرین، همچون درماندگان ،کسانی مبهم را ،که عامل چنین شرایطی شده اند ، اماج تهاجم با توییت های بین المللی قرار میدهند.
نمایندگان قبلی و جدید مردم نیز، با ادبیات کی بود کی بود، من نبودم ، همان بار کجی را در مسیرمعمول میرانند ، که به منزل نمی رسد.انان کمترین نظارتی به مدیران تصمیم گیر که این روزها به ناچار، ملجا مردم در رسیدگی به امور انان هستند،ندارند. مدیرانی که از انجام کوچکترین وظایف خود در رفع نیازهای اولیه بهداشتی مردم و بیمارستانها درمانده شده و حتی قادر به رفع قحطی مصنوعی وسایل و لوازم و مواد ضروری ومورد نیاز بیمارستانها نیز نیستند،تا چه رسد به تصمیم سازی های جسارت امیزی که جا داشت و دارد که گرفته بشود.
نهادهای مدنی و اجتماعی یا نداریم و یا اگرهم داریم ،بهتر و مناسب تر دیده اند که فعلا درخانه های خود به سکوت بنشینند . لذا کمپین های عجیب و غریب از دل مردم بیرون زده و بعضا تبعات بیماری زایی و حقوقی و روانی سنگینی داشته و خواهند داشت.کمپین هایی که از فرط ظاهر فریبی، جرات هر گونه نقد و انتقاد و مخالفتی را از دیگران میگیرد.
مخالفان سیاسی حکومت نیزموقعیتی مناسب تر از امروز را پیدا نخواهند نمود تا هرچه دل تنگشان میخواهد به این و ان بگویند و درغیاب موازین قابل اعمال حقوقی ،هتک حرمت و توهین به دیگران ، سکه رایج محاورات انان بویژه در فضای مجازی شود.از نظر انان ، در این آمیزه عجیب بی تدبیری، همه مقصرند الا خود وهمفکران و همراهانشان.ابزارهای رسانه ای مخالفان در خارج از کشور بیش از ارایه تحلیل و اموزشی مفید ،متمرکز بر دو موضوع ، اول حقنه کردن بی لیاقتی حاکمان ایران در کنترل بحران و دوم تشدید دقیقه به دقیقه وحشت عمومی با اخبار بدی که درستی و نادرستی ان را نمیشود سنجید، هستند.
در شرایط فعلی فرهنگ واکنش های عمومی با زیر بنای خشم ، محکوم کردن هر فرد و دستورالعمل و رویه ای که بدستمان میرسد بوده و بدینوسیله تمام کم کاری ها و ناشایستگی های خودمان را در ارایه طریق برای یافتن راه حل های خلاق و نوآورانه برای حل و فصل، دهها مشکل و عارضه قابل پیش بینی ایجاد شده و در حال ایجاد ، ناشی از بحران همه گیری کرونا ،پوشانده و با یکطرفه به قاضی رفتن ،عذاب وجدانی هم ااحساس نمی کنیم .
ایضا و همزمان ،چندان درمحاورات روزمره و نوشتن در فضای مجازی و پست های مصورصفحه شخصی در اینستاگرام ، از باید ونبایدهای قابل انجام حرف می زنیم ،تو گویی تا قبل ازشیوع این بیماری، کارنامه درخشان مدیریتی داشتیم واحتمالا درسویس و هلند و کانادا زندگی میکردیم و همه نابسامانی هایی که خود نیز از آتش بیاران ان معرکه هستیم ، یکشبه بوجود آمده است.
حالیه برای حفظ مواضع روشنفکری ، مجبوریم با این موج محکومیت همگانی مسئولان و دیگرطبقات مردم، زبان به انتقاد و ناسزا گشوده وهمراه شویم و اگر کسی خدای نکرده شائبه دفاع از مدیری یا مقام مسئولی و یا حکومت را به هر نحوی ، داشته باشد،چندان مورد هجمه قرار میگیرد که حسابش با کرام الکاتبین است .
راستی چرا به چنین روزی نشسته ایم ؟ ایا غیر از این است که خودکرده را تدبیر نیست ؟ جای تردیدی نیست که بحران کرونا و سایر بحرانهای طبیعی و اجتماعی همچون سیل و زلزله و شورش های اجتماعی را میشد و میشود به مراتب ، بهتر و کم هزینه تر، مدیریت کرده و از بروز این همه ضایعات انسانی جلوگیری نمود . اما یک جای کار ما هم اشکال دارد . اشکال دارد که به چنین مصائبی با این ابعاد وسیع دچارمی شویم .
وضعیت بحران ازاسمش هم پیدا است . بحران است و شرایط عادی نیست .
در شرایط عادی ، حل و فصل مشکلات،با مدیران فعلی و مردمی که ما باشیم ، راحت نیست، تا چه رسد به بحران که پیچیدگی های به مراتب بیشتری در ان وجود دارد و فقط توسط افراد بسیار هوشمند قابل تبیین وتحلیل و مدلسازی ریاضی و پایان یافتن است .
ایا چنین افراد با استعدادی را شناسایی نموده و این هوشمندان را تربیت نمودیم تا در چنین روزهایی به انان تکیه کنیم؟ ایا سرمایه های اجتماعی شهر برای حل مشکلاتی از این دست کفایت می کند؟
وقتی شیب تند مهاجرت برجسته ترین نخبگان وهوشمندان و سرمایه های اجتماعی کشور در طی سالهای گذشته را هیچ وقت جدی نگرفتیم وصندلی های خالی انان را در دانشگاهها به دیگرانی که شایسته نبودند فروختند و سکوت کردند و کردیم،
وقتی مراکز آموزشی ،معلم ، استاد و دانشجو ، آموزش را بیشتر به شوخی های تلخی شبیه کردند و در صدور انواع مدارک و مدارج علمی بدون هر گونه محتوی و کارایی ،زیاده روی کردند و میکنند،
وقتی ازبکارگیری القاب خالی از معانی دکتر و مهندس و کارشناس، برای خود و دیگران ،لذت فراوانی بردیم و کارایی را درمسلخ و قربانگاه پست ها و القابی که شایستگی اش را نداشتیم شهید نمودیم ،
وقتی سخت کوشان تحصیلی را در افکار عمومی، خرخوان نامیدیم و دزدان و غارتگران و کلاهبردارانی که یک شبه با رانت و کمترین تلاشی به قله توانایی و ثروت رسیدند را زرنگ و با چنگ و مشت نامیدیم و ستودیم ،
وقتی فعالان اجتماعی و صاحب نظران و نو اوران را عناصر خطرناک دانسته وهر یک را در چنبره پرونده ای حقوقی و کیفری و سیاسی درگیر نموده و محافظه کاران وساکتان و بی عملان را ستایش نمودیم و در صدر نشاندیم.
وقتی هنگام انتخابات ،برای خرید رای از طریق شام وناهار و بسیج عوام الناس حاشیه نشین ،تردیدی بخود راه ندادیم ویا اگر کاندیدا نبودیم سکوت کردیم و ان را بخشی از واقعیات انتخابات دانستیم ،
وقتی کمتر کسی در زندگی امروزه روز ایران، در باور زندگی اجتماعی است و بیشتر مردم ،سعی در کشیدن گلیم زندگی خود از دریای طوفانی زندگی را دارند،
وقتی باورمان این است که ،من داشته باشم ، بچه های من ،خانواده من و من و من ...
ایا روح جمعی آنچنان که باید باشد و در جوامع دیگر مثل ژاپن در بحران ها دیده میشود ، به عنوان لازمه و بستر حل و فصل مشکلات امروزی بروز میکند؟ یا در حال اخرین نفس ها و احتضارخواهد بود .
ایا در چنین شرایطی انتظار مدیریت بحران را داریم ؟ توسط چه کسانی ؟فارغ التحصیل ازکدام دانشگاهها؟کاراموز چه سیستم های اداری و اجتماعی؟
ساده ترین کار در چنین شرایطی ، محکومیت دولت و نظام، وهمزمان صدور حکم برائت برای خویش است. اما واقعیت های تلخ چیز دیگری است و راه خود را میرود .
باور کنیم، تک تک ما درایجاد این استیصال و ناکارامدی با عدم انجام وظایف شهروندی نقش فعالی داشته و داریم. می گویید کوتاهی نمی کنیم ؟لطفا رفتاراکثرا مردم و شاید خودمان را در موارد زیر به عنوان بخشی از رفتارهای روزمره خود بازنگری نماییم .
رفتاررانندگی ، عدم توجه به محیط زیست، عدم مطالعه کتاب و نشریات ،عدم عضویت در نهادهای اجتماعی، استبداد و خود خواهی ، الودگی فضای مجازی ، خشونت کلامی و فیزیکی ،محافظه کاری و عدم فرهنگ مطالبه گری ، ترویج فساد اداری واز همه مهمتر بی تفاوتی و کنار کشیدن خود از بار مسئولیت های اجتماعی و انسانی.
با این رفتارها و شرایط، انتظار چه معجزه ای را داریم ؟ کدام ملت و مردمی هستند که با کاشتن این همه باد، طوفان درو نکنند؟ کدام مردمی هستند که با این مجموعه رفتارهای نا شایست ، تاوان سخت و دردناکی را نپردازند؟
جالب تر انکه در سخنان مردم ، از دوست و آشنا ، تو گویی عده ای از مریخ امدند و روزانه می آیند و در ایجاد شرایط بد و بدتر زندگی روزمره ما، در تلاش و کوششند و خود را ازدایره هر گونه فساد و کم کاری و خیانتی بیرون میدانند. در ادبیات همه اقشارمردم ، فلش محکومیت و حتی مجرمیت به سمت دیگران است و خود نمیخواهیم مسئولیتی بپذیریم و آغاز کننده هیچ گونه اصلاحی شویم.
بحران کرونا با فریاد و سر و صدا به ما می گوید برای تغییر این رویه های غلط و پایان دادن به رفتارهای شخصی و گروهی نادرست، کاری باید کرد . نه . درست تر این است کارهایی باید کرد .قطعا کارهای خوب انجام شده تا این لحظه ، کفایت نکرده و نمیکند . برای یافتن راههای جدید ،به نو آوری و خلاقیت درهرعرصه ای نیاز است .اگر چه، ایجاد چنین ساز و کار اصلاحی اجتماعی، دراز مدت است ولی در کوتاه مدت با ایجاد فضای گفتگو بین صاحبان خرد و اندیشه و اعضای گروههای مرجع، میتوان برای برون رفت ازبخشی انسدادهای فعلی بهداشتی و سلامتی روانی ، اقداماتی را انجام داد.گفتگو هایی بدون تعصب .بی توهین . بی قضاوت. با تحمل و صبوری .با قبول درد نقد و انتقاد بسیار ضروری است.
ما همه مسافران یک کشتی هستیم و خطر جدی و بمراتب جدی تر از انست که در حد و حدود همه گیری ویروس کرونا باشد. این ویروس و تبعات ان با هر ضایعاتی، قطعا خواهد گذشت و پایان داستان زندگی ما نبوده و نیست.اما صورت مسئله را چه خواهیم کرد؟با بحران بعدی که شاید به مراتب سخت تر از شیوع این بیماری باشد ،چه می کنیم؟


ویروس کرونا، تنها کاغذ تورنسلی ،همچون فیلم میست فرانک دارابونت، بود، که معرف وضع اسیدی جامعه شد. ضرباهنگ و خطر اضمحلال اجتماعی از پس این حادثه ، امری است که ان را می بایست جدی تر گرفت و مورد توجه قرارداد. چه کسی این فضای گفتگو را و چگونه فراهم خواهد نمود ؟
عقل سلیم می گوید که بالاترین مدیران سیاسی استان،و درمرحله اول استاندار و سپس فرماندار می بایست اتاق فکر نخبگان واقعی را بفوریت ایجاد نمایند .
اما به پشتوانه تجربه گذشته می گویم چنین، نخواهد شد .کسانی از دل مردم، باید استین بالا بزنند و صاحب نظران را برای ایجاد اجماعی دورهم جمع کنند و مسئولیت خود را به انجام برسانند . صاحب نظران و هنرمندان و متخصصین نیز باید استین بالا زده و به این دعوت لبیک بگویند . کاین درد مشترک،هرگز جدا جدا ، درمان نمی شود.

همرسانی کنید:

نظر شما:

security code