در برخی ستادها ریخت و پاش یعنی شکرانه ی نعمات الهی را به جای آوردن و سرسلامتی کاندیدای مورد نظر, سفره ای گستردن و آلو مسمایی نذر کردن و ... اگر هم حرف از ریاست آتی در شهرداری و فرمانداری و مدیر کلی و معاونت و روابط عمومی و چنین اقلامی به میان آمد, به کوری چشم دشمن فقط و فقط محض نقد و بررسی عملکرد ضعیف مسئولان فعلی است, نه تقسیم غنایم آتی!

 

 

گیل خبر/ کمیل فتاحی

 

اگرچه در باب کارکرد مجلس و ساز و کار تائید صلاحیت کاندیداها, انتقاد بسیار است, اما باید به قصد تنویر اذهان عمومی از رموز و شگردهای انتخابات مجلس هم کمی سخن گفت.
بنابراین علیرغم همه ی آنچه به تیغ سانسور نمی توان بیان کرد, هنوز هم ماجرای انتخابات در ایران برای مردم ابعاد جذاب و مهمی دارد که بیان آن خالی از کِیف نیست.
چه با لیست و چه بی لیست, چه مستقل و غیر آن, چه معتدل و غیر آن, چه انقلابی و غیر آن, چپ و راست و بالا و پایین و وسط و عقب و جلو, القصه تا شامگاه شنبه تعدادی از کاندیداها به واسطه پوشیدن ردای خدمت سود و ثواب الهی خواهند برد و برخی دیگر به واسطه از کف دادن فرصت خدمت, چند صد میلیون یا میلیارد ثواب الهی ضیان خواهند دید!
عن قریب با شروع زمان رای گیری, آنهایی که با تمام حربه های مجاز و غیرمجاز, آشکار و نهان, ارزان و گران, فردی و جمعی ... برای غلبه بر حریفان خود به روی تشک رفته اند, تا شنبه و اعلام نتیجه ی نهایی, منتظر می مانند که ببینند مردم بعد از بریز و بپاش ها و بزن و بکوب ها و بگو و مگوها و شعارهای جور واجور چه کسی را بعنوان برنده نهایی انتخاب می کنند.
اما غرض از کتابت این یادداشت, انتقال چکیده ای از مشاهدات میدانی و جستار علمی و نظری در حوالی برخی ستادها و روئیت برخی کاندیداها با چشم غیر مسلح است که در نتیجه مقادیر هنگفتی تجربه حاصل شده و چون برای نسل های آینده اطلاع از اوضاع سیاسی, اجتماعی کشور امری لازم و ضروری است, با اندکی اَنگولت, عصاره ی موضوع مذکور را به عرض مشتاقان علم رجال می رسانم.
***
اولا انتخابات مجلس یازدهم به واسطه انتصاب بجا و شایسته "دراگان اسکوچیچ" در معیت تیم ملی فوتبال ایران, از اهمیت و حساسیت تاریخی و ویژه ای برخوردار است. بطوریکه برخی تحلیلگران معتقدند ایران راهی جز غلبه بر کامبوج و هنگ کنگ ندارد, وگرنه حسابش با کرام الکاتبین است!
اما انتخابات مجلس هم شبیه سر و کار یافتن کاندیداها با کرام الکاتبین است! چنانکه شورای نگهبان کارنامه اعمال داوطلبان خدمتگذاری را به دستشان داده و هرکه با خودکار بیک قرمز جلوی اسمش ضربدر خورده باشد, یعنی مشکل دارد, و اگر ضربدر از انگشتان یک دست بیشتر باشد, یعنی طرف خیلی مشکل دارد, و اگر تعداد ضربدرها به اندازه تعداد انگشتان دو دست و دو پا باشد, یعنی قطعا و بلاشک طرف از نطفه مشکل دارد و تحت Wantedقرار گرفته و در صورت مشاهده می باید دو دستش را بالا برده و تسلیم شود!

با این توضیح معلوم می شود برخی کاندیداهای دوره یازدهم انتخابات مجلس به این دلیل رد صلاحیت شده اند که در کارنامه اشان بیش از حد معمول ضربدر قرمز بوده و این واقعیت محض نشان می دهد همه ی بدبختی های مردم و کشور و منطقه و حتی برخی بلاد دور, زیر سر همین آقایان بوده و از این رو تغییر ساختار مجلس یازدهم با ورود افراد جدید, واجب کفایی است و امید می رود به سبب این اَلک خوردن ها, بزودی مشکلات مردم از اساس برطرف شود.
اما پس از قضیه رد صلاحیت و آشکار شدن چهره ی فینالیست ها, عده ای که پشت خط مانده و تائید نشدند توئیت می زنند آقااجازه دیگه تکرار نمیشه! به همین دلیل هم برخی از آنها بخشیده خواهند شد تا تنور انتخابات روز به روز گرم و گرم و گرمتر بشود.

بحث شفافیت و ارائه فهرست املاک و دارایی ها نیز دیگر موضوع مهم است که مانند فشار شب اول قبر, لرزه بر اندام برخی رجال می اندازد و آنها را مجبور می کند برای بستن دهان رسانه های فوضول, از خود مواردی منتشر کرده و بگویند دقیقا چه در چنته دارند. از باغ هندوانه تا باغ صنوبر, از چند باب منزل و مغازه تا یک دستگاه پیکان مدل 54 از بیکار بودن فرزندان تا حضور در جبه های جنگ و ... پاسخ اغلب آنها در این برهه ی حساس جای تامل دارد.
اغلب آنها سالهاست در سنگر عمران و آبادانی ایران عزیز (همان برج سازی و بساز و بفروش) فعالیت دارند و مقداری از منابع مالی حاصل از فروش املاک و واحدهای خالی خود را در طبق اخلاص گذاشته و به میدان انتخابات آمده اند تا به هر مشقتی شده عطش خدمت خود را اطفای حریق کنند!
برخی دیگر از کاندیداها باغبان یا کشاورزند و چند هزار هکتار زمین از جد بزرگشان ارث برده و سالهاست با دستهای پینه بسته در آن زراعت و کشاورزی می کنند تا یک لقمه نان و پنیر حلال جلوی خانواده شان بگذارند, اما متاسفانه چون امسال پول فروش محصول خود را صرف چاپ پوستر و بنر و هزینه های ستاد انتخاباتی کرده اند, لاجرم از همان نان و پنیر ساده و محقر هم افتاده و اینک مدتیست که سر گرسنه بر بالین می گذارند.
مدل دیگر کاندیداها شغل دولتی دارند و حقوق ناچیزی می گیرند که از چندماه قبل ثلث آن را زیر فرش مخفی کرده اند تا در انتخابات دستشان جلوی نامرد دراز نشود!
اما گروه چهارم کاندیداهایی هستند که به کلی آه در بساط ندارند و همواره علاقه مندان و عشاق و طرفداران و سینه چاکان و دوستداران و نزدیکان آنها با حمایت مالی, کوشش می کنند ایشان را ساده زیست جلوه داده و روانه خانه ملت کنند! این سادگی در نوع پوشش, بویژه کاپشن دکتر احمدی نژادی آنها شراره می کشد! در این طیف شوق خدمت مسری است و جمله گی خود و خویشان و نزدیکانشان در آتش خدمت به خلق می سوزند می سازند و حاضرند هرچه دارند خرج کنند تا مجلس به دست نااهلش نیافتد! و کاندیدای مطبوعشان به فیض خدمت برسد!

اما موضوع بعد, نحوه مناسبات و روابط مالی و تعاملات اجتماعی و وعده ی غنایم در برخی ستادهای انتخاباتی است که مشاهده ی آن مو بر بدن انسان سیخ می کند.
گاه موقع انتخابات این حواله های چندصد میلیونی آسفالت و قیر است که روانه روستاها می شود و روستائیان هوار هوار یارُم می آیه سرداده و به میمنت کاندیدای خود بزغاله قربانی می کنند.
در شهر هم از کوچکترین رهروان ستادها تا معروفترین و متنفذترین افراد, جملگی فقط و فقط محظ ارادت و علاقه حاضرند هرکاری بکنند تا کاندیدای مورد نظرشان رای بیاورد, وگرنه نه حب جاه دارند و نه شوق مقام, نه جویای فرصت اند و نه سینه چاک رانت! (مشمول ذمه اید اگر جز این فکر کنید!)
در برخی ستادها ریخت و پاش یعنی شکرانه ی نعمات الهی را به جای آوردن و سرسلامتی کاندیدای مورد نظر, سفره ای گستردن و آلو مسمایی نذر کردن و ... اگر هم حرف از ریاست آتی در شهرداری و فرمانداری و مدیر کلی و معاونت و روابط عمومی و چنین اقلامی به میان آمد, به کوری چشم دشمن فقط و فقط محض نقد و بررسی عملکرد ضعیف مسئولان فعلی است, نه تقسیم غنایم آتی!

اما موضوع دیگری که به وفور در عصر انتخابات شنیده می شود, تولید محتوا جهت وزن بخشیدن به کاراکتر شخص مورد نظر است که گاه نه برنامه ای دارند, نه علم تکلم می دانند, نه تحلیل روشنی دارند و نه از تخصص و رزومه چشمگیری برخوردارند ... در این راستا عده ای مامور می شوند با سخت افزار و نرم افزار محتوای تبلیغاتی فراهم آورده و آنچنان نمک آش را زیاد کنند که ملت از فرط استعمال شوری, مشاعر خود را از دست داده و بجای مو ... پیچش موی کاندیدا را ببینند.
این گروه به واسطه نگارش و تنظیم نطق سخنرانی, به واسطه فتوشاپ کردن تمثال کاندیداها و جوانسازی و رفع زگیل و کک و مک, به واسطه ساخت ویدیوهای جذاب و با تنظیم دو خروار مثنوی هفتادمن برنامه و طرح و نقشه برای نجات شهر و استان و کشور و قاره, طوری وانمود می کنند که مدرک دکترای کاندیدای مورد نظر عادی بنظر برسد!

عده ای هم لیست می دهند و می کوشند با عناوین زیبا و عامه پسند جذب مخاطب کنند.
یکی خود را اعتدالی و یکی انقلابی و یکی مستقل و دیگری ولایی و آن یکی ژانر جدیدی را در سپهر سیاسی ایران متولد می کند و هر یک با استفاده از کلیدواژه های مرسوم و زبان بدن و بیان خاص از خود قابلیت های لازم برای رجلیت را بروز می دهند.
روز رای گیری, برخی سرشاخه ها به نیابت از کاندیدای خود روانه ی محلات محروم می شوند و با چمدانی پر از شور و عشق و محبت تانخورده, مهر خود را مانند نقل و نبات میان توده مردم تخس می کنند. برخی از عوام هم که به چاشت نذری عادت دارند و هرجا ارزانی باشد, صف می بندند, روز رای گیری هرچه از جانب ستادها تحفه بدهند می پذیرند و رای خود را به نام هرچه امر کنند روانه ی صندوق می کنند. اینگونه است که تعداد قلیلی از مردم نه از سر هوشیاری و آگاهی, که از سر جَوزدگی و تعارف و رودربایستی رای می دهند تا انشاالله سال بعد وضع مملکت بدتر از این نشود.