روح الله غفاری
۱۳۹۸/۱۰/۱۳ ۱۳:۳۰ چاپ
سردارسلیمانی
گیل خبر/ روح الله غفاری در خوانش شاهکار های ادبی و حماسی ایران مان،تراژدی هایی هم داشته ایم که چنان احساساتمان را درگیر کرده اند که گاه نتوانسته ایم مانع گلوگیر شدن بغض و یا تر شدن چشمهایمان شویم، همچون تراژدی های مرگ سهراب و مرگ سیاوش آنقدر، رویداد های درون افسانه ها برایمان ناراحت کننده بودند که گه گاه دوست داشتیم بار دیگر داستان را بخوانیم،شاید پیامش عوض شده باشد و شاید جور دیگر روایت شود. اما آنقدر سوز و گداز این تراژدی ها برایمان عمیق بود که با بدل زدن شیوه این افسانه ها به تراژدی های دینی و تاریخی،با تعزیه و رثا گویی سعی در تسلا دادنی همگانی داشتیم. مرگ اسطوره ها با روان و ذهن هر ملتی چنان درگیر می شوند که هر کسی آرزو می کند،ای کاش در میانه ی اسطوره بود و شاید آن رویداد جور دیگری رقم می خورد. اسطوره،نیاز هر ملتی ست. چه به ادب و داستان و نویسندگی،بسازی،چه با هژمونی رسانه و پروپاگاندای هواداران به آن وجهه اسطوره گونه بدهی. شکست ناپذیری اسطوره،چنان بر ذهن و روان شیرین می نشیند که هرگز لحظه مرگ اسطوره را تصور نمی کنیم. قاسم سلیمانی،اسطوره عصر ما بود. جنگ اسطوره با نیروهای اهریمنی[1]،به سخره گرفتن ددان در میانه ی کارزار و مبارزه[2]،رزمجویی و مبارز طلبی در عین بی آلایشی[3]،توکل و فروتنی در مقابل دادار پاک،همه و همه نهادینه کننده ی وجهه ی اسطوره گونه ای سردار سلیمانی بود. حال مائیم و تجربه ی مرگ اسطوره .شاید آنچه بیش از نبود اسطوره ملتی را می آزارد،خلاء نبود کاریزمای اسطوره باشد. بقول سعدی : صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید و همین گونه تا دگر بار،ادب و هنر این مرز و بوم قلم و نقش بزند،تا دگر انسانی مرزهای شجاعت و رزم را در نوردد و جملگی بیافرینند اسطوره ی دگری. حال باید پرسید که کدام سووشون و کدام تعزیه بدل شرح فقدان حاج قاسم می شود و آیا اسطوره ی دیگری معاصر ما خواهد شد ؟ چه رویدادی تسکین دهنده نیاز شکست ناپذیری ملتی خواهد شد که" برای آنکه ایران خانه ی خوبان شود،خون دلها خورده اند و رنج دوران برده اند"[4]؟ پانویس: ۱. جنگ با داعش ۲. پیام حاج قاسم به فرمانده نیروهای آمریکائی در افغانستان ۳. حضور سردار بدون جلیقه ی ضد گلوله و محافظ در خطوط مقدم و نواحی پر جمعیت و پر خطر ۴. ترانه ی "چه سفر ها کرده ایم" از استاد نادر ابراهیمی