به گزارش گیل خبر ، در جامعه امروزین ما ژست های متفاوتی دیده می شود، در محافل علمی و رسانه ای بحث روشنفکری یا منورالفکری داغ است و تیپ هایی مانند روشنفکر دینی، روشنفکر وطن فروش!، روشنفکر روشنفکر، روشنفکر دانشگاهی و غیره به چالش کشیده می شوند یا ترویج می شوند و عده ای هم کلا ریشه روشنفکری را با تبر می زنند؛ برخی راه جدیدی را برای روشنفکر شدن برگزیدند، که دست بر حادثه اگر مقداری با این افراد نشست و برخاستی انجام دهید متوجه کمالات این عزیزان می شوید! جای بسی تاسف است که این ظاهرا روشنفکران یا خود روشنفکر پنداران در فضاهای علمی و آکادمیک نیز بسیار هویدا هستند و برخی را با ظاهر خود و یا الفاظ به کار گرفته در طرح بحثی بی فایده و عبث اغفال می کنند و برای برخی از مردم به درجه والایی رسیدند، اگر بگویم که برخی از بزرگان نیز گمراه می شوند و به خیال آنکه طرف عالم و داناست با وی با اغماض برخورد می کنند و عنایت بیشتری دارند و ... بیراهه نیست .بگذریم، بیایید نگاهی سریع به آن داشته باشیم که چه صورت می توان روشنفکر شد و آن راههای جدید چیست؟ امروزه بسیاری از جوانانی را می بینیم که گرایش شدیدی به پوچ گرایی، نهیلیسم و امثال آن دارند و این خود متاسفانه تبدیل به یک مد شده است، صحبت از نیچه و کافکا حتی بدون آنکه خطی از آنها خوانده باشند یکی از مصادیق روشنفکری شده است به طور مثال یک صفحه ای در شبکه ای اجتماعی نظر سنجی انجام داده بود و سئوالی پرسیده بود که بهترین فیلسوف کیست ( حالا این بهترین یعنی چه؟ من نمی دانم!) به هر روی در این نظر سنجی نزدیک به 12 هزار نفر شرکت کرده بودند و نزدیک به هشتاد درصد به نیچه رای داده بودند! اگر در سن آنها کنکاشی انجام می دادیم، بسیاری کسانی بودند که متولدین دهه 70 شمسی بودند، همیشه با خود می گویم اگر نیچه آن کتاب محبوب ایرانی ها به نام چنین گفت زرتشت را نمی نوشت یا به طور مثال اسم کتاب حامل زرتشت نبود آیا نیچه باز به این مقدار معرف حضور مردمان این آب و خاک بود؟ اما این روشنفکرین! ابزارهایی دیگری برای معرفی خود دارند به طور مثال به کافه رفتن آن هم ترجیحا کافه هایی با نامهای اروپای شرقی و یا اسامی خاص و هنری، سیگار کشیدن مخصوصا سیگارهایی همانند یک نام وطنی که اسمش را از خوف تبلیغ نمی آوریم و همچنین قهوه خوردن بسیار مرسوم است در برخی از افراد این قشر، نوشیدن چای را نشانه عقب ماندگی فرض می کنند و قهوه و اسپرسو را نماد توسعه یافتگی یا همان باکلاسی خودمان می بینند غافل از اینکه نوشیدن چای در برخی از همان کشورهای توسعه یافته نماد اصالت محسوب می شود! به هر تقدیر هستند کسانی که فرق قهوه ترک را با لاته نمی دانند اما اصرار به نوشیدنی آن می کنند، پر واضح است که در اینجا نیز ذائقه می تواند مطرح باشد اما به گمانم این انتخاب ها خیلی با خود انتخاب یا ذائقه در ارتباط نمی باشد. از دیگر مشترکات این افراد نوع بیان آنهاست که بر این خیالند اگر ایسم و ایزم و اصطلاحات خارجی و بیگانه (و بعضا من در آوردی) استفاده نمایند با کلاس تر جلوه می کنند و حتما می بایست به موسیقی کلاسیک، کانتری و مانند اینها گوش دهند (که البته این طور نشان دهند که گوش می دهند در حالی که تفاوت بین کنتر باس، ویولنسل و ویولن آلتو و ... را هم نمی دانند) به قول دوستی پسوند افسکی مانند کیشلوفسکی و چایکفسکی و ... نیز در گویش آنها کاربرد فراوانی دارد! گفتار و کردار غیر اخلاقی، فحاشی، هتاکی و به سخره گرفتن عقاید و باورهای یک ملت نیز به نوعی نردبان آنها برای رسیدن به ظاهر روشنفکری و مصداق آزادی بیان آنهاست. در آخر هم اگر بخواهیم بحث پوشش را مطرح کنیم به این نتیجه می رسیم که شال گردن، کلاه، عینک، بعضا سیبیل، موهای پریشان و ... نیز بنا به سلیقه این افراد در بین آنها دیده می شود و نماد تمایز و روشنفکریست. می بایست در مورد این افراد توجه بیشتری شود و احساس و تجربه بر این است که تفکرات کپی - پیست شده این افراد برای برخی شیرین و شاید منطقی به نظر رسد در حالی که تفکرات تو خالی برخی از همین افراد بسیار خطرناک است و خطرناک تر زمانی می شود که این افراد با اندکی تغییر در گفتار یا پوشش خود به جایگاهی برسند که نمی بایست برسند. به هر روی باید توجه داشت که مطالعه و شناخت عقاید نیچه و گاتاری و هایدگر به خودی خود به هیچ عنوان چیز بدی نیست بلکه شاید بسیار هم مفید واقع شود، اما به شرطی که واقعا خوانده شود نه اینکه چند سطری از آنها مرور کنیم و با آن ابزاری برای تمایز خود از دیگران پیدا کنیم. نقادی و نقد پذیری برای توسعه کشور لازم است اما نقد یک روش بررسی آگاهانه و مدبرانه است که حاصل آن سازندگی، تعامل و پیشرفت بیشتر است، نه ایجاد تنش های مخرب و لزوما نقد با هجو، لمپنیسم، فحاشی و حتی قضاوت فاصله بسیاری دارد. برای یک روشنفکر چیزی که باید بیشتر از همه نمود داشته باشد، مدارا و تساهل است، احترام به آزادی اندیشه و بیان دیگران است. روشنفکر در کنار مردم قرار دارد نه مقابل مردم و با دردها، خواسته های مردمش عجین است.
همرسانی کنید:

نظر شما:

security code