گیل خبر/ محمد قهرمانی چابک

اگر خاطرات خوش ماهیگیری و شنا و منظره ی زیبای رودخانه های رشت را، از نسل قدیمی های این شهر نمی شنیدیم، دور از ذهن نبود که گمان کنیم طبیعت با عطای این دو منظر و مظهر آلودگی و بد عطری و نا زیبایی خواسته روی دیگرش را هم به ما نشان دهد تا مردمان این دیار هر دو روی طبیعت را دیده باشند. اما اهالی پا به سن گذاشته ی این شهر که خاطرات تلخ و شیرینی از این دیار دارند، با یاد آوری و تعریف همیشگی خاطرات خوش زرجوب و گهررود، هیچگاه نگذاشتند که گرد خجالت از روی مسئولین پاک شود و خدای ناکرده بر چهره ی طبیعت بنشیند. آری، مردم این شهر، میراث داران خوبی هستند. رودهای امید جاریشان را تا آنجا که در توان و مسئولیت مردم است پاس می دارند، اما چه کنند که کلیدداران استان و دیارشان، شده اند شریک شادیها و دلیل غم هایشان.
...
گهررود و زرجوب که محل وعده و راه عبوری صندلی مسئولان است و عقل سلیم حکم می کند که انسان عاقل نانخانه ی خود را نبندد و نگارنده هم از آنجا که مقصود دیگری از نگارشش دارد از آن دو گنج بالقوه و ننگ بالفعل می گذرد، و می رسد به اصل داستان که اتفاقا آن هم از رود دیگری سرچشمه می گیرد. رودی که این روزها باعث شادی مردم شهرش شده و راه فراری برای مسئولین خوش کارنامه ی شهر و استان. سپیدرود. سپیدرودی که بعد از بیش از دو دهه به لیگ برتر فوتبال کشور آمده. سپید رودی که اگر هوادارانش نبودند، با گذشت دو دهه و اندی، حتی خاطره و نامی هم از او زنده نمی ماند، چه برسد به خروش دوباره و تن نام آور. سپیدرودی که مردم آنرا در ذهن و قلب خود زنده نگاه داشتند تا با قلبشان عشق و با ذهنشان اراده ی سپید روی شدن سپیدرود را بپرورانند و سه ماه پیش شاهد به ثمر نشستن باورشان باشند. شادمانی آن روزها نوش جان و حلال مردم و هواداران با غیرت.
اما سپید رود نه تنها در آن روزها بساط شادی مردم را فراهم کرده بود، بلکه راه فرار و مامنی شده برای مسئولانی که نمی دانم روزی چند دقیقه به سقوط دیگر سپید گیلانی یعنی قوی سپید انزلی و دیگر تیمی که نام زیبای گیلان را یدک می کشد و در سالهایی نه چندان دور حتی تا یک قدمی قهرمانی جام حذفی ایران و آسیایی شدن پیش رفت، داماش گیلان فکر کردند و میکنند؟ فاجعه ای که حتی نمی شود در موردش حرف زد. گرچه مسئولین و آنها که بار این امانات بر دوششان است بی شک و بدون تردید برای تمام چراها و چگونه ها پاسخ های محکم و علمی و معقولی دارند، چونان که همیشه داشته اند. همانطور که عزیزی می گفت: یا یاد بگیرید خوب کار کنید یا خوب توجیح. بهر حال دوستان و سروران در راس و بطن و گوشه های امور بدانند، که زمان نه بر سر خودش کلاه و نه بر سر کسی کلاه می گذارد. همین چند ماه پیش بود، زمانی که برای دیدن آخرین بازی سپید رود رفته بودم، همانقدر که از حضور و شکوه انبوه مردم حامی سپیدرود متعجب نشدم، از دیدن جایگاه ویژه ای پر از مسئولین ریز و درشت به حیرت آمدم.
هیچ بحثی در اینکه آقایان عزیز به چه منظور آمدند ندارم و هیچ قضاوتی در این لحظه نمی کنیم. اما دوستانی که همین سه ماه پیش، غیرت مردان سپیدرود امان گاه شما شد تا آوار فاجعه ی سقوط داماش در مرکز استان و ملوان بر سرتان خراب نشود، دین خود را به سپیدرود و سپیدرودی ها فراموش نکنید که اگر کنید، ضربه به نام خود و دل هزاران هزار هوادار زدید. هنوز چند ماه از مامن شدن سپیدرود برای شما نگذشته، نگاه می کنید که حال و روز سپیدرود چیست. کمی شبیه هواداران و بازیکنان و کادر فنی تیم با تعصب باشید. مسلمان دینش را ادا می کند. شما مدیونید.
گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.