photo_۲۰۱۷-۰۵-۲۴_۱۶-۴۹-۱۸
گیل خبر/ سروش اکبرزاده عاشقی بر من تو را رسوا کنم خان و مانت را همه یغما کنم صد هزاران خانه سازم در جهان من تو را بی منزل و مأوا کنم در نگاه اول به نظر می رسد که دوستی های ما اصلاح طلبان، شبیه دوستی خداوند با بندگان محبوبش است و هر که برای این مجموعه صادقانه تر زحمت می کشد بیشتر در تنگنا قرارش می دهیم. آنکه به سهم خواهی و لابی گری و هزار ترفند دیگر متوسل نمی شود تا در تقسیم غنائم شریک گردد کنار گذاشته می شود و به مصداق روایت «البلاء للولاء» گویی می خواهیم بیشتر مبتلایش کنیم و به آزمون و سختی دچارش گردانیم... اما این همه نسبت خداوند با بندگانش نیست و بخشی از ماجراست چرا که پس از آن سختی ها و عبور از «پیچش گیسوی محبوب» به تعبیر حافظ، بنده به دیدار روی معشوق و نوشیدن آب حیات نائل می گردد و شکایتهایش همه به شکر بدل می شوند. photo_۲۰۱۷-۰۵-۲۴_۱۶-۴۹-۱۸ * * * دوستانمان را نباید رها کنیم و آنان که در بزنگاه هاو بی ادعا همواره کنارمان و پشت این تفکر ایستاده اند، نباید به فراموشی سپرده شوند. مرحوم مهدی تقی زاده یکی از هزاران هزار سرباز صادق و جوان جبهه اصلاحات بود که 29 اردیبهشت در استادیوم مملو از جمعیت شهید عضدی رشت برای پیروزی عقلانیت و اعتدال به صحنه آمده و بسیار هزینه پرداخته بود او و امثال او در همة بزنگاه ها حاضرند و تمامی خطرات راه را به جان می خرند. اما هیچکداممان به سراغشان نمی رویم و این نسلی که در میانسالی و بعدها در پیری نیز باید جوان نامیده شوند همچنان «بی کار و برکنار» باقی می مانند: «البلاءُ للولاء» اگرچه بلا و ابتلا هم برای امثال مهدی تقی زاده که سخت است پیشوند «مرحوم» را برایش به کار ببریم، لذت بخش بود اما وظیفه میز اصلاحات و شوراهای متعدد سیاستگذاری و عالی چه می شود؟ ما که به تعبیر آن مجری در یکی از مجالس اخیر، بر سر لحاف ... نمی جنگیم؟ چرا آنان که همواره بیشتر هزینه می پردازند و براستی اهل «راستی » اند، همیشه برکنار و محروم می مانند. آنان برای تفکر خود به صحنه می آیند و می زیند و به تعبیر مولانا در بلا هم لذت می چشند!... در بلا هم می چشم لذات او مات اویم، مات اویم، مات او اما ما چرا به وظیفه خود عمل نمیکنیم؟ متأسفانه دوستی های ما، شبیه دوستی خداوند با بندگانش نیست؟ آنانی که به زحمت می افتند و مبتلا می شوند و به تکرار برکنارند هیچگاه مورد توجه قرار نمی گیرند و در پیچ و خم زندگی روزمره شان به فراموشی سپرده می شوند! همگان باید از فقدان «مهدی تقی زاده» که در29 اردیبهشت از شوق پیروزی قلبش به سکته درآمد و ایستاد درس بگیریم و هزاران مهدی تقی زاده ناپیدای دیگر این شهر ناآباد را دریابیم! موذنین مؤمن و سرداران و بزرگان جبهه اصلاحات پس از این باید بر مناره های این شهر که بر خون شهیدان استوار شده است و جان فشانی های «تقی زاده» ها مستحکمش کرده اند، حقیقت را صلا در دهند و با پرهیز از زد و بندهای معمول عرصه سیاست و صحنه قدرت ، راه را برای سرهنگی این سربازان گمنام و پرصداقت هموار کنند. از آزمون های الهی نیز بندگانی که سربلند بیرون آمده اند پاداش می گیرند. عاشقی بر من تو را رسوا کنم... زهر دادم نوش کردی، غم مخور من دهانت را پر از حلوا کنم در طبیعت بند کردم جان تو بند چون من کرده ام، من وا کنم * * * در ایام اخیر مهدی تقی زاده بسیار سختی کشید و من توفیق داشتم تقریباً اکثر صبح ها محرم اسرارش باشم. او دلش برای این شهر و ناآبادانیش می سوخت و دوستان زیادی نیز به دنبال حمایت او برای تصدی گری تدبیر این شهر در کسوت عضویت شورای شهر بودند. مرحوم تقی زاده از هر دقیقه و لحظه ای برای کمک کردن به این عزیزان استفاده میکرد بگونه ای که از خود و بیماریش غفلت ورزید و سر آخر هم از شوق پیروزی روحانی و جبهه عقلانیت در جشن پیروزی روحانی دار فانی را در 39 سالگی وداع گفت. اگر برای او لقب شهید اصلاحات گیلان را برگزینیم پر بی راه نرفته و نگفته ایم. روانت آرام و شاد باد! مهدی تقی زاده اما ما؛ ما اصلاح طلبان اما باید بدانیم که چه در کسوت تولیت امور کشور می بایست پاکدست و صادق بود و قدر این زحمات و از جان گذشتگی ها را پاس داشت و چه در اشل محلی و در مقام تدبیر و مدیریت این شهر باید از هر گونه معامله و حتی مذاکره با آنان که متولیان ناآبادی رشتند پرهیز نمود. هرگونه مذاکره و معامله بامتولیان خرابی این شهر خاصه برای آنانی که در «لیست امید» بوده اند گناهی نابخشودنی است و ما را بیش از پیش وامدار و شرمنده «تقی زاده» و تقی زاده های بسیاری خواهد نمود که هشیارانه عملکردهایمان را رصد میکنند (والسلام)