گیل خبر/ رها حقیقی رشت به دلیل افزایش بیش از حد جمعیت که آن را به عنوان یکی از پرتراکم ترین شهرهای کشور معرفی کرده و همچنین مشکلات ناشی از فقدان تفکر توسعه مدارانه طی دهه های گذشته دچار زوال کیفیت زندگی شد و فضای شهری اش تحت شعاع قرار گرفت. پیامدهای ناشی از عدم وجود تفکر توسعه مدارانه در رشت چنان عمیق بود که شهروندان رشتی روز به روز به نسبت بیشتری مشکلات را احساس کردند. به عنوان نمونه شهر پر شد از ماشین و ترافیک تمام شریان های شهر را به یکدیگر گره زد. حتماً به خاطر دارید که میدان تاریخی شهرداری به حدی از گره های ترافیکی، آلودگی های صوتی و بی نظمی رنج می برد که تمام زیبایی ها و ظرفیت های بافت مرکزی شهر لابه لای این مصائب گم شده بود و به چشم کسی نمی آمد. در طول دهه های گذشته، اتکای بیش از حد شهرسازی مدرن به نیاز حرکت سواره و غفلت از حفظ و ساماندهی فضاهای پیاده که افول ارزش های اجتماعی، فرهنگی، بصری و کاهش کیفیت محیط شهری در این بافت ها را سبب شده، انتقادات زیادی را از سوی صاحبنظران مسائل شهری به همراه داشته است. تا جایی که یکی از نقایص شهرسازی معاصر را توجه صرف به حرکت سواره، برنامه ریزی برای حرکت پیاده و بی توجهی به نقش اجتماعی، اقتصادی و سلامت خیابان می دانند. این نوع نگاه به شهر برآمده از عقلانیت و تفکر توسعه است که یکی از مهم ترین شاخص های آن سلامت، بهداشت و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان است. در این راستا بافت مرکزی شهر در فرآیند توسعه شهر و در مسیر بازآفرینی رشت تبدیل به پیاده راه فرهنگی شد تا نگاه سلامت محور و تقویت گردشگری سلامت مورد توجه قرار بگیرد. بدین شکل با ترویج تفکر پیاده محوری، دوچرخه سواری و نیز استفاده از حمل و نقل عمومی درون شهری توسعه انسان محور به عنوان نقشه ی راه لحاظ شد. بدون شک در شهری که در آن وسائل نقلیه به مرور به الویت شهر تبدیل می شود، انسان به حاشیه رانده شده و اهمیتش را به ماشین می دهد. همانطور که در رشت اتفاق افتاد و ما امروز پیامدهای آن را شاهد هستیم که بیش از 80 درصد ماشین های این شهر تک سرنشین بوده و شهروندانی که حاضر نیستند کوتاه ترین مسافت ها را پیاده بروند. تجربه نشان داده هرچقدر هم عرض خیابان ها بیشتر شود، بر تعداد ماشین ها افزوده می شود و حجم ترافیک کم نخواهد شد. بنابراین پیاده راه فرهنگی با تغییر سبک شهرگردی از ماشین محوری به پیاده محوری خانواده، کاهش دلزدگی و ملالت آوری زندگی شهری را موجب می شود و همچنین می تواند شهروند را ناچار به استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی کند تا شهر متضمن سلامت جسمی و روانی شهروندان باشد. شهر یک واقعیت اجتماعی است که فضاهای شهری و روابط بین کاربران شهر موجودیتش را شکل می دهد. در حال حاضر از سیمای شهر رشت به واسطه ی پیاده راه فرهنگی می توان دریافت که اولویت این شهر بیش از آنکه ماشین محور باشد، انسان محور است. به عنوان نمونه اجرای پروژه هایی مثل پیاده راه پیامدهایی همچون سلامت جسمی و روانی جامعه، نشاط آوری، کاهش استرس های ناشی از زندگی روزمره، زیبایی بصری سیمای شهری و کاهش آلودگی های زیست محیطی و صوتی و بصری را به همراه دارد که همه ی این ها به ارتقاء سطح کیفی زندگی شهروندان منتهی خواهد شد. رشت بنا بر شرایط و ویژگی های اقلیمی خود با عملیاتی کردن استراتژی توسعه از مزرعه تا سفره می تواند در تمامی فرآیندهای خود به بهره وری در تمام اجزای توسعه برسد و اعتمادسازی محلی، برندسازی و سرمایه گذاری را محقق کند. تبدیل رشت به شهر سالم که در آن انسان در اولویت است، می تواند زمینه ساز گردشگری سلامت باشد که در دنیا طرفداران زیادی دارد و در کشور ما تا حدود زیادی بدیع و نوآورانه محسوب می شود. گردشگری سلامت متضمن حضور گردشگر خواهد بود که به روند اقتصادی شدن شهر کمک می کند. بدیهی ست در شرایطی که پایداری در گردشگری اتفاق بیفتد، اشتغال ایجاد خواهد شد و شهر با پول خود مردم به سکونتگاهی سالم و دلپذیر تبدیل می شود. اما وقتی یک شهر سالم در مسیر توسعه قرار دارد، نمی توان مسیر آن را با عقاید شخصی افراد، منافع گروهی، تخریب و تصمیمات متناقض تغییر داد. وقتی شهر دارای اندیشه است بر مبنای آن استراتژی مشخص دارد نیاز است که تصمیم سازان شهری استراتژی شهر را در تصمیمات خود لحاظ کنند. دستیابی به توسعه مستلزم همسویی و اهداف مشترک در تمام سطوح و قاعده مندی است نه اتلاف زمان از سوی سیاست گذاران شهری که ماه ها پیاده راه را به جای بستر گردشگری، به محلی برای سیاست بازی و جنجال سازی تبدیل کنند و به جای آگاهی بخشی جامعه از اهداف و منافع بلند مدتی که در آن نهفته است، 9 ماه با نمایش انحراف بودجه وقت شهر را بگیرند و با جملاتی مثل «پیاده راه کالای لوکسی است که برای ثروتمندان ساخته شده» سعی در کم اهمیت جلوه دادن آن و سلب اعتماد عمومی داشته باشند. سرنوشت یک شهر در دست خود افراد آن شهر است؛ زیرا می توانند انتخاب کنند که نخبگان و صاحبان اندیشه تا چه میزان در تصمیم سازی های شهری نقش داشته باشند. تفکر غیر عقلانی نه تنها ترمز توسعه ی یک شهر است بلکه می تواند یک شهر سالم را از شاخص های سلامت دور کند.