گیل خبر/ سام سکوتی بداغ از روزی که بر لهاف فلک شکاف افتاد و پنبه های درشت باریدن گرفت تا وقتی که گله و شکایت ها ، غرها و نقد ها به جان استاندار و شهردار و شورا و مدیریت بحران فراوانی یافت چندان نمی گذرد و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا منطقه ی برف خیز ما شهروندان مسئولیت پذیری ندارد. کارشناس حوادث غیر مترقبه نیستم و نمی دانم واقعا این مسئولینی که آماج حملات مخالفان و یا آسیب دیدگان و به زحمت افتادگان برف اخیر قرار گرفته اند سزاوار چنین رفتاری هستند یا خیر و آیا اینکه با توجه به اطلاع از چنین حادثه ای آیا مدیریت درست حادثه می توانست از میزان خسارات و دردسر ها کمتر کند یا خیر ، اما یک چیز را خوب می دانم که ما شهروندان هم خیل مسئولیت پذیر نیستیم و در کم کردن آثار این حادثه نقش درستی ایفا نکردیم و نمی کنیم. photo_2017-02-03_20-55-11 در دوران دانشجویی در کشوری با تجربه برفی تقریبا شبیه ایران زندگی می کردم و هفت سال پیش پیش بینی برف نسبتا سنگینی به مراتب سنگین تر از برف روزهای اخیر شده بود که دانشگاه کاردیف از دانشجویان درخواست کرد آنان که داوطلب کمک به مردم هستند نام نویسی کنند و با توجه به تعداد دانشجویان که البته بسیار بیشتر از پیش بینی بود آنان را در دسته های مختلفی تقسیم بندی کردند و هر گروهی یک مدیر داشت و قسمتی از شهر را تحت نظارت خود داشتند تا در صورت بروز هرگونه اتفاقی به کمک شهروندان بشتابند. در کنار این سامان دهی نیروهای دانشگاهی از زمانیکه ریزش برف آغاز شد دستگاه های برف روب و ماشین های امدادی در سطح معابر عمومی در تردد بودند و شهروندان بریتانیایی خود در گروه های چند نفره هرگز اجازه نمی دادند تا مسیر فرعی در خیابان های اصلی مسدود شود. شهر رشت را با تعدد کوچه های فرعی زیر برف ۵۰ سانتی را در نظر بگیرید و تصور کنید با امکانات شهری ما چه میزان زمان و نیرو خواهد برد تا کلیه کوچه ها برف روبی شوند؟ آیا بدون کمک مردم و فقط با در انتظار شهرداری و دیگر نهاد ها نشستن می توان در کوتاه مدت انتظار بازگشایی تمام مسیر ها را داشت؟ در کنار سبقت گرفتن از یکدیگر در نقد مسئولین برای هر حادثه ای بهتر نیست میزان حضور خود را در کنار انها برای چنین اتفاقاتی بیشتر کنیم و یا همدلی را در مواجهه ی با بحران ها در اولویت قرار دهیم؟ متاسفانه عادت کرده ایم تا اتفاق خاصی رخ می دهد تسویه حساب های شخصی را پیش بکشیم و از استاندار و فرماندار گرفته تا شهردار و بخشدار را مورد مرحمت قرار بدهیم، البته ناگفته نماند برخی از این مسئولین هم در روزهای عافیت کم ندای "منم آنم که رستم بود پهلوان" سر نمی دهند که در چنین بزنگاه هایی به راحتی بتوان یقه شان را چسبید که پس چه شد؟ امید است برف های بعدی برف شادی باشند و باران های "شهر باران" هم همیشه نعمت باشند و دیگر آخرین برگ سفرنامه ی باران آقای کدکنی از دل چرکینی زمینیان حکایت نکند. سام سکوتی بداغ گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.