دکتر رضا حمیدی
۱۳۹۳/۰۷/۰۸ ۰۷:۰۰ چاپ
اختصاصی گیل خبر/خیلی کوچک بودم که در. روزهای پرتنش و پرالتهاب آن روزها مردی را دیدم دربازار رشت که آقای شهردار صدایش میکردند. کاپشن سبزی برتن داشت و محاسنی برصورت. آن روزهابرنامه های حماسی درتلویزیون پخش میشدو برای کودکی که اولین بار شهردار میدید جایگاه قدیسی درسر می پروراندم. هرچند سالها بعد در اوج عطش جوانی و هیجانات دانشجویی در کمپین انتخاباتی یکی از اساتید خوش چهره دانشگاه درمقابل آقای شهردار ایستادم تصمیمی که شاید امروز متفاوت به آن بیاندیشم. چندسال بعد در روزهای زلزله از انتقال شهرداری به دلیل آسیبهای وارده شنیدم و مدیریت بحران و یک شهردار انقلابی.توجهم بر اخبار و حواشی شهری افزایش میافت. توسع درجریان بود. خیابان ما را میکندند و ساختمانها خراب میشد و آسفالت و ساخت میدانهای یک شبه شاید از خصوصیات شهردار شناخته شده آن روزها بود. با خواهش فراوان با پدرم درمراسم افتتاح حاضر شدم و درمیانه شلوغیها خودم را به شهردار رساندم. آرام زمزمه کردم شجاع باش ما با شما هستیم. سرش را به سمتم خم کرد و گفت امید من شما هستید. جمله اش کوتاه و آرام بود. تا مدتها درمدرسه داستانش راتعریف میکردم و بجای آرزوی خلبان شدن و دکترشدن آرزویم شد شهردارشدن. شهردار شهر رویاهایم. محور رویایی فرهنگ و تمدن ایران زمین. از آن پس غیر از مدتی که در شهرداری تهران مشغول بودم و هوس شهردارشدن را به مدرس شدن فروختم همواره کنار شهررشت بودم. از شورای اول و شهردار حمیدی و افتتاح بازارچه تختی وپارک بانوان تا شورای دوم و شهردار شگفت و شهردار انصاری و تشکیل شورای ترافیک و شهردار شکرگزار و حادثه برف و شهردارهای کوتاه مدتی همچون ساغری و تغییرات مکرر که میراث شورای دوم آبادگرانی بود تا شورای سوم. شهرداری نیمه کاره خاکسار و تلاش تیم جدید و اعتلافهای عجیب هیات رییسه و پل سازی و پل سازی و پل سازی و تبلیغات و تبلیغات. از معاونین گلدانی تا معاملات پنهانی. از شهردار بازنشسته شرق گیلانی تا جوان پرهیاهوی هیجانی. درهمه این سالها همچنان اولین خبری که میخواندم و میجستم شهرداری بود. جایی که برایم نه خواستگاه مالی بود ونه سیاسی وهرآنچه بود شهروندی بود و انسانی. شاید این خاطرات پراکنده همه و همه باتشویشات دایم درذهن تداعی میشد که جوابی باشد برسووالی که بیش از یک دهه من و همسایها و هم محلیها و همشهریانم را آزار میداد:معمای حل این نابسامانیها چیست? شهردار شهر رویاهای من کیست??!!! و آیا نسل شهردار  من گذشته است و دیگر باید چشم فروبست بر همه مشکلات شهر وشهروند و شهرداری?? سووالی که روزی درجواب دانشجویانم اینگونه پاسخ دادم: 1. شهردار باید انسان باشد 2. روابط عمومی مناسب داشته باشد 3.اخلاق مدار باشد 4. به منابع انسانی بعنوان فرصت نگاه کند 5.مشورت پذیر باشد 6. از تجربه پیران و انرژی وتخصص جوانان بهره جوید 7. صلابت و صداقت گفتار داشته باشد 8. حساب و کتاب مالیش پاک باشد 9. آینده نگر و توسعه طلب باشد 10. دوستان شهردار شهر ما بایدشهردار باشد شهردار... امروز شهرما شهرداری دارد که مودب است به پرسنلش عمیقا احترام میگذارد سالها شهردار بوده و از کتابهایی که نوشته میتوان تسلطش بر امور شهری و منابع انسانی را فهمید. او بامتانت حرف میزند ترکیبی از جوانان و باتجربگان را به مشاوره برگزیده و دهها کار ویژه ازجمله پارک مفاخر, 22 پل عابر پیاده, عملیات آسفالت معابر, جمع آوری آبهای سطحی در یازده نطقه,تجلیل نارنجی پوشان, خانواده شهرداری, آتش نشانان, فرزندان شهدا, ممیزی املاک, نورپردازی و زیباسازی میدانها, طرح زیباسازی ورودی شخر رشت, نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی, آموزش زبان خارجی به تاکسیرانان, ارتقای جایگاه فرهنگی اجتماعی شهرداری در سطح شهر, جمع آوری دستفروشان و تابلوهای نابهنجار خیابانی, بخشی از کارنامه عملکرد یازده ماهه مردی است که رشت را از ما رشتی ها و اعضای غیررشتی شورای رشت بیشتر دوست دارد.و با هر بهانه ای و به هر دلیل و بی دلیلی مورد هجمه قرار می گیرد و همچنان لبخند میزند و سلام می گوید. تدبیری که همواره امید دست یافتن به شهر رویاها را زنده نگاه می دارد و رویای ثبات و پایان نابسامانی را در رشت کلید می زند... نویسنده: دکتر رضا حمیدی پژوهشگر امور شهری و مدرس دانشگاه
همرسانی کنید:

نظر شما:

security code