گیل خبر/ حمیدافسرده ریوار
مرور اشعار و جستاری گذرا در ادبیات تطبیقی به ما نشان میدهد که شاعران به علت فراگیر شدن و گسستن مرزها نقشی بسزا در روشنگری، انتقال مفاهیم بشری ،بیان دیدگاهها در ملت خود و حتی در ملتهای دیگر دارند. به عنوان مثال از ادبیات کلاسیک ما میتوان از حافظ و خیام ...نام برد که تاثیرگزاری آنان بر محققان و اندیشمندان جهان بسیار چشمگیر بوده است.

با مقدمه ای کوتاه که ذکر شد به سراغ مبحث اصلی میروم: شعر سیاسی ـ شاعر سیاسی ـ جامعه سیاسی
شعر سیاسی شعری است که در آن قدرت دولتی مورد سئوال قرار می گیرد و در مواقعی شعری که در ملتی سیاسی قلمداد میشود در ملت دیگر اصلا سیاسی نیست چرا که تعبیر و تعریف مسائل سیاسی توسط دولتها و حکومتها مورد بررسی قرار میگیرد. برای مثال اگر در جامعه ای فقر بیداد میکند و کسی توانایی خرید یک قرص نان را نداشته باشد بسته به چهارچوب حکومتی نان و فقر میتوانند جزو کلمات کلیدی و مشخصه فعلی سیاسی محسوب شود و در جامعه ای که در آن فراوانی ست سیاسی تلقی نشود ...
در جوامعی ایدئولوژیک که زندگی ملتها با سیاست گره خورده است اوضاع دوچندان وخیم تر از جوامع دیگر است چرا که تحمیل مفاهیمی اعتقادی نیز جزو مسائل سیاسی قلمداد میشود ... پس حکومتها و دولتها نقش بسیاری در پدید آمدن ادبیات سیاسی در راستای سیاستهای ماخوذه و چه در مقابل آن ایفاء میکنند.شاعران سیاسی مثل لویی آراگون و پل الوار در فرانسه، هاینریش هاینه در آلمان، والت ویتمن در آمریکا، مایا کوفسکی و یوگنی یفتوشنکو در شوروی، پابلو نرودا در شیلی، ناظم حکمت در ترکیه، محمود درویش و نزار قبانی در فلسطین و در ایران از تصنیف ها و هجویات دوران انقلاب مشروطیت گرفته تا "مرغ آمین" و "هست شب" نیما و از "زخم قلب آبایی" شاملو و "کسی که مثل هیچ کس نیست" فروغ و هجویات و هزلیات میرزاده و امثال آن را میتوان به عنوان شاعران سیاسی نام برد.
اما سوال من این است که آیا شاعر کارش مدح و ذم و تایید و تکفیر سیاست موجود است ؟ این سوال تایید دسته ای و نفی دسته ای دیگر را به دنبال دارد. دسته ای که شعر را جدا از تمام ابعادزیبایی شناسی و حس آمیزی اندیشیدن میدانند و خودرا نسبت به مدنیت متعهد ساخته اند و دسته ی دیگر شعر را در چشم و ابرو و اندام و عشق وهوس تعبیر میکنند و شعر را در لذتی اینگونه میپسندند !
با نگاهی به حکومتهای دیکتاتوری همیشه شاهد به بند کشیده شدن شاعران بسیاری بوده ایم ... فردوسی به گفته خود سی سال را در رنج به سر برد که شاهنامه ای پارسی بنویسد و نگارش فارسی آنزمان جرم بوده! مثال امروزی تر: در دوران حکومت پهلوی شاعران بسیاری مورد شکنجه ـ تحت تعقیب ـ ترور شده اند . چرا؟ چون در آن دوره ملی گرایی جرم بود! حزب گرایی افراط تلقی میشد .
مروری بر احوالات شاعران مشروطه ـ توده ـ مارکسیست و حتی مذهبیون!! در دوران سیاه پهلوی ما را با حقیقتی روبرو میسازد که تا وقتی چنین حکومتهایی که شاعران متعهد خود را که در جایگاه "منتقد" ایستاده اند را "دشمن" تلقی میکنند بر سر کار باشند و تا وقتی که خردورزی نهادینه نشده باشد #جای_شاعردرزندان_است ! شاعر از قدیم تا به اکنون چه در لالایی ها ـ ترانه های فولک و کوچه بازاری ـچه در ادبیات غنی تاااا به امروز و اشعار منسوب به پست مدرن نیز زبان گویای اوضاع و احوالات جامعه بوده است.در این بین حال شاعرانی را نیز داشته ایم که هم در دوره محمدرضا ی پهلوی و هم در آغاز انقلاب اسلامی در زندان به سر برده اند . شاعرانی چون هوشنگ ابتهاج را نمیتوان دیوانه خواند چرا که درجه شناخت و جهان بینی و فهم از مسائل وجریانهای اجتماعی و "شاعر عصر خویش بودن" خساراتی اینچنینی را به فرد شاعر تحمیل میکند که شاعران و اهل قلم متعهد همیشه در خسارت بوده اند !
گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.