نسرین تخیری
۱۳۹۳/۰۶/۲۰ ۰۶:۲۰ چاپ
به گزارش گیل خبر و به نقل از اعتماد ، هفته پیش از انتخاب کرسی نشین ریاست شورای شهر تهران وقتی خبرنگاران از آقای احمد مسجدجامعی پرسیدند اگر پیروز انتخاب این جایگاه نباشد برای عضویت در هیات رییسه کاندیدا می شود یا خیر، پاسخی داد که شد سرتیتر خبرهای شورای آن روز اغلب رسانه ها: «رییس نشوم، تهرانگردی می کنم و بر می گردم به پژوهش». این نخستین بار نیست که از زبان سیاست ورزان حرفه یی ایران که در سمت های گوناگون به کار اجرایی یا قانونگذاری پرداخته اند این جمله یا همانندش را در پاسخ به همین پرسش یا مشابه آن می شنویم؛ جمله یی که شاید صاحب سخن قصد دارد با آن تواضع و فروتنی خود را نشان دهد و بگوید مقام و قدرت برایش اهمیت ندارد اما آیا مردمی که آنان را انتخاب کرده اند و سرنوشت سیاسی، اجتماعی یا شهر خود را به آنان سپرده اند و زندگی شان از قدرت و مقام این سیاست ورزان تاثیر می پذیرد نیز همین برداشت را از این پاسخ دارند؟ شاید؛ اما شهروندان عادی از سویی و نخبگان از سوی دیگر احتمالات دیگر را نیز فراموش نمی کنند؛احتمالاتی از قبیل قهر و ناز و نیاز سیاسی که در زمزمه های عموم شنیده می شود، یا کمبود و قدر ندانستن سرمایه اجتماعی در ایران که نخبگان خارج از دایره قدرت مبنای تحلیل این گفته ها قرار می دهند. سرمایه اجتماعی ای که اگر وجود داشته باشد تجربه ها را هدر نمی دهد، گرد می آورد و در قالب احزاب و نهادهای مدنی و... در خدمت رشد و توسعه آینده جامعه و شهر قرار می دهد. سرمایه اجتماعی ای که اگر بود، احتمالا آقای مسجدجامعی را وا می داشت تا به جای پاسخ بازگشت به پژوهش و تهرانگردی از برنامه های خود و حزب متبوعش برای زمانی بگوید که در کرسی ریاست قرار می گیرد و همچنین از برنامه های جریان سیاسی ای که نمایندگی می کند و رای دهندگانش به اعتبار آن به او رای داده بودند، درباره زمانی بگوید که تحت هر شرایطی از آن کرسی دور مانده باشد. اکنون هم دیر نشده است، همفکران آقای مسجدجامعی در شورای تهران کم نیستند و مسائل این شهر که نیاز به سامانی جدید دارد، همچنین پرسش های مردم درباره عملکرد شورا و شهرداری پایتخت هم کم نیستند. از سامان دادن به پیمانکاران شهرداری بگیر که اخیرا در مواجهه با برخی پدیده های اجتماعی تا پای زدوخورد و حتی قتل و جراحت افراد هم پیش رفته اند، تا ساماندهی دستفروشان به گونه یی که نه آنها مزاحم و مخل آسایش بقیه شهروندان در هر گوشه و کناری شوند و نه خودشان از نان خوردن بیفتند آن هم تا جایی که برخی از آنها از فرط استیصال دست از جان بشویند و جسم شان را به زیر چرخ مترو بیفکنند تا شرمنده نگاه سر و همسر نباشند. از بلند مرتبه سازی ها و تراکم فروشی های بی رویه بگیر تا ساخت و ساز در مناطقی مانند منطقه 22 تهران که قرار بود راه نفس تهران را باز کند اما با ساخت وسازهایی که هنوز برای افکار عمومی مشخص نیست در چه روند قانونی روی داده است، راه نفس تهران را بیشتر گرفت. از حسابرسی های مالی شهری بگیر تا ساماندهی اساسی محلاتی مانند دروازه غار و دره فرحزادی بگیر تا ساماندهی کارتن خواب ها و دختران فراری تا کمتر آسیب ببینند. حل همه این آسیب های اجتماعی و شهری نیاز به شناخت و برنامه ریزی هایی اساسی دارد. این آسیب ها با برخورد حذفی حل نخواهد شد و تنها پوشیده و پنهان می شود، حل این معضلات نیاز به استراتژی درست و تدوین نقشه راه دارد. نیازی که پاسخ به آن می تواند نقشه راه آینده اصلاح طلبان شورا را فراهم آورد تا منسجم تر و برنامه ریزی شده تر حرکت کنند و حتی خلأ خود در دیگر ارکان حکومت را با پاسخگویی صحیح به آن پر?کنند و به مردم نشان دهند که دغدغه آنها را دارند . تجربه نشان داده است که وقتی اصلاح طلبان در موضع ریاست بر نهادها قرار می گیرند آنقدر فشار های سیاسی و رسانه یی بر آنها وارد می شود و حاشیه به آنها تحمیل می کنند که عملا کارایی آنها را متاثر و دایره حرکت آنها را محدود می کنند. ریاست شورای شهر تهران هم از قاعده این تجربه کلی جدا نیست پس شاید همان بهتر که چانه زنی با دیگر نهادهای درگیر با مسائل شهری به اصولگرایان سپرده شود و اصلاح طلبان به عنوان یک بدنه قوی و کارا در شورای شهر بروز و ظهور پیدا کند و برای پایتختی که نمونه نوعی یک کشور است، برنامه بریزند و امور آن را اصلاح و ترمیم کنند. ای کاش آقای مسجدجامعی به عنوان سیاست ورزی کارکشته به جای پژوهش و تهرانگردی به ساماندهی همفکران خود در شورا بیندیشد تا به عنوان فراکسیونی قوی امور شورا را سامان دهند، نقش سیاسی آنها را کمتر کنند، نقش اجتماعی آن را بیفزایند و شورا را دوباره شورای شهر کنند تا دیگر نسبت شورای شهرداری به این نهاد داده نشود.