عماد واسع
۱۳۹۵/۰۶/۰۶ ۱۳:۳۶ چاپ
مثنوی گویی های تکراری بعد ال گیلانو
گیل خبر/ عماد واسع در  هر چیزی آرامش و مکث برای تمرکز و مرور بر هر آنچه که آدمی را برآشفته می کند یکی از بهترین خصایل است، اینکه در خلوت بنشینی و یکبار دیگر با خودت همه چیز را جز به جز مرور کنی، این داوری ها در فوتبال، این به اصطلاح حق خوری ها، که انگار برای ما یک شبه بیشتر به این فکر می اندازد  تا عمر داشتیم دارند حقمان را می خورند، چیزی جز سوهان روح و اعصاب خوردی را برایمان حاصلی در پیش نمی گیرد. photo_2016-08-26_22-31-13 اینکه یکی از دو بازی سال بین رشت و انزلی، ملوان دور  رفت به سود خودش تمام کرد، هم می تواند خوب باشد، هم می توان، ماله ای بکشد روی دردهای عمیقش که هر بار جای یکی از دمل هایش صدتا درد چرکین سرباز می زند، اینکه داور سر رشتی ها را برید، یا میزبان وفای بعهد نکرد، مثنوی گویی های تکراریست، این بازی برگشتش توی رشت تلافیست، یک پذیرایی رویایی با جمعیت بیشتری، بیشتر آنکه خیال این را داشته باشی ، یک هم زبان با فاصله و گویش یک بالا و پایین شدن فتحه و کسره باید بیاید، تقاص همه آن چیزهایی که روی سکوهای میان پشته سن سیروس را داده، حال پس دهد. اینکه فوتبال روز خوب و بدش، چه وقت و چطور رقم می خورد در  دست ماست، بماند همه آن روز خوب هایی که توی زندگی برای ما اتفاق می افتد، مثل حرف خوردن از کل روزی که به سال شده گذارندیم و صدایمان بیرون نیامده  از کوره در رفتن های لحظه ای! سپیدرود رشت باخت، دلیلش بیشتر و وسیع تر از تمامی تحلیل و کارشناسی تئوریک است، شما باید روی نیمکت یا توی استادیوم با پوست گوشتت حسش کرده باشی، که فوتبال گاهی می شود سکویی برای فخر فروتن برای برتریت و ارجحیت حتی برای معرفی مبصر یا شاگرد اول کلاس یک تیم فوتبال در استان گیلانی که فوتبالش را به دست آدمهای خودش می بلعد و سیر نمی شود، وقتی صدایمان به جایی بند نمی شود، اینکه ترکی چطور سوت زده و پنالتی ها چندتایی می شود، یا اینکه اینقدر داور شهادتین را خوانده،که توی سی ثانیه در سوتش می دمد، یا اینکه داور می آید توی سینه مربی و از پایان یافتن چوب خطهایش می گوید ! با صدایی که نه در آن  عطوفت است، نه احترام و نه چیزی که برازنده یک قاضی که همیشه دم از اصول می زند. تا اینکه همین جاها درد تو را در بر خواهد گرفت، وقتی می شنوی به صد باره دستمزدها پایین است و داورها کم پول می گیرند، رفتگران محل هم پولی که یک اختلاس گر به شکم زده را هم حتی نمی تواند خواب ببیند، داورها می مانند با قضاوت کارشناس هایی که دقیقا باید گفت، شما هر چیزی که می گویی نه حجت است، نه خلاف، اما این بازی از آن بازیهاست، از آنهایی که باید ریش سفیدی کرد، اینکه پنالتی بود یا نه، نه به ما مربوط می شود، که البته زجرش به مردم هواخواهش مربوط می شود، اما می ماند، چیزی به نام وجدان، مثل سر درد ها که ناگاه سراغ آدمی می آید؛ محال ممکن است، داور بعد از حتی سالها، پشت فرمان، زیر دوش حمام، در کنار همسر، و سر سفره عقد اولادش یکهویی وجدان دردش عود نکند، وقتی می آید سراغش ول نمی کند، می جود  ولی نمی تواند غورتش دهد، این فوتبال زیبایی که در گیلان سرآمد خیلی از جاهایی ست که حسرتش را می خورند، این فوتبالی که تیم لیگ برتری ندارد، و حق دارند  در فدراسیون سلامشان را دیگر علیک نگویند، هر روز بیشتر از هر وقت دیگر این را می گوید، اینجا یک چیزی مثل بیهوشیست. مثل چیزهایی که از بیرون به داخل می تواند تحت تاثیرش قرار بگیرد، مثل ماندن چهار روز زودتر مانده در کنار سوئیت جمع جور ساحلی، تا بستنی لیوانی هایی که تا تهش باید قاشقش بزنی تا تحفه ت را که جا ساز کرده اند بیابی، فوتبال همین است، وقتی یادمان می رود چه ها نکردیم، که یادمان بیاید این داور هم دل دارد، هم وسوسه می شود، و هم حق خطا کردن، و یا گاهی کمی ریسک کردن برای بهتر کردن زندگی را دارد. گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.