سعید فرج پور
۱۳۹۴/۱۲/۱۷ ۰۶:۳۵ چاپ

گیل خبر/ سعید فرج پور 

۱-برای پیشبرد هر پروژه ای در کار گروهی پیش از هرچیز،می بایست اعضاء آن گروه،درک کم و بیش یکسانی از ماهیت آن پروژه داشته باشند.تا این درک شبیه بهم در پروژه ها شکل نگیرد و اعضاءگروه از ماهیت پروژه درکی شبیه بهم نداشته باشند راهبری آن یا ممکن نیست یا به هدف نهایی دست نخواهد یافت.بهمین دلیل است که در طرحهای پژوهشی یا عمرانی ابتدا یک پیش نویس توجیه کننده یا ((پروپوزال)) تهیه می شود تا مخاطبین را با ضرورت اجرای پروژه،اهداف،روش اجرا و پرسشهای اصلی آن مواجه سازد.در این پیش نویس طراح یا طراحان تمام علم خود را مصروف آن می کنند تا بصورت فشرده مخاطبین را به درکی که خود از موضوع طرح داشته اند،رسانده و موافقت و همراهیشان را با پروژه تضمین نمایند.اصولا اگر طراحان توان تبیین صحیح پروژه ها را در کوتاه مدت برای مخاطبین نداشته باشند و از رهگذر آن تبیین،به درکی مشترک در مخاطبین دامن نزنند امکان اجرا و نهایی نمودن پروژه ها میسر نخواهد بود.در پروژه های اجتماعی نیز برای سیر تحول و تغییر و یا دامن زدن به یک راهبرد آگاهی زا و… بیش از هرچیز نیاز به ایجاد فهم مشترک از آن راهبرد است،فهم هایی که در حداقل ها به اشتراک رسیده و امکان هم افزایی را فراهم می سازند. رهبری املشی ۲-چندی پیش مصاحبه ای از ((دکتر صالحی))،رییس سازمان انرژی اتمی پیرامون توافق هسته ای می خواندم که این فرزند فاضل کشورمان بدرستی در این مصاحبه تفاوتی قائل شده بودند بین ((توافق))و((فهم مشترک)) و با مشیی فیلسوفانه ((فهم مشترک))را پیش شرط و پیش زمینه ی ((توافق)) دانسته بودند.ایشان با ذکر این که آنچه در توافق هسته ای به آن نائل آمده اند بیشتر یک ((فهم مشترک))است تا((توافق))فاصله ی مفهومی این دو عبارت را متذکر شده و عنوان می نمایند که برای رسیدن به ((توافق))بیش از هرچیزی می بایست((فهم مشترک))شکل بگیرد. ۳-اصولا در جوامع انسانی فهم مشترک می تواند حول محورهای متفاوتی ایجاد شود.گاهی هیجانی مشترک به این فهم منجر می گردد و گاهی یک شادی بزرگ به فهمی فراگیر و شبیه بهم دامن می زند.گاهی اندوهی فهم های انسانی را به اشتراک می رساند و گاهی منافعی در طبقات عرضی جامعه این فهم مشترک را پی می افکند.اما با نگاه به هریک از این عوامل دیده می شود که آنها یا از پایداری قابل ملاحظه ای برخوردار نیستند(غم و شادی)یا فراگیری عمومی ندارند(منافع طبقاتی).اما گاهی فهم های مشترک منبعث از ((دردهای مشترک))اند.گاهی رنجهایی شبیه بهم،این فهم های مشترک را می سازند و این دردها تا بهبود نیابند و به درمانی مشترک،سامان نیابند هیچگاه فهم مشترک برآمده از خود را در هم نخواهند ریخت.درد مظلومیت و قرار گرفتن در موضع مظلومیت یکی از آن دردهاییست که فهم هایی سخت مشترک می سازد.فهم هایی مشترک که به شدت یکدیگر را می جویند تا یا با دلجویی یکدیگر التیام پذیرند و یا با برگزیدن راهی مشترک به این رنجها و دردها پایان دهند.به نظر پایدارترین بستر ایجاد فهم های مشترک در یک جامعه ی انسانی دردهای مشترک باشند که به قول شاعر))هرگزجدا چدا درمان نمی شوند)). ۴-قریب به دوسال پیش از این عده ای از یاران صدیقمان برای گرفتن و رساندن یاری،نزد نماینده محترم شهرستانهای رودسر و املش جناب آقای((رهبری))رفتند تا با طرح موضوعاتی،هم شرح حالی عرضه دارند و هم از ((رنجی که می برند))سخن گفته باشند.در این میان راه حلهایی نیز برای رفع محرومیت منطقه ارائه نموده بودند که جناب ایشان عنایتی بایسته به آنها نفرمودند.جناب رهبری تنها در مواجهه با این موضوع که اصلاح طلبان منطقه برای ارائه ی این یاوری ها کوچکترین چشم داشتی به منافعی شخصی یا گروهی ندارند گفته بودند(نقل به مضمون) )):که این روزها هیچ یاری ای بدون چشمداشت انجام نمی شود و مجموعه ای از خواسته های شخصی و گروهی پس پشت هر یاوری ای نهفته است و…)).بعد هم رویی درکشیده بودند… همان زمان مطلبی نوشته بودم با عنوان ((این حاج مهدی!)) که در آن از ایشان خواسته بودم که این دردها را فریادی بزنند و این ساختار های رانتی را که در لایه های اجتماعی تنیده شده اند به نقد بکشند.نوشته بودم ایشان تا ((ابوذر))شدن تنها به فریادی نیاز دارند.اما ایشان فریادی نزدند.آنروزها شاید برای ایشان فریاد زدن ضرورتی نداشت هرچند جامعه نیازمند فریاد بود.آن روزها اصلاح طلبان به دردی مبتلا بودند که درک آن برای ایشان میسور نبود و بهمین دلیل فهم مشترکی بین ایشان و اصلاح طلبان ایجاد نشد،فهمی که بر بستر بسیاری از ناروامداری ها قرار گرفته بود که ((جناب رهبری)) را تا آن زمان ننواخته بود. ۵-اما چه کسی است که فریادهای((جناب رهبری))را در روز جمعه چهاردهم اسفندماه نود و چهار نشنیده باشد.فریادهایی که از سر مظلومیت برآورد و مخاطبین را سخت تحت تاثیر قرار داد.چقدر فریادهایشان آشنا بود!چقدر نهیبهایشان به گوش آشنا می آمد!انگار این حنجره دیگر آن حنجره ی دوسال پیش از این نبود!بله ایشان نیز مبتلا شده بودند،مبتلا به همان دردی که یاران اصلاح طلبمان دوسال پیش در محضرشان از آن سخن گفتند.ایشان از دردی مشترک سخن گفتند،از دردی مشترک که به فهمی مشترک ختم می شود و وحدتی مثال زدنی را می آفریند.شکل گرفتن این درد را در جان ایشان به فال نیک می گیریم و برای روشن ماندن صدای ایشان صمیمانه دعا می کنیم.حالا با این فهم مشترک شاید بتوان پروژه ی اجتماعی پررونقی را با ایشان به پیش برد باید منتظر گذر زمان ماند.امیدوارم لااقل ((این حاج مهدی!)) بر خلاف نسخه ی اولش توجه ایشان را برای صدای مردم منطقه شدن جلب نماید. پایگاه گیل خبر: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.