عباس عبدی
۱۳۹۴/۰۹/۱۷ ۲۰:۵۴ چاپ
عباس عبدی- هفته گذشته فیلمی کوتاه از سوی یکی از دوستان و از طریق تلگرام ارسال شد که پوتین و برخی دیگر از رهبران منطقه در حال قدم زدن در باغی بودند که به نمایشگاهی از میوه و خشکبار شبیه بود و در ذیل فیلم نوشته شده بود که پذیرایی از پوتین به سبک ایرانی. از آنجا که دوست ارسال کننده نیز فرد دقیقی بود و چندان اعتمادی به خبرهای تلگرامی نداشت، بنابراین باید مطمئن شده باشد که چنین فیلمی با این زیرنویس درست است که آن را فرستاده باشد. در نوشته های رد و بدل شده میان ما دو نفر، قدری هم این پذیرایی را نقد کردیم و دوست مان آن را انعکاسی از فرهنگی نوکیسگی دانست و من نیز ساده انگاری ذهن پذیرایی کنندگان. راستش را بخواهید قدری هم از ساده بودن ذهن تشریفات ریاست جمهوری ایران و به شکلی نیز عقب افتاده بودن این کارها در ایران شرمنده شدم. ولی چند ساعت بعد از طریق دیگری متوجه شدم که کل قضیه دروغ است و اینکه این فیلم مربوط به استقبال از پوتین و سایر رهبران منطقه در تاجیکستان است. قضیه پذیرش عمومی این خبر آنقدر شور شد که دولت نیز به تکذیب آن اقدام کرد و توضیح داد که چنین اتفاقی در ایران رخ نداده است. اینجا بود که از کم توجهی خودم به جزییات فیلم شرمنده شدم که چرا متوجه ماجرا نشدم. ولی مگر قرار است صحت هر خبری را شنونده و خواننده ارزیابی خبری کند و با دقت زیاد ابعاد آن را واکاوی کند که آیا خبر معتبر و درست است یا خیر؟ وقتی که کسی مثل بنده که حتی زمانی درس بررسی خبر داده ام و به خبرهای تلگرامی هم از اساس بی اعتماد هستم، به این سادگی فریب می خورم، از مردم عادی و جوانان زیادی که هر روز به این شبکه ها دسترسی دارند، چه انتظاری می توان داشت؟ خب! ممکن است برخی به این نتیجه برسند که پس باید در نخستین فرصت، چشم شبکه های بی اعتبار را از حدقه درآورد و تمام آنها را فیلتر کرد تا دچار این فریب ها نشویم. این همان خطای مهلکی است که ممکن است کسانی مرتکب شوند. چرا این ایده خطا و خطرناک است؟ زیرا شایعات و اخبار دروغ به این دلیل در ایران رواج یافته و باورپذیر می شوند که رسانه های رسمی و به طور مشخص صداوسیما در جایگاه بایسته خود قرار ندارند. اگر به یک جامعه توسعه یافته نگاه کنیم، روشن می شود که انتشار خبر، مثل هر چیز دیگری تابع ضوابط حرفه ای و نیز وجود و تضمین آزادی های قانونی است. همان طور که هیچ دارویی را نمی توان بدون مجوز مراجع دارویی توزیع و مصرف کرد، هیچ خبری هم تا وقتی که از مجاری رسمی و شناخته شده منتشر نشود، مورد پذیرش کسی قرار نمی گیرد و اگر روزی خبری خارج از مجاری رسمی منتشر شد و آن خبر مهم باشد و در عین حال مجاری خبری مثل مطبوعات و رادیو و تلویزیون آن را منعکس نکرده باشند، آنها مورد سوال واقع می شوند و اعتبار خود را از دست خواهند داد. ولی مشکل مهمی که در ایران وجود دارد، بی اعتباری مجاری رسمی نشر خبر است. به طور قطع می توان گفت که هیچ مجرای رسمی خبری در ایران نداریم که حداقلی از استقلال را برای انتشار خبر و تحلیل داشته باشد. این رسانه ها یا فاقد استقلال سیاسی هستند یا تحت تاثیر فشارهای سیاسی قرار دارند. این وضع در کوتاه مدت برای ساختار سیاسی نشاط آور و تخدیرکننده است. ولی واقعیت این است که هنگام مقاطع حساس و بحرانی متوجه می شوند که مهم ترین ابزار رسانه ای آنان، فاقد کارآیی و اثرگذاری است. نه تنها اثرگذاری ندارد، بلکه اثرات آن منفی نیز هست و از بس که بی اعتبار شده، اخبار راست آن نیز شنیده و پذیرفته نمی شود. طبیعی است که در چنین شرایطی، رسانه های رقیب و غیررسمی اقدام به درج اخبار می کنند. اخباری که می تواند درست و نادرست باشد و نادرست هایش هم پذیرفته می شود؛ آنگاه برخی افراد می کوشند که خبررسانی این رسانه ها را به دست های پلید خارجی ربط دهند، در حالی که هیچ گاه به این فکر نمی کنند که خودشان و با دست های پاک خودشان، پیش از این رسانه های رسمی کشور را بی اعتبار کرده اند؛ پس چرا انتظار دارند که مردم در مواقع بحرانی اخبار رسانه های رسمی را بپذیرند و از اخبار رسانه های غیررسمی چشم پوشی کنند؟ جالب اینکه برخی دست اندرکاران همین رسانه ها و سایر اصحاب قدرت نیز برای کسب خبر به رسانه های غیررسمی مراجعه می کنند و به رسانه خودشان اعتمادی ندارند. در واقع آنها به جای آنکه متوجه طبیعی بودن محصولی شوند که خودشان آن را کاشته اند، نگاه شان معطوف به دست های پشت پرده و توطئه گر خارجی می شود که حتی اگر هم چنین دستانی باشد به دلیل نابود شدن اعتبار رسانه های رسمی در داخل است که آنان می توانند تا این حد در جریان خبرسازی قدرتمند شوند. حدود 25 روز پیش در جریان یک خبرسازی از رسانه رسمی کشور مصاحبه ای را با خانواده آقای هاشمی که برای ملاقات فرزند و برادرشان به زندان اوین رفته بودند جلوی زندان ترتیب می دهند که همزمان بوده با انعکاس تظاهرات عده ای دیگر در اعتراض به حمله به اردوگاه لیبرتی عراق؛ که وجود چنین اعتراضی و انعکاس آن در رادیو نیز از عجایب روزگار است، ولی مساله مهم تلفیق و نشر همزمان گزارش این دو واقعه با یکدیگر و القای این مطلب در ذهن شنونده خبر است که آنان نیز برای همراهی با این تظاهرات به جلوی زندان اوین آمده اند. اگرچه این خبرسازی چندان انعکاسی در جامعه پیدا نکرد و فقط دفتر آقای هاشمی اعتراضی را انجام داد، ولی واقعا برای یک نفر که ناظر بیرونی است بسیار عجیب است که چگونه ممکن است یک رسانه رسمی تا این حد با اعتبار خود بازی کند و خبر و خبررسانی را بازیچه امیال گروهی و سیاسی قرار دهد آن هم به بدترین شکل ممکن و علیه شخصی با گذشته آقای هاشمی. خیلی صریح و روشن باید گفت قدرت در جهان امروز در رسانه است و اقتصاد و تسلیحات نظامی و سایر مولفه های قدرت در مراحل بعدی هستند، تا وقتی که رسانه های رسمی در ایران به یک حداقلی از جایگاه واقعی رسانه ای نرسند، امیدی به اصلاح امور نمی توان داشت. روزنامه اعتماد